کرونا به خودیِ خود سوژه است؛ یا سوژه اصلی تاثیرات کرونا بر زندگی، فلسفه وجودی و اخلاق فردی و جمعی است؟ از چه زاویه و با چه نگاهی باید به کرونا پرداخت؟ نویسندگان کرونا را چطور بهیاد خواهیم آورد؟
از آنجاییکه آثار نویسندهها بازتابی است از رخدادهایی که در جامعه به وقوع میپیوندد، طبیعتا در برابر حادثهای به بزرگی و سهمگینی اپیدمی کرونا، داستان و داستاننویسی در جهان واکنش نشان خواهد داد. که در پی آن سوالهایی همچون «تاثیر اپیدمی کرونا بر داستاننویسی جهان و بهویژه ایران در کوتاه مدت رخ میدهد و یا در درازمدت به خلق آثار قابل توجه میپردازد؟»، «ویژگیهای ژانرنویسی در این موضوع تا چه میزان نقشآفرین است؟» یا «ژانر وحشت، ترسناک و آخرالزمانی تا چه میزان با وقوع چنین رویدادی میتواند نویسندگان ما را به سمت ژانرنویسی پیش ببرد؟»، را به همراه دارد.
برای پاسخ به پرسشهایمان سراغ نویسندههایی رفتیم که تجربه نگارش در ژانرهای وحشت، علمی- تخیلی، آخرالزمانی را داشتهاند: هادی معیرینژاد، ضحی کاظمی و سروش مظفرمقدم.
نویسندگان جوان عجله نکنند، کرونا جایی نمیرود
هادی معیرینژاد، نویسندهای که تجربه نگارش در ژانر وحشت و گوتیک را دارد، معتقد است میگوید: طبیعتا کرونا هم مثل هر پدیده بزرگ اجتماعی تاثیرات بزرگی بر آثار هنری خواهد گذاشت، شاید از این لحاظ خیلی شبیه جنگ جهانی دوم باشد. یعنی بعضی هنرمندان و نویسندگان همان موقع به سراغش رفتند و بعضی سالهای سال بعد با رویکردهای مختلف به آن پرداختند. الان هم کرونا درست همین وضعیت را دارد و عدهای سریع به سراغش رفتهاند و میخواهند اصطلاحا تا تنور داغ است نان را بچسبانند، شاید هم یک نوع مسابقه شکل بگیرد که چه کسی زودتر یک اثر تاثیرگذار درباره این بیماری مینویسد و این مسابقه مختص نویسندگان ایرانی هم نیست.
وی ادامه داد: عده دیگری هم سالها بعد سراغ این موضوع میروند چون بههرحال به عنوان یک حقیقت یا یک پدیده اجتماعی چیزی نیست که بتوان آنرا نادیده گرفت یا وانمود کرد که وجود ندارد. مثل یک دوره زمینشناسی اثر خود را بر روی لایههای زمین میگذارد و در بررسی آثار هنری قرن بیستویک هم این پدیده اثرِ ناگزیر خود را در هنرهای متفاوت از جمله داستاننویسی خواهد گذاشت.
نویسنده کتاب «خیالِ خام» با بیان اینکه امیدوارم دوستان نویسنده من از دستم ناراحت نشوند اما حقیقتش فکر میکنم کرونا بساط برخی از ژانرها را به جای رونق، کساد خواهد کرد، درباره تاثیر اپیدمی کرونا بر ژانرنویسی، گفت: بسیاری از دوستان نویسنده که ژانرآخرالزمانی و بحث همهگیری بیماری را در دستور کار داشتند، حالا آنرا به عنوان یک حقیقت اجتماعی میبینند، یعنی ژانر آخرالزمانی تبدیل به ژانر اجتماعی شده و دیگر آن کاریزمای ژانری را بین مخاطبان نخواهد داشت. ما در این دوران ترس و مرگ و تنهایی و دلهره را نه مثل یک پدیده فراطبیعی بلکه به عنوان یک حقیقت جاری دریافتهایم و طبیعتا هر جنبه از تاثیرات این بیماری میتواند یک نویسنده را تحت تاثیر قرار دهد.
نویسنده کتاب «هیتلر را من کشتم» معتقد است که یکی بودن سوژه انتخابی برای نویسندگان ژانری –همچون کرونا- میتواند تهدیدی باشد برای همانند شدن آثار. وی ادامه داد: راستش را بخواهید من خودم به عنوان نویسنده فکر نمیکنم هیچوقت سراغ این بیماری به عنوان سوژه بروم. قطعا در داستانهایی که در آینده خواهم نوشت ممکن است کرونا به عنوان یک حقیقت در جامعه حضور داشته باشد اما سوژه نخواهد بود. همانطور که گفتم برای رفتن سراغ موضوع کرونا مسابقه ناپیدائی به راه افتاده و خطری که نویسندگان ژانری را تهدید میکند همان یکی بودن سوژه و طبیعتا همانند شدن داستانهاست. حتی متفاوتنویسترین نویسنده هم ممکن است در دام این قضاوت از طرف مخاطب بیفتد که «ای وای! باز هم یه داستان کرونائیه دیگه!» ژانر به خودیِ خود با چارچوبی که دارد باعث همانندی داستانها هست مثل داستانهای کاراگاهی.
وی افزود:آن چیزی که نویسنده ژانر را متفاوت میکند دیدن و خلق تفاوتهاست. مثل موسیقی ایرانیست، دستگاه دارد، مثلا شور و سهگاه و دشتی را هر خوانندهای یکجور میخواند، کم پیش میآید که درون یک دستگاه خوانندهای با قدرت استاد شجریان پیدا شود که در خواندن گوشهها و انتخاب شعر و سازبندی طوری عمل کند که اثری یگانه مثل «بیداد» یا «دستان» خلق شود. همانطور که گفتم با اینکه من هم مثل هر نویسنده دیگری ایدههایی توی ذهنم دارم اما وارد این مسابقه نمیشوم، ترجیح میدهم در مورد موضوعاتی بنویسم که متفاوت باشد و کسی سراغش نرفته باشد. به نویسندگان جوان هم توصیه میکنم عجله نکنند کرونا جایی نمیرود، آنقدر از ما تلفات گرفته که تا سالیان سال سوژه باشد و فراموش نشود. صبر کنند و سروقت سراغش بروند تا شاهد حجم عظیم از داستانهای کرونایی در تحریریه انتشاراتیها نباشیم. من به طورکلی پرداختن کوتاه مدت به این پدیده را مفید نمیدانم و با احتیاط میگویم که شاید خیلی هم مضر باشد.
درد کرونا هنوز تازه است!
ضحی کاظمی، نویسنده ژانر پادآرمانشهری و آخرالزمانی معتقد است که داستانهای ژانر علمی-تخیلی پیش از کرونا هم پر از اتفاقات آخرالزمانی مشابه کرونا بودهاند، اما فاجعهای را به تصویر میکشند که در آینده رخ خواهد داد. وی در اینباره گفت: خیلیها میگویند این روزها مثل این است که در یک رمان آخرالزمانی به سر میبریم. این حرف براساس تعاریف ژانری تقریبا درست است. حادثه آخرالزمانی به اتفاقی گفته میشود که دنیا را به قبل و بعد از خود تقسیم کند و کرونا چنین کاری کرده است. زندگی مردم جهان به قبل و بعد از کرونا تقسیم میشود. از ابتدای همهگیری مردم درگیر بیماری و ترس و اضطراب عمومی زیادی بودهاند. نویسندهها هم از آن استثتا نیستند، در نتیجه خیلی از نویسندگان آرامش و تمرکز لازم برای نوشتن نداشتند و تا مدتی با کاهش آثار منتشر شده از نویسندگان مواجه خواهیم بود.
کاظمی ادامه داد: به نظرم هنوز درد کرونا برای ما خیلی تازه است. معمولا مدتی طول میکشد تا بتوانیم از این درد بنویسیم، باید کمی از آن فاصله بگیریم. احتمالا در آینده نزدیک، نویسندگان داستانهای رئال از این دوران خواهند نوشت و بازتابهای مستقیم از ناگواری این دوره ارائه خواهند داد. اما برای نویسندگان گمانهزن متفاوت خواهند بود. نویسنده گمانهزن، که این دوران را تجربه کرده، درباره بعد از کرونا خواهد نوشت. به هرحال زندگی بعد از کرونا ادامه دارد اما به چه شکلی؟ آیا ممکن است این وضعیت تکرار شود یا تغییری اساسی در ساختار جهان به وجود آورد؟ اینها بعضی از سوالاتی است که در ذهن نویسنده گمانهزن شکل میگیرد.
نویسنده رمان «رنسانس مرگ» افزود: در ابتدای کرونا، پیامهای زیادی از مخاطبان میگرفتم درباره کتاب «کاجزدگی» که سال 93 نوشتم و 95 منتشر شد. بعضیها آن را نوعی پیشگویی کرونا در نظر گرفتند. جواب من این است که نویسنده پیشگو نیست. نویسنده گمانهزن از روی وضعیت حال و گذشته، برداشت یا دریافتی از دنیای پیرامون خود دارد و با بسط دادن و گمانهزنی آن وضعیت، به نگاهی درباره آینده میرسد. این دقیقا اتفاقی است که در خصوص کاجزدگی و کرونا افتاد.
کاظمی گفت: فعلا که احساس میکنم نوعی بدبینی وجود دارد و مردم به جای اینکه دنبال دلایل اصلی باشند گاهی به خرافه پناه میبرند و مثلا به نویسندهها میگویند شما ننویسید که اتفاق نیفتد! به خود من زیاد این جمله گفته شده. این را هم در نظر بگیریم که نویسندههای گمانهزن درباره موضوعاتِ زیادی تخیل میکنند و خوشبختانه همه آنها اتفاق نمیافتند. این تخیل و گمانهزنی ریشه در رویههای نادرستی دارد که نویسنده در زمان خود آنها را درک میکند. شاید برای اولینبار است که اهمیت ژانر آخرالزمانی در کشور ما درک شده. هر چقدر هم که بخواهیم خودمان را به بیخیالی بزنیم، این وضعیت بد، علایم هشداردهنده قبلی داشته که دستکم در داستانها به آنها اشاره شده و مطمئنا مخاطب پس از این، ژانر علمی- تخیلی را بیارتباط به زندگی خود نمیداند. شخصا امیدوارم نویسندهها هم این ارتباط معنادار را با داستان ژانر درک کنند و در آینده، آثار گمانهزن عمیق و خواندنی بنویسند.
وی با بیان اینکه هر نویسندهای برداشت و دریافت خودش را از زندگی در این دوران دارد، درباره تبدیل موضوع کرونا به سوژهای تکراری برای برخی از نویسندگان، اظهار کرد: هر نویسنده این مساله را در قالبی که میداند در داستانش بازتاب میکند. من عیبی نمیبینم. فقط اینکه ممکن است تا سالهای سال حالوهوای داستانهای رئال ایرانی، کرونازده باشد. مطمئنا در آثار گمانهزن خیلی کم به موضوعی مشابه با کرونا برمیخوریم و دلیلش این است که وضعیت آخرالزمانی پاندمی را تجربه کردهایم و همانطور که گفتم نگاه نویسنده گمانهزن به افقهای بعد از کروناست، نه صرفا ترسیم وضعیت تجربه شده.
تراژدیها پتانسیل داستانی بالایی دارند
سروش مظفرمقدم، نویسندهای که پیشتر مجموعه داستان «باد مرگ» را در ژانر علمی- تخیلی، فانتزی و گمانهزن خلق کرده است، درباره تاثیر کرونا را بر ژانرنویسی گفت: تعدادی از نویسندگان- نمیگویم نویسندگان زیادی- هستند که در همین دوره از شرایط استفاده میکنند و دست به خلق آثاری در ژانر میزنند، از جمله ژانرهای علمی- تخیلی و زیرمجموعههای دیگر ژانر فانتزی و حتی ژانر وحشت. با توجه به شرایطی که کرونا به وجود آورده، طبعا این اتفاق خواهد افتاد و به نظر من تاثیرش را نه درحالحاضر، بلکه در میان مدت، شاید در دو، سه و یا چهار سال آینده، زمانی که از این بحران عبور کردیم، میبینم. چون این بحران درحالحاضر آنقدر جدی است و ما به عنوان هنرمند و یا نویسنده آنقدر درگیر آن هستیم که شاید نتوانیم به عقب برگردیم، مکث کرده و نگاهی داشته باشیم تا ببینیم چه گذشته که براساس آن چیزی بنویسیم.
وی ادامه داد: دیدم که یکسری کارهای بیمایه مانند یادداشتهای کرونایی محمدعلی ابطحی در آمد، اما در این فاجعه انسانی که سراسر جهان را فراگرفته و تقریبا شبیه به طاعونی است که در قرون وسطی تعداد بسیاری- شاید نیمی- از مردم اروپا را قتلعام کرد یا مثل تیفوس و یا آنفولانزای اسپانیایی که اوایل قرن بیستم اتفاق افتاد، بعد از این ماجرا و زمانی که انسانها از این بحران عبور کردند، ایستادند و مکث کردند و زمانی که نویسندگان، موسیقیدانان، فیلمسازان و در مجموع هنرمندان به پشت سرنگاه کردند، راجع به آن چیزهایی ساخته یا نوشته میشود. برای مثال در ماجرای جنگ جهانی اول و دوم آثار درخشانی ساخته شد، منتها زمانی پس از جنگ یعنی خلق آثار از سال 1950 شروع شد و به این ترتیب آثار بسیاری در این حوزه خلق شد.
وی ادامه داد: البته معدود آثاری بود که در طی جنگ نوشته شده بود اما تعداد آنها خیلی کم بود و شاید آن عمق را هم نداشت. من معتقدم که در حال حاضر که ما درگیر مساله کرونا هستیم، اثری خلق نخواهد شد که ماندگاری و ارزش داشته باشد. قطعا آثار ارزشمند در درنگی پس از توقف کرونا و فروکش کردن این فاجعه و بحران هست که خلق خواهد شد. امروز همه در بهت و شو ک هستند. به آمار فوتیها نگاه کنید، ما به نوعی در شوک مرگ یا مغناطیس مرگ و در فضای نامتعادل، وحشتزده و شوکزده قرار داریم و روحمان جریحهدار است. بنابراین فکر نمیکنم در چنین فضایی نویسندهای قادر به خلق آثاری در ژانرهای وحشت و یا علمی- تخیلی و هر ژانر دیگری باشد.
نویسنده کتاب «بادها و برگها» گفت: من باور دارم که هرموضوعی؛ چه کرونا باشد، چه جنگ و یا هر اتفاقی که جامعه انسانی را متاثر کند، از یکسو میتواند به موضوعی پیشپاافتاده و دمدستی تبدیل شود و از سوی دیگر تبدیل به سوژهای برای تاملات انسانی شده و عمق و غنای فلسفی هم پیدا کند. نمیتوان گفت که چون کرونا تبدیل به فاجعهای فراگیر در جامعه انسانی شده است، دمدستی است. این مساله بستگی به آنهایی دارد که مینویسند و یا در آینده درباره این موضوع مینویسند، اینکه از چه جنبه و زاویههایی مساله را بررسی میکنند.
مظفرمقدم معتقد است که اگر ما نگاه ژورنالیسی و شبهژورنالیستی خامدستانهای داشته باشیم، هر موضوعی میتواند تبدیل به موضوعی بیارزش، پیشپاافتاده، تکراری و نخنما شود. اما اگر واقعا هنرمندانی پیدا بشنود - قطعا میشوند- که ماجرا را از ابعاد دیگری؛ از زوایای انسانی و معرفتشناسانهای، بررسی کنند و نگاه ویژهای داشته باشند، یعنی نور بتابانند به بخشهای تاریکی از ماجرا که ما به دلیل آنکه درگیر آن بودیم ندیدیم، قطعا موضوع از حالت پیشپافتادگی خارج میشود و تبدیل میشود به موضوعی برای اندیشیدن که حتی میتواند روحمان را متاثر کند.
وی با مثالی توضیح داد: فرض کنید در شبی ظلمانی در یال کوهی در حال کوهپایمایی هستید. نور بسیار ملایمی از ماه میتابد. پاییندست درهای تاریک دهان گشوده است اما نمیبینیدش. به راه ادامه میدهید اما در آن زمان که به قله یا جانپناه میرسید، صاعقهای میزند و لحظهای زمین و زمان روشن میشود و در این لحظه است که عمق دره را میبینید و دهشت مسیری را که پیمودید، درمییابید. بنابراین فکر میکنم کار هنر، بهویژه ادبیات، همین است که نویسنده در نگارش یک موضوع، از بخشهای تاریکی بنویسد که ما قبلا ندیده بودیم.
نویسنده کتاب «این سر که نشان سرپرستیست!» ادامه داد: من احتمال نمیدهم که کرونا یا هر موضوع دیگری که ما با آن درگیر هستیم یا بودیم، تبدیل به موضوعی پیشپاافتاده شود. هرچند من همیشه دیدم عدهای به عنوان نویسنده و شبهنویسنده هستند که هرچیزی را دستمایه قرار میدهند و درباره آن مینویسند یا قلمفرسایی میکنند. از پوسته ظاهر که بسیار کلیشهای شده شروع میکنند و سعی میکنند یکسری درامهای دمدستی را خلق کنند که به نظر من در این شرایط آنچه خلق میشود بیشتر پاورقی است تا اثر ادبی. که این مساله درباره همه موضوعها صدق میکند، نه فقط کرونا. اتفاقا به نظر من وقتی نگاه میکنیم به آنچه در دوران کرونا برای بشریت اتفاق افتاد - از جمله انسان معاصر ایرانی- صحنههایی که خلق شد، اتفاقهایی رخ داد، تراژدیهای کوچک و بزرگی که در شهرها، کویها، برزنها و محلات به وقوع پیوست، میبینیم که این مسایل چقدر پتانسیل داستانی دارد، مخصوصا در شرایطی قرار داریم که خودمان آنها را تجربه میکنیم، بنابراین قطعا کرونا تبدیل به موضوع دمدستی نخواهد شد.
وی افزود: حتی اگر 12 نویسنده پیدا شوند که درباره همین شرایطی که از سرگذراندهایم، بسیار دقیقتر و عمیقتر و با قلمی محکمتر و نگاه کاوندهتر و کنجکاوتر بنویسند، کافی است چون در هر دورانی دیدیم که انبوهی از انسانهای قلمبهدست بودند که کارشان این بود که از یکسری موضوعهای پیشپاافتاده استفاده کرده و قلمفرسایی میکردند و تعداد اندکی بودند که با دید و دقت زیاد، به مسایل از زاویه دیگری مینگریستند و برای ما هم ادبیات، هم تاریخ رقم زدند و تاثرات انسانیمان را به شدت تحریک کردند و دید ما را باز کردند که به نظرم همین کافی است و بعد از این هم همین خواهد بود.
وی افزود: هرچند تصور میکنم عدهای باشند که در همین دوران هم مشغول ،نه نوشتن رمان یا داستان، حداقل مشغول یادداشتبرداری، نتبرداری و تحقیق و واکاوی مسایل هستند که بعدها تبدیل به ادبیات میشود اما بعید میدانم در دورانی که به سر میبریم چیز قابل عرضی فعلا خلق شود چراکه همه در شوک هستیم، چه آنهایی که درایران هستند و چه نویسندهها و هنرمندانی دیگری که در نقاط دیگر دنیا به سرمیبرند. هنوز در حوزه سینما و ادبیات ندیدم که اثر قابل توجهی درباره این موضوع خلق شود، اگر هم چیزی بود که ما دیدیم، اثر ارزشمندی نبود. ما باید منتظر شویم که در 10 سال آینده هنرمندان این دوران را بهیاد بیاورند و به بیاد بیاوریم تا بعد آن موقع درباره آن بنویسیم. آنهم به صورت زمینهای پررنگ، یعنی پرداختن به خود بحث کرونا هم به نظر چیز جذابی نخواهد بود، بهخاطر اینکه کرونا همهگیری بود مثل همه همهگیریهایی که قبلا هم وجود داشته.
وی با ذکر مثالی ادامه داد: مثلا پرداختن مستقیم به موضوع جنگ میتواند اثر را به اثری شعارزده تبدیل کند، شرایط کرونا یا جنگ میتواند پسزمینههای پررنگی باشد برای خلق یک درام، خلق اثر ادبی و خلق خرده روایتها که در این شرایط چه گذشته، نه اینکه خودِ مساله را مدنظر قرار دهیم. مساله کرونا چیزی است که پزشکان، متخصصان و افرادی که صاحبنظر هستند باید در آن مداخله کنند، کار نویسنده نیست که به کرونا یا جنگ بپردازد، چون نویسنده نه پزشک است و نه جنگسالار. نویسنده، نویسنده است و باید به مناسبات و موقعیتهای تکاندهنده انسانی بپردازد که قطعا این اتفاق در 5 سال تا 10 سال آینده خواهد افتاد. باید منتظر ماند.
کرونا را چطور بهیاد خواهیم آورد؟
ویروسی ناشناخته که هنوز سرمنشاء آن به درستی مشخص نیست، در کمتر از دو سال و البته تا این لحظه، جان قریب به 4میلیون و 800 انسان در جهان را میگیرد و این در شرایطی است که هنوز هراس و بهت رویارویی با آن کاملا فروکش نکرده است. تصاویر و اخباری که در پی همهگیری کرونا، شرایط حاد بیمارستانها، مرگ، تدفینهای شتابزده و ... در جهان منتشر شد، بهت و ترسی را که بیشک اثرات آن به زودیِ زود از میان نخواهد رفت، در اذهان عمومی باقی گذاشت.
چنین فضایی را پیشتر نیز در آثار ادبی و سینمایی ژانرهای آخرالزمانی، وحشت، علمی- تخیلی و فانتزی تجربه کردهایم و قطعا در شرایط فعلی نیز نویسندههای بسیاری در جهان سعی دارند تا به خلق آثاری در این حوزه در دورههای کوتاه مدت و میان مدت بپردازند؛ اما آیا صرفِ تجربهکردن این فضا برای نوشتن از آن کافی است؟ کرونا به خودیِ خود سوژه است؛ یا سوژه اصلی تاثیرات کرونا بر زندگی، فلسفه وجودی و اخلاق فردی و جمعی است؟ از چه زاویه و با چه نگاهی باید به کرونا پرداخت؟ نویسندگان کرونا را چطور بهیاد خواهیم آورد؟
نظر شما