گفتوگو با جواد اصغری، مولف کتاب «تاریخ زبانهای سامی»
بروز زبان سامی در ایران دوره هخامنشیان است/ واکاوی مسایل تاریخی با ترجمه منابع آرامی
اصغری، دانشیار دانشگاه تهران میگوید: بیشترین زمان حضور و بروز زبان سامی در ایران دوره هخامنشیان است که به زبان درباری تبدیل شده است و بسیاری از اسناد آن دوره به زبان آرامی و سریانی است، همچنین کتیبهای که در جزیره فیلها در مصر پیدا شده است که متعلق به دوره استیلای هخامنشیان بر مصر است، این کتیبه به زبان آرامی است.
«تاریخ زبانهای سامی» از معدود کتابهای زبان سامی به زبان فارسی است، لطفا در ابتدا توضیحاتی درباره این کتاب بیان کنید.
کتاب «تاریخ زبان های سامی» که نوشته اسرائیل ولفنسون است یکی ازنخستین کتابهایی است که در این زمینه به زبان عربی چاپ شد، نویسنده در این کتاب یک نمای کلی از زبانهای سامی ارائه میدهد، اصطلاح زبانهای سامی نخستینبار توسط شرقشناسان به کار برده شد که یک رنگ و بوی ایدئولوژیک هم دارد. با ورود استعمارگران به شرق یک تعداد از آنها شروع به کار و تحقیق درباره زبانها را آغاز کردند که نتیجه آنها به طور عمده شناسایی دو خانواده زبان بود که یکی شامل هند و اروپایی یا ایرانی میشد و دیگری زبان سامی بود، زبان هند اروپایی مختص افرادی بود که از سمت سیبری به این محدوده آمده بودند که شمال ایران، هند و اروپا منطقه جغرافیایی آن را تشکیل میداد؛ اما منشا زبانهای سامی عربستان بود که از آنجا به حواشی جنوب خلیج فارس، عراق و شمال آفریقا رفت البته عدهای معتقدند که این زبان از منطقه یمن و جنوب شبه جزیره عربستان آغاز شد و به سمت عربستان گسترش یافت.
در مجموع در جهان قدیم زبانهای سامی پهنه وسیعی از شمال آفریقا تا شام، عربستان و عراق را شامل میشده است، این زبانها بسیار به هم نزدیکاند، اگر بخواهیم آنها را نام ببریم میتوانیم زبانهای بابلی و آشوری، زبان اکدی یا فینقی، عبری، آرامی، عربی قدیمی و جدید را از جمله خانواده زبانهای سامی نام ببریم که در این کتاب به آنها اشاره شده است اما زبانهای دیگری هم هستند که دیگر در حوصله این کتاب نبوده است و به آنها پرداخته نشده است. در مجموع میتوان گفت هدف کلی این کتاب پرداختن به زبانهای سامی و معرفی این زبانها است، درباره نامگذاری هم جالب است بگویم که ایدئولوژیک است و برگرفته از نامهای سام، حام و یافث فرزندان نوح نبی(ع) است. در گذشته اعتقاد بر این بود سامیان در این مناطق که ذکر شد زندگی کردند، حامیان در آفریقا سیاهان را تشکیل میدادند و یافثیان هم در منطقه دیگر بودند، البته بعدها نام آن عوض شد و نام آفریقایی و آسیایی به آن اطلاق شد.
چه مسالهای باعث شد تا این کتاب برای ترجمه انتخاب شود؟
ما در ایران کار خاصی درباره زبانهای سامی انجام ندادیم، تعدادی کتاب درباره خانواده زبانی هستند اما به صورت جزئی و بخشی به آنها اشاره کردهاند و همچنین اطلاعات کلی درباره این زبانها دادهاند، البته یکی دو کار توسط زندهیاد مشکور و یکی دو طرح و درس توسط زندهیاد تقیزاده چاپ شده است، به غیر از این مجموعههای پراکنده دیگر کاری انجام نشده است و این کتاب توانست مبنایی برای ورود به زبانهای سامی و آشنا کردن علاقهمندان ایرانی به این حوزه باشد، بنابراین علت اصلی ترجمه کتاب این بود که میتواند در کنار آن کتابها که اطلاعات کلی داده است شروع خوبی برای کارهای تخصصصی باشد. نکته مهمی هم که باید به آن اشاره کرد این است که در ایران از آنجا که کاری تخصصی درباره زبانهای سامی نشده است نتوانستیم سراغ کتابهای جدیدتر برویم و برای همین مجبور شدیم ابتدا به سراغ این کتاب و ایجاد پیشینه برویم تا بعد کتابهای جدیدتر را ترجمه کنیم.
چه منابع دیگری درباره زبانهای سامی وجود دارد؟
همانطور که پیشتر هم گفتم در این باره کار زیادی انجام نشده است و کار تخصصی وجود ندارد، تنها همان کتابمشکور است که البته تنها نمای کلی درباره زبانهای سامی داده و به مسائل کلی پرداخته است، مزیت این کتاب آن است که منشا زبانها و نکات مبهم را باز میکند تا نمای درستی در این باره نشان دهد. کتاب دیگر هم مثل فرهنگ لغت هم است که اطلاعات زیادی نمیدهد، البته درباره زبان عبری که از همین خانواده است کارهای خاصی مثل قواعد و... چاپ شده است اما درباره تاریخ این زبانها چیز دیگری نداریم.
اهمیت این کتاب برای فارسی زبانان چیست؟
به لحاظ تاریخی برای ما و به ویژه کار در حوزه خاورمیانه شناخت زبانهای سامی بسیار مهم است، در میان این زبانها مثلا شناخت زبان آرامی که پایه اصلی زبانهای سامی است، اهمیت زیادی دارد چرا که در دو هزار سال پیش از میلاد همان نقشی را منطقه ایفا میکرده است که در سالهای پس از ظهور اسلام زبان عربی آن را بر عهده داشت. این نکته را هم بگویم که بسیاری از منابع تاریخی به زبانهای آرامی و سریانی نوشته است که بیشتر آنها ترجمه نشده است، منابع زیادی به این زبانهاست که اگر ترجمه شوند بسیاری از مسائل تاریخی و فهمهای تاریخی خودمان و منطقه را دچار تغییر و تحول می کند، البته در این زمینه متخصص هم کم داریم، در ایران فعالیتی مبنی بر تربیت متخصص انجام نشده است و برای همین مهم است که در ایران آموزشهای لازم داده شود و تحقیق درباره زبانهای سامی حالت آکادمیک پیدا کند تا متخصصان بتوانند کار بیشتری در حوزههای آن انجام دهند که از جمله آن ترجمه آثار منحصر به فرد زبان آرامی است، البته تا جایی که در جریان هستم این منابع در اختیار نهادهای خاصی در خارج ایران است که دسترسی به آنها سخت است اما امیداورم تحقیق درباره زبانهای سامی در ایران آغاز و یک رشته دانشگاهی شود که در آینده امیدوارم به انجام کارهای علمیتر دست یابیم تا منابع بیشتری به زبان سامی ترجمه شود.
درباره شاخههای زبان سامی نیز اطلاعاتی ارایه دهید.
این زبان دارای شاخههای بسیاری است، منشا اصلی این زبان شبه جزیره عربستان یا یمن است، بعضی بر این عقیدهاند منشا از حجاز بوده و برخی معتقدند از یمن چنین زبانی شکل گرفته است، اما جالب است بدانید که بر اساس تحقیقاتی که درباره منشا زبانها صورت گرفته است چنین نتیجهای به دست آمده است که درباره منشا زبانها تحقیقی صورت نگیرد چون کار به سمت ایدههای فلسفی و برداشتهای ذهنی میرود، هیچ کس نمیتواند بگوید زبان مادر چه بوده است و شروع زبانهای سامی از چه زمانی بوده است؛ برای همین میبینیم زبانهای سامی در پهنههای زیادی وجود دارند، یکی از شاخههای آن حبشی است که در آن سوی دریای سرخ قرار دارد و زبان دیگر آن که در شمال آفریقا است که به لحاظ قواعد و واژگان فاصله زیادی با زبانهای عربستان و عراق دارد اما همه این زبانها زیر مجموعه زبانهای سامی است و شاخه زبانهای سامی در پهنه گستردهای وجود دارد، در عراق مثل بابلی و آشوری در شام مثل کنعانی و فینیقی، در عربستان که میتواند منشا زبان آرامی باشد زبانهای آرامی و عربی است و در منطقه حبشه زبان گعز و حبشی وجود دارد.
زبان عبری که در مصر و شام بوده است هم از دیگر خانوادههای زبان سامی است، در این زبانها مشترکات زیادی وجود دارد اما اقوامی که این زبانها را داشتهاند ارتباطات آنچنانی نداشتند و اشتراکهای قومیشان به اندازه زبانشان نیست، مثلا یک قوم در حبشه است و دیگری در مرز ایران قرار دارد که فاصله زیادی با هم داشتند، اما همه با زبان سامی و اشتراکات زیادی صحبت میکردند، منشا اختلاط زبانیشان معلوم نیست زیرا اختلاط قومی آنچنانی نداشتند، در تاریخ گفته شده اقوام از طریق تجارت با هم در ار تباط بودند اما قطعا این رفت و آمدها به اندازهای نبوده که زبانشان به این تعداد اشتراکات داشته باشند مثلا افعال مشترک زیادی در این زبانها وجود دارد و قطعا با توجه به ارتباطات خاص که از طریق کاروانها بوده نمیتواند توجیهکننده شباهت این زبانها باشد، به همین دلیل نتیجهای در تحقیقات حاصل نشده است و در نهایت نمیتوان متوجه شد سر منشا زبانهای سامی کجاست.
زبانهای سامی چقدر در تاریخ ایران نفوذ داشته است؟ و آیا در گذشته به این زبان صحبت میکردند؟
زبانهای سامی در ایران به اندازهای که در مناطق دیگر نفوذ داشته نبوده است، در ایران اقوام آشوری و کلیسای آنها به زبان آشوری و آرامی صحبت میکنند اما بیشترین زمان حضور و بروز زبان سامی در ایران برای دوره هخامنشیان است که به زبان دیوانی تبدیل شده است و بسیاری از اسناد آن دوره به زبان آرامی و سریانی است، همچنین کتیبهای که در جزیره فیلها در مصر پیدا شده است که متعلق به دوره استیلای هخامنشیان بر مصر است، این کتیبه به زبان آرامی است، در آن دوره که ایران در مصر نفوذ داشت زبان آرامی در مصر هم حضور زیادی داشته است و به غیر از این مورد دیگر شاهد مسئله دیگری نیستیم اما با ورود اسلام به ایران زبان عربی با فارسی اختلاط پیدا کرد که میتوان از نفوذ زبانهای سامی دانست.
مهمترین نکته کتاب «تاریخ زبانهای سامی» چیست؟
برای شروع مطالعه زبانهای سامی و آشنایی با حوزه زبانهای سامی این کتاب میتواند مفید باشد و فتح بابی برای تحقیقات بعدی باشد، از این برای این کتاب میتواند مورد توجه قرار گیرد. در زمینه زبانهای سامی کتاب کامل نداریم زیرا وسعت این دانش بسیار زیاد است و زبانهای زیادی زیر مجموعه آن است و این کتاب میتواند به آشنایی با این زبان کمک داشته باشد. این کتاب به منشا و گسترش زبانهای سامی میپردازد و به قواعد آن اشارهای ندارد، این کتاب همان طور که گفتم میتواند بهترین کتاب برای آشنایی با زبانهای سامی باشد.
کمی هم درباره مولف کتاب اطلاعاتی بیان کنید.
اسرائیل ولفنسون (1899-1980) نویسنده، مورخ و محقق اسرائیلی بیشتر بخاطر کتابها و مطالعاتش به زبان عربی درباره قوم یهود در عربستان و زبانهای سامی مشهور بود. وی از یهودیان روسیه سفید است که زبان عربی را در مصر نزد مصطفی صادق الرافعی شاعر مشهور عرب فراگرفت و رساله دکتری خود را از دانشگاه مصر (الجامعه المصریه) به راهنمایی دکتر طه حسین دریافت کرد. او سپس راهی آلمان شد و از دانشگاه ولفگانگ گوته دکترای دیگری گرفت و پس از بازگشت از آلمان دوباره در دانشگاه مصر به تدریس زبانهای سامی پرداخت. اثر پیش رو اگرچه قدیمی است و در کنار آثار نولدکه و نیکلسون و دیگر شرقشناسان در این حوزه، جزو نخستین تلاشها در زمینه زبانهای سامی به شمار میآید اما وجود آن در فرایند مطالعاتی این حوزه ضروری است.
نظر شما