نویسنده کتاب «آثار فقر بر انسان و اجتماع» در گفتوگو با ایبنا:
اراده افراد در ثروتمند یا فقیر شدن نقش زیادی ندارد/ نسبی بودن پدیده فقر نباید بهانه دولتها شود
نویسنده کتاب «آثار فقر بر انسان و اجتماع» با بیان به اینکه اراده افراد در ثروتمند یا فقیر شدن آنها نقش زیادی ندارد، بر غنی سازی فرهنگ از حس انساندوستی تأکید کرد و گفت: اگر انسانشناسی و فرهنگ کمکرسانی به جامعه آموزش داده شود، حتماً نسل امروز، بزرگان با سخاوت برای همنوعان خود در آینده خواهند شد.
نویسنده در این اثر، فقر را پديدهای آشنا ولی پيچيده و ناشناخته معرفی کرده که همواره بیرحمانه، دندان تيز و درنده خود را در تار و پود انسانها و جوامع بشری در همه اعصار و قرون فرو کرده است و به فراخور و اقتضای زمان و مکان، هويت، استقلال، شأن و ساختارهای جامعه بشری را در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سياسی مورد تهاجم و آسيب قرار داده است و از آنجا که فقر پديدهای اقتصادی است، بهطور طبيعی در حوزه اقتصاد آثاری ويرانگر برجای مینهد. اين پديده چنانچه به موقع، شناسايی و نابود نشود، چون غدهای سرطانی گسترش يافته، جامعه را فرا میگيرد و به مرگ اجتماع میانجامد. در ادامه گفتوگوی ایبنا با اسماعیل جانجانی، یکی از مؤلفان این اثر را در رابطه با موضوع فقر و آثار آن بر انسان و اجتماع را میخوانیم.
جدیدترین کتاب تألیفی شما، اثری با عنوان «آثار فقر بر انسان و اجتماع» است. لطفاً درباره این اثر و ویژگیهای آن توضیح دهید و اینکه چطور به فکر نگارش این اثر افتادید؟
با توجه به اوضاع و احوال جامعه کنونی که همگان را درگیر مسائل مالی و معیشت زندگی کرده و تاجایی فشارهای اقتصادی بر مردم زیاد شده که حتی برای حداقلهای خود دچار مشکل و حتی بحران تغذیه شدهاند، پس من بهعنوان نویسنده و شخصی که بسیاری از موارد ذکر شده در کتاب را عیناً درک و لمس کردهام و میدانم فقر چه بلایی به سر مردم و جامعه میآورد، بر خود لازم دیدم که در مورد فقر و آثار وحشتناک آن بر جامعه تحقیق روشن و واضحی انجام دهم و حتیالامکان مسائل را از دیدی واقعی بیان کنم. امیدوارم این اثر مورد قبول مخاطبان قرار بگیرد.
منظور از فقر و آسیبهای اجتماعی چیست؟ در این کتاب در معرفی افراد فقير از واژه زير خط فقر استفاده شده، اما مسئلهای که وجود دارد اين است که آيا فردی که زير خط فقر آمريکاست با فرد فقير جنوب صحرای آفريقا برابر هستند؟
منظور از فقر یعنی نداشتن حداقلها در اجتماعی که زندگی میکنیم. اما زیر خط فقر در کشورها متفاوت است در آفریقا نداشتن حداقل یک وعده غذایی و در آمریکا نداشتن امکانات اولیه زندگی زیر خط فقر محسوب میشود. چون پدیده فقر، اساساً امری نسبی است و به همین دلیل همیشه با زندگی بشر همراه بوده و خواهد بود، مگر این که حالتی پیش آید که جامعه قادر به تأمین نیازهای خود در سطح حداقل معیارهای تعریف شده باشد. البته تحقق چنین وضعیتی از لحاظ عملی بسیار مشکل است و آنچه مانع تحقق این آرمان میشود، تحول در سبک زندگی انسان است که همواره در حال تغییر است و بدنبال آن سطح جدیدی از نیازها مطرح می شود.
آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این است که نسبی بودن پدیده فقر نباید بهانه و ابزاری در دست دولتها و سیاستگذاران یک جامعه باشد که ناتوانی و عدم احساس مسئولیت خود را نسبت به وضعیت ناگوار افراد توجیه کنند، بلکه برعکس، آنها مسئولیت دارند با تحصیل منابع جدید، برنامههای توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را طوری سازمان دهند تا نیازهای جمعی و فردی افراد جامعه خود را بهتر از گذشته تأمین کنند و وضع جامعه را چه در مورد نیازهای عمومی و چه نیازهای شخصی، بویژه اقشار آسیبپذیر نسبت به گذشته بهتر کنند.
بررسیهایی که صورت گرفته نشان میدهد، توزیع جغرافیایی محرومیت و فقر در جهان به گونهای است که عمدتاً کشورهای جهان سوم و عقبمانده در قارههای آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین گرفتار این مصیبت هستند و جهان به دو منطقه برخوردار (شمال) و محروم (جنوب) تقسیم شده است. این فقرا نیز عمدتاً در کشورهای توسعه نیافته جهان سوم پراکندهاند، زیرا در این کشورها ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه به گونهای است که یک اقلیت (زیر 20 درصد)، بیشترین بهرهمندی را از منابع ملی و نتایج توسعه به خود اختصاص میدهد و بیش از 80 درصد جامعه از این فرصتها محروم هستند .
آیا میتوان فقدان زیرساختهای آموزشی و فرهنگی در جامعه را عامل اصلی فقر دانست؟
بله، بهطور صریح آموزش درست و فرهنگسازی مطمئن میتواند راهگشا باشد. اگر انسانشناسی و فرهنگ کمکرسانی به جامعه آموزش داده شود، حتماً نسل امروز، بزرگان با سخاوت برای همنوعان خود در آینده خواهند شد نه اینکه اصلاً برایشان مهم نباشد که کسی بر اثر گرسنگی بمیرد.
باید فرهنگ، از حس انساندوستی غنی شود، دولتمردان باید به آموزش و فرهنگ، نگاهی ویژه داشته باشند. نمونه بارز برای تقویت آموزش میتوان مالزی و شخص ماهاتیر محمد را نام برد که با تقویت آموزش توانست اقتصاد کشورش را متحول کند.
مهمترین یافتههای شما ضمن تحقیق در رابطه با موضوع این کتاب چه بوده است؟
مهمترین یافتههای بنده در این کتاب این است که تا مردم و دولت نخواهند چیزی تغییر نخواهد کرد و یافتهام که بر خلاف آنچه که بیشتر مردم فکر میکنند مهارتهای حرفهای، مهارتهای اجتماعی، نظم، پشتکار، هوش و خلاقیت وجه تمایز فقیر و غنی است. اما شواهد عینی میگویند که چنین الگویی در بین این دو طبقه دیده نمیشود. در دنیای امروز ممکن است یک فرد فقیر رشد کند و به ثروت برسد. اما این مورد یک استثنا است. استثنایی که آنقدر در تلویزیون نشانش میدهند تا همه باورش کنیم. در دنیای واقعی احتمال اینکه «فقیرزاده عاقبت فقیر شود» خیلی بیشتر از آن است که به ثروت برسد. همچنین ثروتمندزاده به احتمال بسیار زیاد ثروتمند میماند. در نهایت، تعداد خیلی کمی میتوانند از مرز فقر عبور کنند و تعداد خیلی کمی هم از جهان ثروت اخراج میشوند.
امروز میگوییم کسی قومیت خودش را انتخاب نکرده است. پس قومیت نه افتخار دارد و نه ننگ. یک کودک انتخاب نکرده که آفریقایی باشد یا اهل کالیفرنیا. بنابراین به نظر میرسد که اراده افراد در ثروتمند یا فقیر شدن نقش زیادی ندارد.
از جنبه اقتصاد و شکاف و نابرابری اقتصادی، جامعه با چه مشکلات و معضلاتی روبهرو است؟ و راهکار شما برای رفع این مشکلات چیست؟
راهحلی که سادهتر عملی خواهد بود و بحث کمتری را ايجاد میکند؛ اين است که افرادی که منابع مالی بيشتری در اختيار دارند به افراد نيازمند کمک کنند. اين راه حل میتواند از نظر لجستيکی پيچيده به نظر بيايد اما در کاهش اثرات فقر در کمترين زمان مؤثر خواهد بود. ارائه خدمات بهداشتی، مسکن و يا يارانه مواد غذايی راهحل معقولی برای حل مشکل فقر نيست، اما اين تلاشها میتواند بسياری از نيازهای اين دسته از افراد را رفع کند.
خداوند نیز در قرآن کریم در سوره مائده، ضمن آنكه سوگند لغو را نكوهش میكند، بر اطعام مسكينان تأكيد دارد و مجازات سوگند لغو را بر بخشش و اطعام فقرا نهاده است، همچنين تأكيد فراوان بـر فقرزدايی و رسـيدگی بـه فقـرا دارد. فقرزدايی در سوره حج آيه 28 چنان با اهميت به نظرمیرسد كه در متن برنامه عبادی حج نيز به آن توجه شده است. براين اساس با توجه به آيات شريفه قرآن، فقر از يك جنبه پديدهای اقتصادی است و بهطور طبيعی در حوزه اقتصاد، آثاری ويرانگر به جای میگذارد. مسئوليت فقـر در اجتماع گاهی به عهده دولتها و گاهی به عهده خود اجتماع است و لزوم مبارزه با آن از ضروريات تلقی میشود.
نظر شما