کاوه پس از انقلاب به سپاه پاسداران مشهد پیوست و پس از گذراندن یک دوره آموزش شش ماهه چریکی، به آموزش نظامی پرداخت. پس از آن، به منظور حفاظت از بیت شریف حضرت امام خمینی، طی مأموریتی شش ماهه به تهران عزیمت کرد. با شروع جنگ تحمیلی، به همراه تعدادی از نیروهای خراسان به جبهههای جنوب اعزام شد و در ادامه نیز راهی کردستان شد که در آن زمان، با توطئه گروهکها و عناصر ضد انقلاب، دستخوش درگیری و آشوب شده بود.
حمیدرضا صدوقی در سالهای 1381 و 1383 دو عنوان کتاب در مورد کاوه منتشر کرد. «کاوه معجزه انقلاب» و «حماسه کاوه» توسط نشر ستارهها و کنگره بزرگداشت سرداران شهید و بیست و سه هزار شهید استان خراسان منتشر شد. «کاوه معجزه انقلاب» گذری بر زندگی و خاطرات فرمانده دلاور لشگر ویژه شهدا دارد و «حماسه کاوه» نیز روایتی از زندگی و خاطرات سردار شهید محمود کاوه میباشد. این دو کتاب شما را با شهید کاوه آشنا میکند.
در بخشی از کتاب «حماسه کاوه» میخوانیم:
سلیم محمدی بلدچی ما بود. كاوه پشت سرش میرفت و من و یك گروهان نیرو هم دنبال شان. هدف، روستای كلای نوكان بود. طبق اخباری كه دست ما رسیده بود، صد نفر از نیروهای زبده ضد انقلاب جمع شده بودند آنجا و آماده یك عملیات همه جانبه بودند. كاوه چند نفر را فرستاد تا آنها را دور بزنند و از پشت، راه شان را ببندند.
بنا شد ما هم از روبه رو بزنیم به آنها. نرسیده به روستا، از دره قاسم گرانی كشیدیم بالا. هنوز تو سینه كش كوه بودیم كه با صدای بلند به ما ایست دادند. به كاوه گفتم: «كمین! »
بلافاصله ما را گرفتند به رگبار. فوراً كشیدیم بالا و روی تپه درازكش شدیم. هر چه دور و برم را نگاه میكردم، اثری از ضد انقلاب نبود. لابه لای درختها و پشت صخرهها مخفی شده بودند. به سختی میشد تشخیص داد كجا موضع گرفته اند. ما فقط صدای تیراندازیهای شان را میشنیدیم و فحشها و ناسزاهایی كه به ما میدادند. نه میشد جلو رفت و نه میشد عقب كشید، در هر دو صورت خطرناك بود و تلفات میدادیم.
تیراندازی نكردن ما خیلی برایش مهم بود، چون مدام روی آن تأكید میكرد. بالاخره دستور داد كه هر كس برای خودش سنگری درست كند. همان جا با سنگ و كلوخی كه از اطراف جمع كردیم، سنگری ساختیم.
همه چیز به نفع ضد انقلاب بود. تنها امتیازی كه ما داشتیم، این بود كه كاوه با ما بود و همه از او حرف شنوی داشتند. فكرم را به كاوه گفتم: «این شاید تاكتیك است كه با تیراندازیهای بی هدف سرمان را گرم كنند تا یك گروه از پشت به ما حمله كنند.»
گفت: «ضد انقلاب فكرش به این چیزها نمیرسه.»
یواش یواش شك افتاد تو دلم. با خود گفتم: «این چه وضعیه ؟ چرا كاوه همه ما را زیر این همه تیر و گلوله نشانده ؟»
سلیم را صدا كردم و با ناراحتی گفتم: «من كه سر درنمی آرم سلیم. دارن ما رو میزنند، آن وقت كاوه میگه دست نگه دارید! »
سلیم نگاه معنی داری به من كرد و خاطر جمع گفت: «كاوه میدونه داره چه كار میكنه.»
محمود كاوه مرد بزرگی بود، نظامی بزرگی هم بود، با سن كمش كارهای بزرگی كرد. اما آن چه در این كتاب آمده شرح بزرگی او نیست. شرح بزرگی او داستانی است به بلندای یك عمر و این تنها صد تصویر از این عمر است. تصویرهایی كه بنا دارند خوانندهشان را با محمود كاوه كمی و تنها كمی آشناتر كنند. تنها آن قدر كه با شنیدن نام محمود كاوه به یاد كاوه آهنگر نیفتد.
اگر همرزمی از همرزمان او، یا كسی از كسانشان در این چند ورق محمودی مییابد كه با محمودی كه میشناخت فرق دارد. باید گفت حق با او است. آن مردی كه با نام محمود كاوه زندگی كرده است با این تصاویر رور كاغذ فرقهای زیادی دارد. فرقهایی كه هر كسی با آلبوم عكسهایش دارد.
اثر دیگری که به یاد شهید کاوه منتشر شده است «متولد یازده شهریور» (براساس زندگی شهید محمود کاوه ـ قصه سرداران؛ 1) است. داوود بختیاری دانشور این اثر را سال 1385 در نشر ستارهها منتشر کرد. همچنین کتابهای «ارغوانی بر خاکریز» به قلم سیدمحمدصادق موسوی گرمارودی، «نبرد آلواتان» به نویسندگی سیدسعید موسوی، «فریاد زاگرس» (آلواتان) به قلم حسین سهرابی، «رد خون روی برف یا توی برف بزرگ شو دخترم» به نویسندگی فرهاد خضری توسط نشر روایت فتح و جلد دوم «اسوهها» به قلم سعید عاکف و نشر شاملو نیز در وصف کاوه منتشر شده است.
«میاندار» (اشعاری در رثای سردار شهید محمود کاوه) با اشعاری از حسین ابراهیمی، نیز کتاب شعری است که برای کاوه سروده شده است. شعر میاندار جزو اولین مجموعههائی است که برای سرداران شهید استان خراسان سروده شده است. چرا که به خاطر جایگاه و محبوبیت خاص شهید کاوه بین مردم خراسان، اکثرشاعرانی که قرار بود شعری برای سرداران شهید بسرایند تمایل داشتند برای شیهد کاوه کار کنند.
اما از آن جا کار شهدا با دیگران فرق میکند مخصوصاً اگر شهید کاوه باشد. در یک چشم به هم زدن همه چیز عوض شد و قرعه شعر شهید کاوه به نام دکتر حسین ابراهیمی خورد.
نظر شما