کلارک میگوید: «خیلی طول کشید تا یاد بگیرم چطور یک رمان خلق کنم. به هیچ وجه کار سادهای نیست. تلاش زیادی میطلبد تا به نقطهای برسی که بفهمی چطور باید انجامش بدهی. و وقتی یک بار انجامش بدهی به این معنی نیست که میدانی بعدی را هم چطور باید بنویسی. بنابراین باید دوباره از نو شروع کنی.»
ایده این کتاب در دوره ۲۰ سالگی به ذهن کلارک رسید. او حالا ۶۱ ساله است. داستان که در دنیایی مجازی اتفاق میافتد درباره مردی تنها به نامه پیرانِسی است که در تالارها و حیاطهای خالی پرسه میزند و آنها را فهرستبندی میکند. برناردین اواریستو، رئیس هیات داوران، این کتاب را پرواز اصیل و غیرمنتظره خیال توصیف کرد که ژانرها را در هم میآمیزد، پیشفرضها را درباره اینکه یک کتاب باید چگونه باشد به چالش میکشد و در آخر چیزی عمیق درباره انسان بودن به ما میگوید.
کلارک میگوید: «من خیلی آثار خورخه لوئیس بورخس را میخواندم، کسی که داستانهای کوتاه بینظیری با تنظیم عالی در مورد دنیاهای بسیار عجیب مینوشت. داستانی از او هست به نام «کتابخانه بابل»، دنیایی که تماما کتابخانه است. این داستانها به نظرم مسحورکننده بود و میخواستم کار مشابهی انجام بدهم. درنتیجه ایده خانه بزرگی که دریاها و اقیانوسها در آن در جریان هستند در سرم بود اما دههها بود که نمیتوانستم بفهمم چطور میتوانم آن را بنویسم.»
«پیرانِسی» ۱۶ سال پس از اولین رمان کلارک، «جاناتان استرنج و آقای نورل»، منتشر شد که به بیش از چهار میلیون نسخه فروش دست پیدا کرد. کلارک هنگام تورهای تبلیغاتی کتابش بیمار شد و سرانجام مشخص شد به سندرم خستگی مزمن مبتلاست. او میگوید در اوج بیماریاش که چندین سال طول کشید، در طول دو هفته میتوانست تنها یک روز کار کند و این موضوع به شدت ناامیدش کرده بود. او میگوید: «همه این ایدهها را داشتم و میخواستم دنبالشان کنم، اما سردرد و دردهایم و کمبود انرژی اجازه نمیداد. سرانجام زمانی فرارسید که احساس کردم آنقدری خوب هستم که بتوانم بهطور منسجم کار کنم و میخواستم به پروژهای برگردم که مثل «جاناتان استرنج و آقای نورل» نیاز به تحقیق آنچنانی نداشته باشد. بنابراین به نظر منطقی میرسید که به سراغ «پیرانِسی» بروم.»
کلارک امیدوار است پیروزی او در این جایزه زنان دیگری را که با شرایط مشابه او زندگی میکنند، تشویق به دنبال کردن اهدافشان کند. او میگوید: «وقتی بیمار بودم و هیچ راهی پیش پایم نمیدیدم، هر بار که آدمهایی را میدیدم که میگفتند شرایط مشابهی داشتند اما موفق شدند آن را پشت سر بگذارند، شاید نه بهطور کامل، اما پیشرفت در حالشان حاصل شده، امید پیدا میکردم. وقتی در میانه یک بیماری مزمن هستید، شدیدا به امید نیاز دارید. چیزی که گاهی یافتنش بسیار دشوار مینماید.»
او همچنین امیدوار است وضعیت افرادی که اکنون در حال تجربه زندگی با کووید طولانی هستند، به تغییراتی در نحوه درمان بیماریهایی نظیر خستگی مزمن بیانجامد. او میگوید: «پزشکی مدرن با بیماریهای مزمن مشکل دارد. امیدوارم حالا انگیزه بیشتری برای تحقیق وجود داشته باشد. ما آدمهایی که بیمار هستیم اغلب از گفتن آن به مردم خجالت میکشیم، زیرا هیچکس نمیخواهد ضعیف یا ناتوان به نظر برسد. فکر میکنم باید درباره این موضوعات بسیار بازتر صحبت کنیم.»
نوشتن، هنگامی که میتوانست بنویسد، راه فراری به کلارک نشان داد که متوجه شد دارد به جای شخصیت داستانش زندگی میکند. او میگوید: «راوی کسی است که در تالار خانه به پیادهرویهای طولانی میرود، از مجسمهها بالا میرود و در دریا ماهی میگیرد. کسی که خیلی خیلی فعال است. من هم میخواستم به پیادهرویهای طولانی بروم اما نمیتوانستم، درنتیجه به نوعی او از طرف من این کار را میکرد.»
کلارک همیشه میخواست نویسنده باشد اما میگوید نویسنده شدن کار آسانی نبود: «نویسنده بودن همیشه برایم شگفتانگیزترین چیزی بود که میتوانستی باشی. هرچند برای من زمان زیادی برد. خیلی طول کشید تا یاد بگیرم چطور یک رمان خلق کنم. به هیچ وجه کار سادهای نیست. تلاش زیادی میطلبد تا به نقطهای برسی که بفهمی چطور باید انجامش بدهی. و وقتی یک بار انجامش بدهی به این معنی نیست که میدانی بعدی را هم چطور باید بنویسی. بنابراین باید دوباره از نو شروع کنی.»
بزرگترین منابع الهام نویسندگی او چه کسانی هستند؟ «چارلز دیکنز، سیاس لوئیس و اورسلا لی گویین. در کتاب ارجاعات زیادی به داستانهای «نارنیا» اثر لوئیس وجود دارد که در کودکی بسیار برایم بااهمیت بودند. همینطور عاشق داستانهای پلیسیام، برای همین اشارهای به یک داستان پلیسی هم در آن به چشم میخود.»
آیا به نظر کلارک فهرست کوتاه امسال جایزه داستان زنان به اندازی کافی متنوع هست؟ میگوید: «زنان دارای قوه تخیل باورنکردنی و تجربیات بسیار متفاوتی هستند که نشأتگرفته از انواع مختلف فرهنگ است. هیچ گونه خاصی از نوشتن وجود دارد که زنان مجبور به انجام آن باشند. به نظر میرسد جایزه ادبیات داستانی زنان میخواهد به این موضوع احترام بگذارد. من فکر میکنم طیف گسترده و تنوع فهرست کوتاه امسال کاملا درخشان بود.»
قدم بعدی چیست و چطور قرار است ۳۰ هزار پوند جایزه را خرج کند؟ کلارک میگوید با بردن این جایزه انگار در سرزمینی ناشناخته است. در حال حاضر به فکر برنامهریزی یک تعطیلات با همسر و دوست نویسندهاش، کالین گرینلد است که هنوز مکان خاصی را برای رفتن در نظر نگرفته است. او میگوید: «در واقع از اینکه به این نقطه رسیدم بسیار خوشحالم.»
نظر شما