نوشآفرین انصاری، به بهانه سالمرگ مادر کتابداری نوین ایران؛
اگر پوری سلطانی نبود، کتابداری در ایران فقیر، یتیم و بیکس میماند
نوشآفرین انصاری: پوری سلطانی در دانشگاه، پوری سلطانی نشد. او جستوجوگری خلاق بود و عشقش این بود که باید همتا و همراه جهان حرکت کنیم، کتاب را به اعماق جامعه برسانیم و به علمیترین شکل عمل کنیم.
در سالروز درگذشت پوری سلطانی، مادر کتابداری نوین ایران، با دوست و همراه دیرینهاش نوشآفرین انصاری، رئیس هیات مدیره شورای کتاب کودک همصحبت شدیم که در ادامه میخوانید:
خانم انصاری؛ زندهیاد پوری سلطانی یکی از چهرههای سرشناس فرهنگ معاصر است؛ شخصی که اهداف والایی داشت و بیوقفه در طول زندگی، برای رسیدن به این اهداف، تلاش کرد. کمی درباره این اهداف توضیح دهید.
من پوری سلطانی را از حدود 50 سال پیش شناختم و آرمانها و قدرت او در محقق کردنشان همیشه من را تحت تاثیر قرار میداد. کتابداری را واقعا دوست داشت و ایجاد زیرساختهای لازم برای کتابداری در ایران را رسالت خود میدانست؛ تا این علم را بوجود بیاورد و در ایران رشد کند. او از اولین فارغ التحصیلان رشته کتابداری در سال 1345 بود. بعد هم پیوستن او به مرکز خدمات کتابداری؛ بسیار مهم بود. این مرکز یکی از بزرگترین و مهم ترین دستاوردهای فرهنگی ایران در دوران پیش از انقلاب بود که بعدها با کتابخانه ملی ادغام شد.
پوری سلطانی در کتابخانه ملی هیچ گاه علاقه نداشت پست مدیریت و ریاست داشته باشد. خیلی مقامها و پستها به او پیشنهاد شد اما او درستتر میدانست که کتابدار به کار و حرفه خودش مشغول باشد و کار خودش را به درستی انجام دهد. افرادی زیادی را در کتابخانه ملی جذب و تربیت کرد، همکاران و دوستان برجستهای در کنارش کار کردند و از دانش، تواضع و تفکر منطقی او نکات بسیاری آموختند.
پوری سلطانی بیش از هر کس دیگری، ایران را در سطح جهانی -در اتحادیه انجمن های بین المللی کتابداری( ایفلا)- مطرح کرد. این که صرفا نمایندگانی از ایران در این گونه جلسات شرکت کنند و حضور داشته باشند، اسمش معرفی ایران نیست. سلطانی به بخش فهرستنویسی و تبیین قواعد فهرستنویسی ایفلا پیوست؛ بخشی کاملا فنی و علمی. کار او، تشریفاتی نبود که فقط به شکل تشریفاتی افراد بیایند و حضور پیدا کنند و لوح رد و بدل شود؛ بلکه کارش بسیار بسیار جدی بود.
نظرش این بود که باید دستاوردهای بینالمللی را برای ایران مناسبسازی کرد و کار بسیار مهمی که در مرکز خدمات کتابداری انجام داد، همین مساله بود. او ردهبندیهای کنگره و دیوئی را برای ایران و زبان فارسی، مناسبسازی کرد که این کار فوقالعاده مهم بود. بحث سرعنوانهای موضوعی را با دوستان بزرگی مانند کامران فانی که ان شالله سلامت باشند پیش برد. البته ایشان با دیگرانی که الان نمیتوانم همه آنها را نام ببرم، همکاری داشتند که همه آنها کاربلد و برجسته هستند.
در مرکز خدمات کتابداری، خانم پوری سلطانی و همکارانشان کارهای بنیادینی انجام دادند و معیارهایی در آنجا ایجاد کردند. میدانید تا معیار ملی برای یک نهاد به وجود نیاید، آن نهاد به درستی قابل ارزیابی نیست و رشد هم نخواهد کرد. خلاصه خیلی کارهای مهمی در مرکز خدمات کتابداری انجام شد که همه جنبه ملی و ارزشمند داشتند.
زمانی خانم سلطانی مناسب دیدند که مرکز خدمات کتابداری به کتابخانه ملی بپیوندند و این ادغام انجام شد و کتابخانه ملی قطعا با پیوستن مرکز خدمات کتابداری به این کتابخانه، به نهاد نیرومندتری تبدیل شد.
آیا رویای محقق نشدهای هم داشت؟ رویای که به هر شکل عملی نشده باشد.
رویای محقق نشده او درباره کتابخانه ملی این بود که کتابخانه ملی وظایف یک کتابخانه ملی واقعی را ایفا کند که در این سال ها البته ایفا نکرده است. پوری سلطانی دوست داشت ایران یکی از بهترین کتابخانههای ملی جهان را داشته باشد.
نظر خانم پوری سلطانی درباره کتابخانه ملی چه بود؟
نظر و مشکل خانم پوری سلطانی که مشکل و نظر همه کتابداران بوده و البته به نظرم الان هم هست، این بود که کتابخانه ملی نقش مهم و اساسی خود را به عنوان کتابخانه ملی کشور، هرگز نتوانسته ایفا کند. این امر دلایل مختلفی دارد که نمیشود آن را اینجا شکافت. اگر نقش کتابخانه ملی، کشف، شناخته و دنبال شود، قطعا بر روی همه کتابخانههای دیگر ایران در زمینه خواندن و کتابداری تاثیرگذار خواهد بود.
مهمترین نقصی که او به کتابخانه ملی وارد میدانست چه بود؟
یک زمانی تعویض پیدرپی رؤسای این سازمان، از نظر ایشان نقص بزرگی بود. تغییرات متوالی رؤسای یک مرکز فرهنگی، باعث میشود سیاستهای فرهنگی آن نهاد، استمرار پیدا نکند و این سیاستها آسیب ببیند. قطعا ثبات ریاست در کتابخانه ملی بسیار مهم است. مساله دیگر ضرورت استفاده از کارشناسان کتابداری بهعنوان مشاور در تمام بخشهای ریاست کتابخانه ملی است. جدی گرفتن این حرفه علمی، بسیار مهم است. پوری سلطانی در شکل گرفتن ساختمان کتابخانه ملی نقش مهمی داشت و همه وجودش وقف شد تا کتابخانه ملی، واقعا کتابخانه ملی شود. من شخصا فکر میکنم کتابخانه ملی رسالتش را انجام نداد و این اتفاق نیفتاد؛ امیدوارم یک روز این اتفاق بیفتد که در آنصورت؛ قطعا این پیام به پوری خواهد رسید.
بهنظر شما؛ چرا امثال پوری سلطانی در نسلهای جدی، کمتر نمود و بروز دارند؟
من به پایان پذیرفتن نسلها و نبودن افراد شاخص دیگر معتقد نیستم. من معتقدم این افراد هستند، در این سرزمین وجود دارند و فقط راه برایشان باز نیست. اگر راهها باز شود، قطعا افراد شایستهای هستند که ممکن است در هر زمانی، آرمانهای مختلفی را دنبال کنند؛ چراکه لزوما در هر مقطع زمانی نباید یک آرمان خاص پیگیری شود.
آیا فقط دانشگاه میتواند چهرههایی چون پوری سلطانی را بسازد؟
اصلا اینطور نیست. من هیچ امیدی به دانشگاه ندارم و پوری سلطانی هم در دانشگاه، پوری سلطانی نشد. او جستوجوگری خلاق بود و عشقش این بود که باید همتا و همراه جهان حرکت کنیم، کتاب را به اعماق جامعه برسانیم و به علمیترین شکل عمل کنیم. پوری سلطانی شاید خیلی از آرمانهای اصلی کتابداری را در دانشگاه آموخت؛ اما قبل از آمدن به دانشگاه، عاشق کتابداری بود و کتابدار شده بود. او دو سال در دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی آن زمان تحصیل کرد و بعد به مرکز خدمات کتابداری رفت. تجربه، مطالعات و تلسط به زبانانگلیسی و در کل شخصیت بسیار دوست داشتنی و جذابی که داشت باعث موفقیت او شد.
پوری سلطانی از علم کتابداری و شیوه اداره کتابخانههای خارجی آگاهی داشت اما هرگز معتقد به کپی کاری نبود و شاید علت موفقیتش هم همین بود. نظر شما چیست؟
پوری سلطانی کسی بود که معتقد بود غرب و کتابداری غرب؛ به ویژه مباحث فنی مانند ذخیره اطلاعات در کتابخانهها را باید به خوبی شناخت و سپس به صورت منطقی، این اطلاعات را منطبق با نیازهای ایران و به زبان فارسی گسترش داد.
او تعلق خاطر عجیبی به کتابخانههای عمومی داشت. درست میگویم؟
خانم سلطانی و من همیشه آرزو داشتیم در کتابخانه عمومی خدمت کنیم؛ به دلیل این که کتابداری اجتماعی، فوقالعاده ارزشمند است. کتابداری اجتماعی باعث میشود کتاب به درون اجتماع حرکت کند و جامعهای که نمیخواند را به عاشقان و دوستداران کتاب تبدیل کند. همه کتابداران به کتابخانه عمومی تعلق خاطر دارند زیرا کتابداری خود حرفهای اجتماعی است.
پوری سلطانی به کتابخانههای عمومی بسیار علاقهمند بودند و هرکاری که در کتابخانه ملی میکردند -از جمله گسترشهای موضوعی، سرعنوانهای موضوعی و معیارها و..- با این دید بود که روزی همه مردم ایران از نعمت کتاب، نعمت خواندن، نعمت کتابداران متعهد و متخلق به اخلاق و نعمت کتابخانههای منظم برخوردارباشند.
دغدغه خاصی در اواخر عمرشان داشتند که به سرانجام نرسیده باشد؟
در سالهای آخر عمر، جز ادامه کارهایی که گفتم، مورد و دغدغه دیگری نداشت؛ چون این موضوعات و کارهایی که گفتم، پروژههای بلندمدتیاند که باید استمرار داشته باشند و در سیستمهای جدید و جامعه مجازی امروز، ساماندهی شوند و تغییر کند. این که مورد خیلی خاصی باشد؛ من نمیدانم. کارهای خانم پوری سلطانی به ارتقای کتابداری نوین بسیار کمک کرد و اگر این کارها انجام نمیشد، ما امروز در زمینه کتابداری، بسیار فقیر، یتیم و بیکس بودیم.
نظر شما