نشست معرفی و بررسی کتاب «تنوع و تمدن در اندیشه اسلامی» برگزار شد
همایون: تنوع فرهنگی به معنایی که ما میشناسیم در تمدن غرب جایی ندارد/ بابایی: باید سبل الهی در جامعه مسلمانان زیاد شود
همایون گفت: تنوع فرهنگی به معنایی که ما میشناسیم در تمدن غرب جایی ندارد چون ما به سمت جامعه امام زمانی در حال حرکت هستیم. اگر ما به سمت وحدت حرکت کنیم جغرافیایی هم که برای خودمان ترسیم میکنیم به همین سمت خواهد بود.
بابایی در این نشست طی سخنانی گفت: من به مدت ده سال روی این پژوهش کار کردم و سعی کردم به آستانههای یک ایده نزدیک تر شوم. انگیزه من از تالیف کتاب به سه خاستگاه بر میگردد؛ نخست موضوع تنوع در تفکر اسلامی ریشه دارد و در آیه 15 سوره حجرات مصداق آن دیده میشود بدین معنی که تنوع در خلقت مشاهده میشود. خاستگاه دوم به نگاه تاریخی به این موضوع بر میگردد و من در این نگاه مساله بودگی تنوع را مورد بررسی قرار میدهم. خاستگاه سوم هم که موضوع تنوع را برای ما جدی تر میکند مساله تنوع در تفکر مدرن و واقعیت تنوع فرهنگی در دنیای مدرن است. ما سه لایه تنوع را در مسیر تاریخی خود طی کنیم؛ یک تنوع در خلقت بوده، یک تنوع بعد از اسلام و یک تنوع هم بعد از ورود مدرنیته بوده است.
او ادامه داد: حال سوال این است که در تکثرهای لایه به لایه ما چگونه میتوانیم صحبت از تمدن توحیدی کنیم و در این لایههای مختلف تنوع خلوص تمدنی خود را حفظ کنیم؟ این پرسش اصلی بود که سعی کردم طی سالها به آن پاسخ دهم. اکنون مساله امکان شکلی تمدن اسلامی در فرهنگ مدرن جهانی را بررسی میکنم و میخواهم ببینم میشود آیا در این شرایط صحبت از فرهنگ و تمدن اسلامی کرد.
بابایی با بیان اینکه ما در تنوع اندیشی دو مشکل عهده داریم عنوان کرد: ما مسلمانان به بحث از توحید خو کردیم و غلبه مباحث توحیدی کمتر اجازه داده به بحث تنوع بپردازیم. مشکل دوم این است که ما همیشه نگران بودیم که اگر وارد این مباحث شویم دچار نوعی نسبیت و پلورالیسم بشویم و این ما را در تله نظام پلورالستیک مدرنیته قرار بدهد. این دو مساله به یک نتیجه غلط منتهی شده و موجب حذف تنوع از جغرافیای پژوهشی خود در حوزه های مانند کلام، فلسفه، و ... شده است.
او با طرح این سوال که تنوع و تکثر با یگانگی در اسلام چه نسبتی دارد گفت: متفکران غربی در آثار مختلف به این موضوع پرداختند. به طور مثال در کتاب «اسلام چیست؟» بیان میشود، منظور چه نوع اسلامی است اسلام غزالی یا اسلام حافظ؟ سایر متفکران غربی هم که در این باره کار کردند دقیقا به دنبال این پاسخ بودند که آیا اساسا یگانگی از اسلام مشاهده میکنند یا فرهنگ توحیدی مسلمانان بر این موضوع غلبه کرده است؟
این محقق گفت: من در کتاب جای تنوع و تعدد را در تمدن نشان دادم و 200 در صفحه به تنوع در فلسفه، ادبیات، تاریخ و ... پرداختم و بررسی کردم فیلسوفان، مورخان و... چگونه تمدن را دیدند. همچنین جایی که خودم از تمدن تعریف ارائه کردم بحث را به آستانههایی بردم که تمدن را باید بین انسان و انسان و نه انسان و طبیعیت جستجو کرد.
بابایی با بیان اینکه ما اساسا بدون تنوع هیچ تصوری از تمدن در مقام تعریف نمیتوانیم داشته باشیم و باید عنصر تنوع را در تمدن لحاظ کنیم گفت: من این موضوع را در شاخصههای تمدن هم بررسی کردم به طور مثال در شاخصهای دینی تمدن از توحید روایت اخلاقی ارائه کردم و گفتم توحید صرفا مربوط به مومنان نیست بلکه شما میتوانید توحید را برای انسان به ماهو انسان به عنوان یک امر اخلاقی استفاده کنید. در بیان تمدنی ما باید سراغ مصادری برویم که بتواند تنوع موجود را پوشش دهیم. جایی که من در کتاب معیار اسلام و ایمان را مطرح میکنم دنبال کمترین ملاک رفتم که با شهادتین ما چگونه میتوانیم مسلمانی را به رسمیت بشناسیم و قلمرو تمدنی خود را بسط دهیم. ما ایمان را در مقام تمدن و بر اساس اینکه تمدن ایمان بنیان شود، باید بر اساس درونیات مسلمانی را محک نزنیم بنابراین تلاش کردم بین وحدت و کثرت انسجامی ایجاد کنم.
بابابی با بیان اینکه اصلی ترین سخنش در این کتاب به وصل وحدت و تنوع بر میگردد عنوان کرد: سعی کردم الگویی از منظر قرآنی ارائه دهم که در آن الگو از نسبت بین سبیلها که یک امر متکثر و متنوع در قرآن است و صراط مستقیم که یگانه است یک رابطه نشان دهم و از این رابطه الهامی بگیریم و در صراط یگانه و سبل چندگانه را در عالم تمدنی را لحاظ کنیم. صراط تمدنی در میان مسلمانان اگر بخواهد شکل بگیرد باید سبل الهی در جامعه مسلمانان زیاد شود و از انباشت سبیل الهی ما میتوانیم صراط تمدنی تراکم یافته را روی زمین برپا کنیم.
او توضیح داد: من دنبال این بودم که نوعی از پلورالیسم اسلامی را ارائه کنم و در حیریت این هستم که چه لفظ مناسبی قرار دهم که تراکم معنایی در پلورالیسم را در ذهن مسلمانان تداعی نکند. با فعال کردن تکثر ما در روی زمین میتوانیم از توحید صحبت کنیم و بدون این تنوع در طیفهای مختلف خودش، وحدت معنایی ندارد. به طور مثال حجاب یک ساختار اصلی و کبری مشخصی دارد و شما میتوانید این کبری را به اشکال مختلف در جامعه ایجاد کنید بدین معنی که حیا و عفاف در جامعه باشد. نکته دیگر که مهم است این است که شکل گیری سکولاریسم پلورالیستیک در جامعه اسلامی نوعی از سکولاریزاسیون روان شناختی است و به لحاظ روانی انسان مسلمان را اقتناع می کند. ما برای این که بتوانیم با سکولاریزاسیون روان شناختی مقابله کنیم ارائه مباحث توحیدی بر بستر تمدنی موثر خواهد بود.
همایون نیز در این نشست با بیان اینکه این کتاب آغاز جریانی است که در حال شکل گیری است گفت: موضوع تمدن به نظر میرسد که فرصت خوبی برای ماست که در ساده ترین حالتش این است که ما از غنای ادبیات در جهان عقب نیستیم. بنابراین ما در حوزه تمدن پا به پای ادبیات جهانی جلو رفتیم و ایده تمدن نوین اسلامی بعد از انقلاب به ما کمک کرده به این ادبیات مسلط شویم.
او درباره این کتاب توضیح داد: بابایی به صراحت به دنبال چهارچوب نظری آرمانی درباره تمدن نگشته است و به دنبال کار میدانی در این حوزه بوده است. امروز کشور و حتی جهان به نسخهای برای تمدن نیاز دارد. مولف در کتاب یک مساله جدی داشته و به صورت انضمامی و زمینی به آن پرداخته و توانسته کتاب را در خدمت یک امر معنی دار بدین معنی که تمدن را سر سفره ما بیاورد به کار بگیرد.
همایون گفت: اگرچه ما باید علم را بر سر سفره مردم بیاوریم اما در مقام نظری باید موضوع را برای خودمان حل و فصل کرده باشیم. ما باید بر سر آن چیزی که مولف به حق از آن فرار کرده است به توافق برسیم و باید حداقل نزدیک به آن شدیم. البته نحوه ورود بابایی به این موضوع خودش راهی است که گفتوگو را تسهیل کند. وقتی میخواهیم نسخه بپیچیم از این نظر نسخهها متفاوت میشود که روی مبانی توافق نکردیم. ما باید یک بار روی این موضوع توافق کنیم که اساسا تمدن چیست بعد بیاییم به آستانههای نظری خود نزدیک شویم.
این محقق ادامه داد: مولف در کتاب نگاه بومی و دینی داشته و مساله را با دقت فهمیده و مساله محور حرکت کرده است و پاسخهای خوبی داشته و این از نقاط مثبت کتاب است اما ما باید سرعتمان را بیشتر کنیم و هدف گذاری مان باید روی موضوع نهایی باشد.
او با اشاره به اینکه در قسمت کلان و کلیات، تصویری که ما از تمدن داریم برخاسته از تحولات غربیهاست و ناخودآگاه ما روی اصل گرفتن این تحولات است توضیح داد: در حالی که اساسا این سوال مطرح است که ایا باید این تصویر را مبنا بگیریم که آیا تمدن ما مبتنی بر شهری شدن است یا روستایی شدن را هم میتوانیم تمدن بگیریم؟ محور تمدنی که ما میتوانیم بنویسیم عاشورا است و من معتقدم ما مجبور به انتخاب بین دنیا و ملکوت نیستیم. اتصال بین عرش و فرش مهم است و ما باید این اتصال را در تحولات نظری و عمل ببینیم. تمدن امری ایستا نیست و باید در این مسیر حرکت کنیم. ما نیازی نداریم تمدن را امری دنیوی یا ملکوتی تصویر کنیم و بعد بر این اساس دنیا را ساماندهی کنیم چون بهشت صورت عالی تمدنی است که ما میخواهیم.
همایون گفت: بهشت امری نیست که این همه قرآن برای ما تصویر کرده باشد و بعد برای ما کارایی نداشته باشد بلکه بهشت تصویر حرکت ماست. ما باید بپذیریم که موضوعی که به سمتش میرویم برخاسته از جامعه ظهور و روابط در جامعه رجعت باشد. تنوع در نظام تمدنی غرب ضد وحدت و بر اساس تشتت است و این را در عرصه ادیان، روش تحقیق، فرهنگ، هنر، روش تجارت و ... میبینیم. بنابراین این جزء ویژگیهای تمدنی است که ما را مجبور میکند این تنوع را بپذیریم. اما تنوع ما در یک سلسله مراتب ما را به سمت قله میبرد. این نگاه ذیل امام تعریف میشود و حقیقت امام تمام درجات توحید را برای ما تعریف میکند. تنوع و تکثر در بهشت، تشتت در غرب نیست. تنوع فرهنگی به معنایی که ما میشناسیم در تمدن غرب جایی ندارد چون ما به سمت جامعه امام زمانی در حال حرکت هستیم. اگر ما به سمت وحدت حرکت کنیم جغرافیایی هم که برای خودمان ترسیم میکنیم به همین سمت خواهد بود.
نظر شما