شما کار خودتان را با داستانهای خیلی کوتاه شروع کردید، شاید به نوعی از یکی از سختترین مسیرها.
داستانهای مینیمال یا خیلی کوتاه ۵۵ تا 70 کلمهای که به آن داستانهای کفدستی نیز میگوییم. نوشتن چنین داستانهایی کار سادهای نیست، چون باید در کوتاهترین خطوط و حجم کم و بدون توصیفهای طولانی و بدون فضاسازی و مکان، نویسنده داستانی را خلق کند. باید برای پیدا کردن خلاقیت در داستانهای کوتاه همراه با تکنیک داستان کوتاه در این عرصه متمرکز بود.
کمی از آخرین کتابتان که اولین رمانتان هست، بگویید.
بله رمان «روزهای طلایی زن» که به چاپ دوم هم رسیده است. در این کار از سبک ادبی رئال استفاده کردم، ولی فرم دارد. دوست داشتم از خطی بودن اجتناب کنم و به متن از نظر زاویهدید و زمان فرم بدهم، ولی در داستانهای کوتاهم از رئالیسم جادویی و سوررئال هم استفاده کردهام. این اثر رمانی است که به دوران پیش از انقلاب، انقلاب و دفاع مقدس میپردازد، حقیقت این است که سعی کردهام از شعار دور باشم. فقط تأثیر فضای ماجرا را به گونهای نشان دهم که از نگاه افراد رمان و نوع برداشت آنها باشد. سعی کردم با زبانی ساده و قابل درک برای نسل کنونی، مکانها، نوع زندگی و نگرش طبقه خاصی از جامعه آن زمان را به مخاطب نشان دهم، چون شخصیت اصلی رمان سه جامعه را پشت سر گذاشته و مکان رخداد حوادث در مشهد است. احساس کردم نیاز داریم از جوانی و بزرگسالی آدمی بگویم که هیچ تجربهای از هیچ جنگ و انقلابی نداشته و رویارویی با این شرایط سخت چگونه او را رشد داده است.
رمان «زالزالکهای وحشی» را در دست چاپ دارم.
شما چقدر مطالعه دارید؟ چرا دیگر اهل خواندن نیستیم؟
در گذشته شاید دو تا سه ساعت در روز مطالعه انواع مکتوبها مثل روزنامه، مجله و کتاب اما الان با توجه به موضوع کرونا خیلی فرصت بیشتری هست، چون در خانه هستیم. نباید فراموش کنیم که مطالعه بیشتر به نفع خودمان است. این یک جمله معروف است که پنج برابر نوشتن باید برای مطالعه و خواندن زمان گذاشت. مطالعه روند پیدا کردن سبک نویسندگی است و هر چقدر بیشتر بخوانیم در نوشتن از آن استفاده میشود. تصور من این است که برای گرایش به مطالعه باید از کودکی عادت کرد. در خانوادههایی که پدر و مادر مطالعه میکنند، فرزندان نیز به این سمت حرکت میکنند. بعد از خانواده به نظر من معلمان بهترین پایگاه هستند که میتوانند مطالعه را در نسل جدید و فرزندانمان عادت دهند. برای این موضوع باید رفتار خلاقانه داشته باشند. خواندن کتاب، معرفی کتاب، مشخص کردن قسمتهای خوب و ضعیف کتاب و از این دست روشها میتواند کودکان به به مطالعه علاقمند کند.
آثار مورد علاقهتان؟
خوشبختانه در بازار، کتابهای پرمحتوا و خوبی هست. من تاکنون رمان «بر باد رفته» را سه بار خواندهام، علاقه به شخصیتهای داستان «سلاخخانه» از «ونه گات» و آثار «ایتالو کالوینو» را میپسندم. در بین ایرانیها نیاز آثار «اسماعیل فصیح» را کامل مطالعه کردم.
آسیبی که در نویسندگان جوان میبینید. چیست؟
پیشنهاد و درخواستم به نویسندگان جوان و کمتجربه این است که برای چاپ کتاب عجله نکنند. برای تکنیکهای خلاق در آثار تلاش کنیم. ایدهها معمولا تکرار میشوند؛ فقر، عشق، تنهایی، انتقام، جنگ، اعتیاد و حالا هم کرونا جزو ایدههای اصلی نویسندگان است اما باید نگاه نویسنده تغییر کند و خلاقیت در نگارش به وجود بیاورند تا داستان جدید خلق شود. چون کلاسها و کارگاههای آموزشی با حضور اساتید مجرب زیادی داریم باید تفاوتی بین داستان امروز و ۶۰ سال پیش باشد.
عمر داستان کوتاه در ایران خیلی زیاد نیست، بعد از داستانهای کلاسیک و داستان کوتاه در جهان که از «ادگار آلنپو» شروع شد در ایران نیز از هدایت، چوبک، ساعدی در کنار سایر نویسندگانی مانند آلاحمد، دانشور میتوان یاد کرد. تکنیک داستان کوتاه و عناصر مصرف شده در آن خیلی مشترک با عناصر رمان هستند، اما در رمان چون فضا و طولانی بودن ماجرا بیشتر است، در واقع تکنیک در رمان بیشتر به چشم میخورد. شخصیتهای داستان کوتاه زیاد نیست و حداکثر سه نفر هستند. در واقع داستان کوتاه یک برشی از زندگی است که میتواند برش کوچک یا بزرگی باشد اما همهی زندگی نیست. شخصیت یا موقعیت در داستان کوتاه حضور دارد و ماجرا را میبینیم. طرح، ماجرا، شخصیت، گفتگو، فضا، صحنه، توصیف، زاویهدیده، زمان و مکان از عوامل اصلی داستان کوتاه هستند که با توجه به موقعیت و چرایی ماجرا تغییر میکنند. هرچند معمولا بین هزار تا پنجهزار واژه برای داستان کوتاه حجم قائل هستیم اما این موضوع قطعی نیست و بستگی به عمق ماجرا دارد. در داستان کوتاه طراحی ساختمان داستان تخیلی است اما ایده آن میتواند واقعی باشد.
کارنامه بلندبالایی در تولید اثر داشتید.
اولین اثرم سال 1385 و بعد از شش سال کار کردن جدی، منتشر شد و بعد از آن چهار کتاب داستان کوتاه به فاصله هر سه سال چاپ کردم. در مجموع پنج کتاب در زمینه داستان کوتاه و چهار تألیف ادبیات و علوم تربیتی و همچنین پنج کتاب اشتراکی و گردآوری داستان، یک تألیف کودک و یک تألیف رمان دارم. که لیست کامل آن به این شرح است:
مرا در آغوش بگیر (مجموعه داستان کوتاه کوتاه) نشر آهنگ قلم سال ۸۵
از تلفن کارتی زنگ میزنم (مجموعه داستان کوتاه) نشر آهنگ قلم سال ۸۸
نفر هفتم (مجموعه داستان کوتاه) نشر روزگار سال۹۱
بزرگترین آکواریوم دنیا (مجموعه داستان) نشر دستور سال ۹۶
در آشیان مهر (تلفیقی از روانشناسی ارتباط و داستان به سفارش مرکز خدمات مشاورهای جوانان آستان قدس) سال ۸۸
یک آسمان امید (کاری تلفیقی از داستان و روانشناسی بلوغ برای مرکز خدمات مشاورهای جوانان) سال ۸۹
من و خانوادهی همسرم (تلفیقی ازداستان و روانشناسی درزمینه ارتباط مطلوب با خانواده همسر) سال ۸۹
شادی را به خانه ببریم (تلفیقی از روانشناسی و داستان در زمینه خانواده شاداب) سال ۹۰
تمام شهیدان تو را میشناسند (داستانکهایی از زندگی شهدا بر اساس احادیث حضرت رضا (ع)) سال ۹۱
برای روزهای مبادا ۱ و ۲ (مجموعه داستان کوتاه مشترک) سال ۸۷
اینجا خبری نیست (مجموعه داستان مشترک) سال ۸۸
سرشاخهها (مجموعه داستان مشترک در حوزه ادبیات پایداری) نشر منادی تربیت تهران سال ۹۵
و اما داستان (گردآوری و تنظیم) مجموعه داستان کوتاه از نویسندگان خراسان رضوی سال ۹۱
باران آیهها (گردآوری و تنظیم) مجموعه داستانهای برگزیده از جشنواره داستانهای آیات سال ۹۱
قصههای قشنگ برای بچههای قشنگ انتشارات دستور سال 1399
در جشنواره دانشجویی استان گلستان، ۳ نوبت در جشنواره فرهنگی هنری امام رضا (ع) ، جشنوارهی پیام برسد به تمام جهان، جشنواره اتکا، جشنوارهی اعتکاف، جشنواره تبلیغ مطهر و اخیرا هم در جایزه جهانی «داستان ما و کرونا» عناوین و جوایزی به آثارم اختصاص پیدا کرد.
از جایزه جهانی «داستان ما و کرونا» بگویید.
وقتی تمام دنیا و خانواده درگیر کرونا هستند، راهاندازی این جایزه شاید ذره کوچکی بتواند از فشار ناشی از کرونا برای اهالی قلم کم کند. انتخاب کشورهای همزبان و بیان موضوع کرونا به صورت داستان کار خوبی بود. در واقع همانطوری که انسان در فکر و رفتارش متفاوت است، در برخورد با این موضوع جهانی کرونا نیز رفتارهای گوناگونی داریم که در داستانهای مختلف به این موضوع پرداخته شد و من هم در «آوازی برای پری دریایی» کرونا را از منظر خاصی نگاه کردم.
در ادامه بخشی از «آوازی برای پری دریایی» نوشته نجمه مولوی را که در جایزه جهانی «داستان ما و کرونا» برگزیده شده است، میخوانیم:
...گاومان زایید. این تکیه کلام بابام بود داشت از پلهها میآمد بالا.من نشسته بودم و مثلا تمرین ریاضی حل میکردم ولی صفحه دوم علائم جادوها رسیده بودم. بالای هر صفحه یک بسم الله درشت نشسته بود. زیرش نوشته شده بود: «رسیدن به آرزوها باسرعت موشک» توی صفحه یک همش جدولبندی بود توی جدولها اعداد بود و حروف عجیب و غریب که معلوم نبود چه معنایی میدهد. ولی شکلهای عجیب و غریبی که گوشه و کنار صفحه بهصورت کج و معوج کشیده شده بود. راهنمای خوبی بود. فهمیده بودم باید داخل هر کدام از خانههای جدول چیزی بنویسم. مثلا «سلامتی» یا «نمره خوب» یا «عشق» یا....یاد عشق که افتادم دختر همسایه کنار مدرسه یادم آمد. چشمهای سیاه درشتی داشت. وقتی نگاه میکرد، جرقه میزد انگار.. صدای بابام دوباره بلند شد که میگفت: «حالا چکار کنیم با این گاو؟ که حسابیام زاییده» گفتم: «کدوم گاو؟ مگه شما گاو داری؟» مامان که بیخودی هی از این طرف به آن طرف میرفت گفت: «واقعی که نه» بابا نشست روی صندلی. ازوقتی کرونا آمده بود دیگه مهمون نمیآمد مامان روی مبلها پارچه کشیده بود. فقط صندلیها قابل استفاده بود. بابا با ناراحتی گفت: «چقدر گفتم این مبلهای گنده و سنگین را نخر، اگه نبود همینجا برای مادر اتاق میزدم». مامان که حسابی ناراحت بود، گفت: «علم غیب که نداشتم کرونای وامونده همه چیزو خراب میکنه» هر دو تاییشان ساکت شدند برخلاف همیشه انگار حوصله دعوا نداشتند...
نظر شما