عنوان مجموعه، به همراه نیمرخی از صورت، قابل تأویل و از دریچه علم روانشناسی بهویژه از نگاه روانکاوی، قابل تأمل است. از منظر علم روانشناسی معقوله عشق چندان واضح و آشکار نیست که بهراحتی قابل تفسیر باشد. یکی از مسائلی که در عشق با آن مواجه هستیم، کشمکش بین عشق و نفرت است. «فروید» در یکی از آثار خود اشاره دارد که چنانچه عشق از ارضاء محروم گردد میتواند در بخشی از خود به صورت نفرت معکوس شود؛ ناخودآگاه که سرچشمه همه تمایلات و عواطف و قادر به تمام اضدادهای ماست. عشق قادر به خاموشسازی ناخودآگاه نیست بلکه آن را به ناخودآگاه رانده و این نفرت در ناخودآگاه و شعور تاریک ذهن قادر به بقا و رشد است.
در ادبیات کهن و فاخر ایران زمین یکی از مفاهیمی که از دیدگاههای گوناگون بدان پرداختهاند مفهوم عشق و این مقوله گسترده است که گاه مورد تفاسیر فلسفی و گاه عرفانی و عاشقانه قرار گرفته است:
شاعر در سطر «ماه هنوز فاصله دارد تا ماه» از ماهی سخن میگوید که نمود عینی ندارد و ریشه در ساختارهای ذهنی خودش دارد و در جایی دیگر با تجسم بخشی آن به دختر همسایه، سعی در کشیدنش به مرز خودآگاهی دارد و در سطری دیگر «من جایی عاشق شما نشدم» این ناخودآگاهی را در شعر خود تقویت میکند.
در شعر دیگر شاعر، با قرار دادن واژه ماه در کنار شب (شب تمام، ماه ناتمام)، سخن از ماهی میگوید که ناتمام و ناکامل است و انسانها بهصورت ذاتی میل به کامل کردن دارند و روانشناسان مکتب گشتالت بر این باورند که انسانها به طور ناخودآگاه بهدنبال کامل کردن تکالیف ذهنی و حالتهای روانشناختی خود هستند.
در شعر از ماه و در سطری شاعر پرانتزهایی را تجسم میکند که شبیه به هلال ماه هستند و باز نگاه داشته شدهاند. شاعر در دنیای ذهنی خود به دنبال کشف روایت پنهانی روح خود است و خودآگاهی که محصول اجتماع و تمدن بشری است، سدی است در برابر اکتشاف و نوآوری.
آخر سر
دستی ماه را به روی من،
و من تا میآیم
ماه را از اول
زمین زود میرسد به روز
پنجرههای زیادی در من فراموش میمانند.
شاعر در شعر «از ماه و همسایه» از ماهی سخن میگوید که گاهی دختر همسایه میشود و خیال نازک شاعر را مینوازد، ماهی که به تعبیر شاعر همسایه اوست و شاعر با این تعبیر، به دنبال بیرون راندن این ماه از تاریکی ناخودآگاه به خودآگاه دارد. ماه نمودی ذهنی و عینی است که در تمام لحظههای شاعر وجود دارد:
به غیر از ماه مگر کس هستم
و در سطرهایی دیگر
جای عجیب تو خالیست
جوری که
حتی اگر خودت باشی
نمیتوانی جای خالی را پر کنی
عشق، مفهومی است که بیشتر در دنیای ذهنی اتفاق میافتد و انسانها با توجه به طرحوارههای شناختی خود پدیدههای پیرامون را تفسیر میکنند. انسانها در عشق به دنبال کامل شدن هستند و سطر «عجیب جای تو خالیست» نمودی از این میل به تکامل است.
شاعر با استفاده شاعرانه از واژه ماه به دنبال پیدا کردن و یکی شدن با ماهی است که ریشه در خودش دارد و شاید اگر شاعر کمتر در انتزاع میماند و تصویرهای ذهنیاش را با مضمونآفرینیهای بیشتر عینت میداد این همذاتپنداری در مخاطب بیشتر تقویت میشد و ماه در پستوی تاریک ناخودآگاه نمیماند و شاید اگر شاعر از مجاورت با ماه بیشتر استفاده میکرد این عینیبخشی تقویت میشد.
مجاورت ماه و پنجره و کوچه، که تداعیگر تصویری عاشقانه نیز هست و همچنین مشابهتی که در هلال ماه و ابروی معشوق که میتواند وجود داشته باشد.
نشر «فراگاه» مجموعه شعر «نیمی از صورتت را عاشقم» سروده «حسین شکربیگی» را در 80 صفحه منتشر کرده است.
نظر شما