کوهها نماد استقامت و استواری بهشمار میآیند، آنها در تمام عمر جاودان میایستند و گذر زمان را نظاره میکنند. قامتشان با یکدیگر متفاوت است اما همگی سرشان را بالا گرفته و رو به سوی آبی آسمان قد کشیدهاند. صلابت و شکوهشان به گونهای است که زبان از توصیف کوتاه میماند و هیچ کلمهای جرات خودنمایی پیدا نمیکند.
همین صلابت و شکوه بود که ذهن انسانِ همیشه کنجکاو را مشغول خودش کرد. رمز و رازهای این بلند قامتان استوار زمین باعث شد تا بشر گام در راه نهد و لذت فتح بلندیهای این کره خاکی را بچشد. سختیهای زیادی بر سر راهش بود؛ عبور از مکانهای ناشناخته، دست و پنجه نرم کردن با عوامل طبیعی، خطر سقوط، گذراندن شب در پناهگاههایی نه چندان امن و... اینها تنها گوشهای از مشکلات کوهنوردی به شمار میآید.
کوهستان همواره جایی برای آرامش و فاصله گرفتن از هیاهو و تنشهای زندگی روزمره است. سفر به کوهستان و کوهنوردی یکی از کارهایی است که هم ورزش است و هم طبیعتگردی. سفر کوهستان یکی از هیجانانگیزترین ماجراجوییهایی است که هم برای سلامتی جسم مفید است و هم برای سلامتی روان. آرامش و لذتی که صعود به قله دارد را فقط یک کوهنورد درک میکند. هوای پاک، طبیعت بکر و آرامش کوهستان از عواملی است که دوستداران طبیعت را بارها به سمت خود دعوت میکند.
هر کسی که این راه را میپیمود، از شیرینی طعم آن سخن میگفت و با آب و تاب قصههای کوهستان را برای دیگران روایت میکرد. لذت فتح استوارترین عنصر خلقت به حدی شیرین بود که انسان را تشنه و تشنهتر میکرد. زمان گذشت و قلههای بسیاری فتح شد و کوهنوردان زیادی در گوشه و کنار دنیا، این طعم به یادماندنی را چشیدند و کمکم کوهنوردی به یک رشته ورزشی پرطرفدار تبدیل شد.
با این مقدمه از جذابیتهای ورزش کوهنوردی به مشکلات زنان در جامعه و انتخاب شغل و زندگی ورزشی آنها میپردازیم تا بیشتر با این مساله آشنا شویم و مشکلات آنان را در جامعه ایران بیشتر واکاوی کنیم.
سختیهای زندگی زنان در جامعه و زندگی ورزشی
در بیشتر كشورهای جهان امروز، به ظاهر زنان و مردان از حقوق مساوی نسبت به یكدیگر برخوردارند. اما اگر كمی عمیقتر به این موضوع نگاه نكنیم درمییابیم كه همه چیز تحت تسلط یك تفكر كاملا مردانه است. امروزه در ظاهر تمام امكانات برای زنان فراهم است اما مشكلاتی گریبانگیر، آنان است كه همه به یك مشكل اساسی باز میگردد محدودیت این مساله در هر جامعهای به گونهای نمایان است و در ایران بیشتر نمود دارد. در بیشتر كشورهای در حال توسعه زنان فقط حق زنده ماندن و عمل كردن به آن گونهای كه مردان میخواهند را دارند. رسم پدرسالاری در خانوادهها و افكاری بیشتر سنتی و مرتجع، حاكی از آن است كه دختر در نهایت تحصیل و موفقیت، با ازدواج درحصار زندگی زناشویی زندانی میشود و باید خانهداری كند یا آنكه به علت دختر بودن (كه او را احساساتی مینامند) باید در زیر ذرهبین باشد تا مبادا دست از پا خطا كند و نمونه بسیاری از این دست همه نشاندهنده گوشههایی از محدودیت زنان در جوامع گوناگون است. این شیوه نگرش نه تنها در كشورهای درحال توسعه بلكه در تمامی كشورها، به صورتی پیدا و نهان، وجود دارد و نمود پیدا میكند. این مساله همه ناشی از باورها و سنن نادرست ماست. كه این مشكلات باعث ایجاد یك نوع نگرش پرطرفدار در جامعه زنان شده است، واژهای آشنا با نام «فمینیسم» اما در حقیقت آنچه امروز برآن باورند از آن دفاع میكنند فمینیسم نیست!
اگر نگاهی ریزبینانه به اصول این دیدگاه بیندازیم درمییابیم كه بر تمام این اصول خواستهای مردانه سایهافكنده است. بسیاری از این اصول از افكار مردانه به ظاهر زنانه نشات میگیرد. بهعنوان مثال در بسیاری از كشورها برهنگی با آزادی در یك جهت است و این خواستی مردانه است كه زنان آن را به نفع خود تعبیر میكنند و با حضور زنان در تمامی عرصههای اجتماعی و سیاسی به ظاهر یك نوع برابری تعبیر میشود اما در حقیقت كمتر این اتفاق رخ داده و اگر هم اتفاق افتاده است برای تاثیرگذاری بر افكار عمومی و جلب رضایت آنان بوده است و نه باور به كارایی و لیاقت زنان. اما آنچه كه باعث به وجودآمدن این موج شده است افكار، باورها و سنن نادرست و محدودیتها و خودخواهیهای مردانه و گاهی زنانه است. امروز نیز دیدگاه جامعه مانند قرنها پیش به زن چون یك كالای تجاری است. هنوز هم مانند قرنها پیش آنان جنسی ضعیف هستند و مردانند كه جنس اول و برتر شناخته میشوند. همچنان جای زن در خانه است. «هنوز هم در پس هر قانون زنانهای تبصرهای مردانه خفته است.»
هنوز زنان در مشاغل پایین دست هستند و كمتر ارتقای شغلی مییابند. هنوز هم درهیچ جای این دنیای به ظاهر بزرگ زنان امنیت ندارند. امنیتی كه زنان در پی آن هستند از جنس دیگری است. آنها محدودیتها و نگاهها را نوعی ناامنی میدانند. زنان امروز خواهان رفع محدودیتهایی كه آنها را از دست یافتن به خواستههایشان باز میدارد. اگر به تمامی تحقیقاتی كه در محبث جامعهشناسی زنان انجام شده است نگاهی گذرا بیندازیم، درمییابیم كه بیشتر این تحقیقات را مردان انجام شده است.
اگر به این مساله نگاهی گذرا بینداریم، درمییابیم كه بیشتر این تحقیقات را مردان انجام دادهاند. پس طبیعی است كه دیدی مردانه براین تحقیقات حاکم باشد. حتی در بررسی خرده فرهنگها هم به زنان نپرداختهاند. در بررسی یك قشر خاص رفتار نوجوان دستكم تا اندازهای محصول برخوردهایی است كه با دختران و پسران میشود. از آنجا كه دختران را بیشتر نیازمند توجه و حمایت میدانند، والدین در مورد تفریحات دختران بیشتر سختگیری میكنند. این سختگیری در پیوند با عرف حاكم درباره رفتار مناسب برای زنان است. جالب اینجاست كه این سختگیری را با بهانه اعتماد نداشتن به جامعه رفع و رجوع میكنند. پسران اگر از دیوار راست بالا بروند غیر منتظره نیست، ولی اگر همین رفتار از دختران مشاهده شود با توبیخ شدید و حتی القاب تحقیر آمیز روبهرو میشوند. با این وجود دختران همچنان در آرزوی بهدست آوردن خواستههای صحیح خود هستند. رفتارهای نادرست و درست آنها در جامعه، لباس پوشیدنها، حركات و صحبتها و... همگی نشان از تلاش آنان است برای بدست آوردن آنچه بدان نیاز دارند. هرچند در تعریف آزادی در معنای حقیقی آن باید بیشتر خواستهها را به فراموشی سپرد (جان استوارت میل آزادی مثبت را چنین تعریف میكند: آزادی عمل برای اینكه آنچه را به واقع میخواهیم، انجام دهیم كه این با آزادی منفی كه با بیبند و باری همراه است و جان لاك آن را آزادی كامل برای انجام دادن هركاری كه باب میل شماست بدون هیچقید و بندی معنا مینماید، كاملا متفاوت است.) به تمامی این خواستهها باید جوامع و محدودیتهای فرهنگی آن را نیز افزود.
از آنجا كه هرگاه زنان در اندیشه فعالیتی بودهاند، همواره مخالفتها و كارشكنیهایی وجود داشته و خواستههای مردانه بر آنان تحمیل شده است، اكنون زنان كمتر در فكر بهدست آوردن اندیشههای جدیدترند و بیشتر سعی در حفظ خواستههای برآورد نشده خویش هستند. امروز سرنوشت دختران و زنان جوان متاثر از ایدئولوژی زنانگی است، به ویژه از اینكه خود میپذیرند جز همسری و مادری وظیفه دیگری ندارند. دختران در ظاهر از فرصتهای آموزشی برابر با پسران برخوردارند اما در برنامهریزی آموزشی، تصوری كه دختران از موقعیت خود در مدرسه و كار دارند و نیز مفروضات معلمان و والدین و كارفرماها همگی دستبهدست هم میدهند تا دختران به انتخاب درسهایی رغبت نشان دهند كه آنان را به سوی مشاغل زنان سوق میدهد و برای خانهداری آماده میكند و از همان اول آنان را با مشاغل و وظایفی آشنا میكنند كه همگی منشا در خودخواهیهای مردانه دارد.
در جوامع جهان سوم دخترانی كه به جامعه مردانه برای كار وارد شوند با سه برخورد مواجهاند كه نشاندهنده تضاد میان آنهاست. اول «اعتماد به اینكه دختران كاری ظریف را بهتر از مردان انجام میدهند و صبورترند.» دوم «آنكه وقتی دختران به كارهایی كه به طور سنتی مردانه به حساب میآید وارد میشوند باید با فشارها و متلكپرانیهای همكاران مرد خود كنار بیایند.» سوم «تاثیر محافظهكارانه شبكه غیررسمی و خانوادگی است كه بیشتر تمایل دارند پسرها در كارهای پسرانه و دخترها در كارهای دخترانه به خدمت گرفته شوند. اما با تمامی این محدودیتها زنان همچنان در حال فعالیت و تلاش هستند برای تغییر افكار، سنتها و فرهنگهایی كه به مخالفت با آنان برخاسته است.»
آیا کوهنوردی ورزشی زنانه است یا مردانه؟
كوهنوردی تنها ورزشی است كه انسان را با طبیعت مانوس كرده و بر روی جسم و روان انسان تاثیری عمیق و ژرف مینهد. كوهنوردی تنها ورزشی است كه سكوی مدال ندارد، چرا كه زندگی سكو و مدال ندارد. تنها ورزشی است كه افراد در زمان بروز مشكل تعویض نمیشوند. كسی برای رسیدن به مقصد عجله نمیكند و دیگران را به جای نمیگذارد. همه با هم و در كنار هم در تلاش هستند تا یك برنامه به خوبی به پایان رسد و در زمان سختیها همه در كنار هم هستند تنها ورزشی است كه زنانه و مردانه ندارد ولی به ظاهر آن را مردانه تلقی میكنند. برای اثبات اهمیت حضور زنان در تیمهای كوهنوردی و توانایی آنان با هم به تاریخ كوهنوردی و توانایی آنان با هم به تاریخ كوهنوردی مراجعه میكنیم و تعدادی از زنان كوهنورد و فعالیتهای شاخصشان را برمیشماریم.
نخستین ركورد کوهنوردی زنان اروپا در سال 1799 میلادی در آلپ به ثبت رسیده است. در سال 1808 میلادی، پارامیز 18 ساله فرانسوی برفراز مونبلان ایستاد، كه نخستین صعودكننده این قله نام گرفت. نخستین زن صعودكننده اورست «جونكو تابئی» نام داشت كه در 35 سالگی برفراز این قله ایستاد. اما در ایران، نخستین زنی كه برفراز دماوند ایستاد مهری زرافشان بود. در همان سالها نیز چند كوهنورد آلمانی عكسی از ملوك تیموری را كه قله توچال از وی تهیه كرده بودند در نشریات خود منتشر کردند.
فروغ حاجی كریمی، كوچكترین دختری بود كه در آن سالها توچال را صعود کرد. پنج دوشیزه عضو كانون كوهنوردان تهران نخستین زنانی بودند قله توچال را در زمستان صعود کردند. مهری زرافشان و نلی یقاییان اولین شبمانی زنان ایرانی را برفراز قله دماوند انجام دادند. نلی یقاییان نخستین زن ایرانی است كه برفراز مونبلان گام نهاد. مهری زرافشان نخستین زن ایرانی است كه دماوند را در زمستان صعود نمود. نرگس حكیمی نخستین مربی زن كوهنوردی ایران است. از دیگر زنان دهههای 20 تا 50 میتوان به عصمت قاضی، نصرت كوهكن، فرخكوهكن، مهرانگیز حكیمی، لیدا ماركاریان و بسیاری دیگر اشاره كرد كه از خود فعالیتهای شاخصی به یادگار نهادهاند.
دهه 60 را میتوان آغاز كوهنوردی فنی زنان دانست در دهه 70 با شكلگیری انجمنها و گروههای بانوان، سیل عظیمی از زنان به این ورزش پرداختند. دهه 80 ، دیگر صعودهای برون مرزی زنان بود كه مورد توجه قرار گرفت. افرادی چون فریده یزدآبادی، لاله كشاورز و فرخنده صادق از پیشگامان كوهنوردی فنی و صعود دیوارهای بلند هستند. از لیلا اسفندیاری (نخستین زنی كه به انتهای پراو دست یافت) (1381) سرپرست غار نمكدان طولانیترین غار نمكی جهان،(1386) سرپرست تیم صعود قله نانگاپاربات(1387)، شیما شادمان پرستو ابریشمی (موستاق آتا 1386) مهشید مهدیان (غار پرآو و صعود انفرادی كورژنفسكایا 1384) نیز میتوان به عنوان زنانی كه دارای كارنامه خوبی هستند نام برد.
زندهیاد اسفندیاری در سال 1389 قله دیگری از هیمالیا را برگزید و برآن شد به قله k2دومین قله مرتفع روی کره زمین (بعد از اورست) که دارای فنیترین مسیر صعود در جهان نیز هست، صعود کند. قلهای که به دلیل دشواری و سختی، از هر چهار نفر کوهنوردی که راه صعود به آن را میپیمایند ناگزیر سرنوشت مرگ به انتظار یکی از آنها نشسته است. وی نخستین زن کوهنورد ایرانی است که برای صعود به «گاشربروم 2» در هیمالیا کوشش بسیاری کرد اما جانش را در این مسیر از دست داد. اینکه در آن ثانیههای پرسرعت سقوط به هجوم دردها و آلام خود میاندیشید یا به حلاوت و شیرینی صعود، پرسشی است که پاسخ آن را کسی جز او نمیداند! بنا به وصیت وی پیکرش در ارتفاعات هیمالیا و بین شکافهای یخی آرمید و بر جام جهان جاودانه شد و این چنین بانوی کوهستان نام گرفت.
اینها تنها نامهای اندكی از زنان كوهنورد ایرانی است كه افتخاراتی سترگ را كسب كردهاند و همواره با مشكلاتی بس عظیم روبهرو هستند. رفتارهای تبعیض آمیز در بسیاری از گروهها باعث شده است كه در بسیاری از گروههای زنان فقط حق عضویت میپردازند وگروههای اندكی پذیرای آنان هستند.
زنان تمایل بیشتری به كارهای گروهی دارند و این تمایل با نفس كوهنوردی كه ورزش گروهی و جمعی است هم راستا است. خانمها به دلیل آناتومی خاصی كه دارند تنها 65 درصد قدرت بدنی مردان را دارا هستند. كه از این میزان 60 تا 70 درصد آن دراندامهای تحتانی آنان است كه به معنی قویتر بودن آنان نسبت به مردان است. نوع فیبرهای عضلانی بهگونهای است كه نسبت به خستگی مقامترند. پس عملكرد بیشتری نسبت به مردان دارند. اشباع اكسیژن خون زنان در ارتفاع به ویژه در دوران قبل از یائسگی كمتر باعث ارتفاع زدگی مزمن Mountain Sickness میشود. همچنین در مطالعهای در دماوند میزان بروز بیماری حاد ارتفاع AMS در زنان كوهنورد بسیار كمتر از مردان بوده است. هیچ اختلافی در بروز و شیوع خیز مغزی بین خانمها و آقایان وجود ندارد. زنان به دلایل مسایل بارداری و زایمان مقداری از كلسیم بدنشان به جنین منتقل شده و مستعد انواع بیماریهای استخوانی و آرتروز در میانسالی میشوند و نیاز مبرمی به ورزشهایی چون پیادهروی و كوهنردی دارند. عواملی چون شیوع كمخونی ناشی از فقرآهن(كه در 99 درصد از زنان ایرانی وجود دارد) تغییرات هورمونی و وضعیت حساس دوران بارداری نیز از عوامل محدود كننده فعالیتهای كوهنوردی زنان است، تاثیر روحی این ورزش روی زنان هم غیرقابل انكار است بهطوری كه 82 درصد از زنان كوهنورد ایرانی معتقدند كه كوهنوردی علاوه بر جسم، تاثیر بسزایی در روح و روان آنها دارد.
چرا زنان در عرصه كوهنوردی بهگونه گسترده حضور ندارند؟
كوهنوردی در ذهنیت عوام ورزشی پر ریسك و مخاطره آمیز است، این ذهنیت موجب بدبینی خانوادهها به این ورزش شده و كمتر خانوادهای چنین ریسكی را میپذیرد تا دختر و یا زن خانواده را به دل خطر بفرستد. عوام معمولا زنان را سرزنش میكنند كه چرا خود را به خطر میاندازند. از دیگر سو جامعه مرد كوهنورد را سمبل پایداری و مقاومت میداند و زن كوهنورد را لجام گسیخته و بی بند و بار و به دور از مناسبات خانوادگی مینگرد. متاسفانه هنوز نگرشهای مردسالارانه در ایران وجود دارد و عدهای معقتدند كه زن ضعیف، بدون قدرت و موجودی است كه تنها قابلیت آن ادامه نسل است.
اما پرسش این است: آیا زنان نیازمند سلامت جسمانی و روانی، رسیدن به علایق و خواستههای خود نیستند؟ زنان كوهنورد بارها از سوی خانواده، اطرافیان و جامعه مورد سرزنش واقع میشوند و گاهی حتی طرد هم میشوند و این از فقر فرهنگی نشات میگیرد.
آیا تا به حال كسی شنیده است كه بانوی شهر به علت قوای جسمی خود مجبورند تا بتوانند همپای آنان باشند و هیچگاه اعلام نارضایتی نمیكنند. آیا تا به حال كسی توجه به زنانی کرده است كه با تمام این مشكلات به كوهنوردی میپردازد؟ بیشتر افراد سعی کردهاند كه آنان را نفی و یا كار آنان را كم ارزش و در مواردی نادر هم پای مردان نشان دهند. تا مادامی كه به كوهنوردی كردن ورزش وجود داشته باشد و در پس كوهنوردی ذهنیتی مردانه خفته باشد، هیچ كمكی به رشد كیفی كوهنوردی بانوان نكردهایم. البته این عوامل در شهرستانها باید برای صعودهای خود، حتی یكروزه، ساعتها و روزها پاسخگوی خانواده و اطرافیان باشند و در جامعه هم گاهی مورد تمسخر و در بسیاری از موارد طعنهها و نیش های مردم باشند و اعتراضی نکنند. افسوس كه جامعه سنتگرای امروزی با افكاری بیشترا راكد مانع از حركت آنان میشود. محدودیتهای اجتماعی آنان را از اموری باز میدارد كه علایق آنان را تشكیل میدهد.
علت دیگری كه محدودیت كوهنوردی را برای زنان به همراه دارد نداشتن محدودیت جغرافیایی و مكانی در كوهنوردی است كه احساس ناامنی روحی، خانوادهها را وا میدارد تا از انجام چنین اموری توسط دختران و زنان خود جلوگیری بهعمل آورند. اگر سرزنشها، طرد شدنها، محدودیتهای خانوادگی و اجتماعی و تردید نسبت به توانایی زنان (كه همواره آنان را موجوداتی افسرده و احساسانی و با نیروی اندك تصور میكنند) وجود نداشت و این افكار به آنان القا نمی گردید، آنان با این مشكلات مواجه نبودند. پس جنس برتر وجود ندارد. برتر آن است كه در همه زمینهها تفكر و تلاش کنند و پیشرفت بهتری داشته باشد.
زنان بسیاری بودند كه در تاریخ كوهنوردی ایران و جهان درخشیدهاند. تاریخ 70 ساله كوهنوردی زنان نشان داده است كه اینان از جمله كسانی هستند كه با وجود دشواریهای بسیار، هدفشان را دنبال كردهاند و همواره موفق خواهند بود. نگاهی به دو کتاب که زنان بر کوههای سخت و سترگ ایستادهاند سند محکمی بر این مساله است.
نگاهی به کتاب جایی برای زنان بر روی قله آناپورنا
نویسنده: آرلن بلام/ ترجمه: رحیم دانایی/ ناشر: روان
این کتاب تنها شرح حال صعود به کوهی بلند و خطرناک نیست، بلکه داستان تلاش جمعی از شجاعترین و مقاومترین زنانی است که با اتکا به اراده و سرسختی خود برای رسیدن به هدف تلاش میکنند. این سرگذشت افرادی است که در کار خود با آنها مواجه میشوند. شرح حالی از کاری سازمانیافته و با برنامه است که گام به گام غیر ممکن را به امری واقعی تبدیل میکند. آناپورنا قلهای بزرگ، زیبا، مهیب و دست نیافتنی در جایی بر روی سیاره ماست. خیلی از خوانندگان قبلی و بعدی این کتاب شاید هیچ گاه امکان رفتن به پای این کوه را هم نداشته باشند. ولی این نکته مهمی نیست، مهم این است که در زندگی همه ما آناپورناهای مجازی زیادی وجود دارند و زمانی که دست یافتن به آناپورنای حقیقی پس از تلاش به ممکن تبدیل میشود بنابراین فتح آناپورناهای مجازی نیز امکان پذیر است.
در این کتاب میخوانیم: «آرلن بلام، زنی است که سرپرستی نخستین تیم مستقل کوهنوردی زنان برای صعود به یکی از قلل مرتفع بالای هشت هزار متری جهان را به عهده میگیرد. تا پیش از آن تمام تیمهای کوهنوردی کاملا مردانه بودند و زنان برای حضور در تیمها و صعود به مردان متکی بودند. پس از سالها تلاش، هیئت هیمالیانوردی آمریکا برای نخستینبار در سال ١٩٧٨ به زنان اجازه تشکیل تیم و صعود مستقل داد. این کتاب که از سوی سرپرست تیم، آرلن بلام نوشته شده است، ماجرای صعود این زنان به قله آناپورنا، دهمین کوه بلند در بام دنیاست، ماجرای پر فراز و نشیبی که خواننده را با خود همراه میکند. اگر شما نیز در زندگی خود آناپورناهایی برای صعود داشته باشید، این کتاب می تواند بهترین راهنمای اهداف شما باشد.»
سفر معجزه آسای یک زن از آستانه مرگ تا رهایی از سرطان
زندگینامه خودنوشت لارا ایوانز/ ترجمه: علی ایثاری کسمایی/ ناشر: آموت
زندگینامه خودنوشت یک زن کوهنورد آمریکایی که با کوهنوردی بیماری سرطان را شکست داد، با عنوان «صعود زندگی من» توسط نشر آموت منتشر شد.
این کتاب در واقع خاطرات و زندگینامه خودنوشت و الهامبخش لارا ایوانز، زنی مبتلا به سرطان است که راه دشوار خود را برای صعود در پیش میگیرد و به همراه ۱۶ کوهنورد دیگر، بلندترین قله در نیمکره غربی زمین را فتح میکند. این فتح با پیروزی بر سرطان و فتحی دیگر همراه میشود.
لارا ایوانز که یک کارمند شرکت تولید لباس است در این کتاب داستان زندگی خود را پس از مطلع شدن از ابتلایش به بیماری سرطان تا کشف راه مبارزه با آن به وسیله کوهنوردی و کسب اعتماد به نفس و امید به زندگی با ورزش را بیان کرده است. این کتاب پس از انتشار واکنشهای متعددی در روزنامهها و نشریات غربی با خود به همراه داشت که در یک مورد ای.هارت منتقد مجله نیویورکر درباره آن نوشت: این داستان واقعی مبارزه زنی خستگیناپذیر با بیماری و عشق بیپایان او به زندگی، طبیعت و کوهنوردی است. ماجرایی سحرکننده از اراده انسان در برخورد با بیماری و غلبه بر آن و طبیعت که بارها آن را خواهید خواند و مجذوبش خواهید شد.
نام البرز در اوستا و کوههای ایران در شاهنامه فردوسی
نام کوههای ایران به دلیل پیشینه کهن در اوستا و خداینامهها، تاریخ مسعودی، تاریخ طبری، شاهنامه فردوسی و دیگر کتابها آمده است. زندهیاد منوچهر ستوده در کتاب «البرز کوه» گزارشی خواندنی و سودمند از سالها گشت و گذار در دامنههای رشته کوههای البرز نوشته است. او که پژوهشگر و مورخ برجستهای بود، ضمن سفر به مناطق گوناگون البرز، با وضعیت جغرافیایی و تاریخی این مناطق از نزدیک آشنا شده و مهمترین دانستههای خود در این زمینه را در کتاب گردآوری کرده است. در این کتاب، با راههای کوهستانی، راههای مال رو، پلها، کاروانسراها، قلعهها، گورستانها، گیاهان و جانوران مناطق بزرگی از البرز آشنا میشویم.
وی میگوید: برای نخستین بار، نام البرز در اوستا که قدیمیترین اثر کتبی ما ایرانیان است، دیده میشود. کوه البرز از قدیمیترین ایام معروف و مشهور بوده و رشته کوهی که فعلا از شمال ایران میگذرد، از قرون اولیه اسلامی به این نام شناخته میشده است. کتاب حاضر دربرگیرنده مطالبی از نگارنده کتاب و مجموعه مقالات و مطالبی است که درباره رشته کوه البرز و دیگر مناطق مشرف و مجاور آن به رشته تحریر درآمده است. مطالب کتاب از ذکر البرز در شاهنامه فردوسی و ذکر البرز در کتابهای جغرافیا آغاز شده و با آشنایی با رشته کوههای البرز، قلههای این رشته کوه؛ راههای کوهستانی، اصطلاحات عوارض طبیعی در راهها؛ پلها و کاروانسراهای سرراهی، قلعهها و بناهای دیگر و نیز رستنیهای رشته جبال البرز و جانوران ادامه مییابد و با مقالاتی با مضامین مرتبط پایان مییابد.
شاهنامه فردوسی نیز به داستانهای حماسی و کوهپیماییهای کیومرث، فرانک، فریدون، سام، زال زر، رستم و داستان فرود ناکام پسر سیاوش و جریره اشاره کرده و سرودههایی را میبینیم که مرتبط با کوه و کوهنوردی است. شاهنامه اثری بیمانند، برجسته و ماندگار حكيم ابوالقاسم فردوسي است كه بهراستی تاريخ كهن اين سرزمين را به تصوير كشيده و بيگمان هويت ماندگار يك ملت را با خود به همراه دارد. در دورانی كه اقوام غير ايراني بر اين سرزمين تسلط يافته بودند و بيم آن میرفت كه زبان پارسی و هويت برجسته ايرانی به فراموشی سپرده شود، شاهنامه با تكيه بر روايات و داستانهای كهن اين سرزمين و زبان شيوا و رسای پارسی دوباره ايرانی بودن را افتخاری بزرگ قرار داد.
شاهنامه دانشنامه بزرگ فرهنگ و تاریخ ایران است. در تاریخ دیرپای سرزمین ایران بیشک هیچ کتابی نیست که همتای شاهنامه فردوسی در هویت ملی ایران اثرگذار بوده باشد. تاکنون در کوهنوردی کشور پای شاهنامه به میان کشیده نشده و جای کوهپیمایان اسطوره در ورزش فراگیر کوهنوردی ایران خالی بوده است. اگر به داستانهای حماسی و کوهپیماییهای کیومرث، فرانک، فریدون، سام، زال زر، رستم و داستان پرماجرای فرود ناکام پسر سیاوش نگاه کنیم به بیت سرودههای کوهواره فردوسی دست مییابیم که نشان میدهد شاهنامه هویت ملی کوهنوردی ایران است.
سرودههای فردوسی از جنس کوه و خورشید و ماه و غار و دشت و طبیعت، لشکری و سپاهیگری و مبارزه و تنآوری است که هر کس با هر نوع پیشه و کار و اندیشهای از آن بیبهره نخواهد ماند، به ویژه کوهنوردان، طبیعتگران و ورزشکاران باستانی. بیشک در آثار هیچ یک از سرایندگان ایران و جهان، پیرامون کوه و کوهستان در دنیای کهن و روزگار امروز پیشینه ندارد.
فردوسی از کوهپیماییهای کیومرث سرسلسله پیشدادیان ایران در شاهنامه یاد میکند و این مساله در اشعارش به روشنی آشکار است:
کیومرث شد بر جهان کدخدای
نخستین به کوه اندران ساخت جای
همچنین به شاه فریدون فرزند نخستین زن کوهپیمای اسطورهای ایران، در بندکننده ضحاک تازی میپردازد و میسراید:
بیاورد ضحاک را چون نوند
به کوه دماوند و کردش به بند
از او نام ضحاک چون خاک شد
جهان از بد او همه پاک شد
فردوسی با بینظیرترین وجه از کوه، کوهنوردی، کوهنوردی سپاهیگری، کوه و خورشید، کوه و مار، غار، برف و دیگر موارد طبیعت به گونهای زیبا و دلپذیر و بسیار زیبا توصیف شده و از تعدادی کوههای ایران در آن روزگار نام برده است. سرودههای فردوسی بخشهای بسیار مهمی از شناسنامه و کوهپیماییهای پیش از تاریخ کشورمان را به تصویر کشیده و برخی از جشنهای شادیآفرینی که از روزگاران ایران کهن به یادگار باقی مانده است به یقین در رابطه با کوهپیماییهای جاودانان اسطورهای ایران شکل گرفته است. جشن مهرگان منسوب به پیروزی فریدون، فرزند کوهستان بر ضحاک ماردوش است.
نمونهای از اشعار فردوسی درباره کوه
چو از چشم، خورشید شد ناپدید / شب تیره بر کوه لشکر کشید
زناگاه گردی درآمد ز دشت / که کوه و در و غار از او تیره گشت
تو گفتی جهان یکسر از آهن است / و یا کوه البرز در جوشن است
به نیروی پیل و به بالا هیون / به زهره چو شیر کُه بیستون
ز کوه گُنابد برون شد سپاه / بشد روشنایی ز خورشید و ماه
و گر تیغ تو هست سندان شکاف سنابم بدرد دل کوه قاف
سیاهی شی چون به پایان رسید / سپیدهدم از کوه سر برکشید
بزرگیش با کوه پیوسته باد / دل بدسگالان او خسته باد
یکی برگزین جایگاه نبرد / به دشت و در و کوه با من بگرد
نظر شما