در این یادداشت، به مدد جنبش قلم، نبض اندیشهام به بحران وضعیت کتاب که امروزه خیلیهایمان را غمگین کرده است، مینگارد.
بهراستی باور دغدغهمندان عرصه کتاب و کتابخوانی بهویژه کارشناسان فرهنگی این است که آنچه باعث میشود وضعیت کتاب و کتابخوانی در یک جامعه به بحران برسد، این است که مردم بهضرورت مطالعه و اهمیت آن در زندگی خود توجه ندارند.
اگر مطالعه مثل غذا خوردن و خوابیدن و فعالیتهای دیگر بخشی از زندگی شد و مردم متوجه شدند میتوانند با کتابها شرایط بهتری را برای خودم رقم بزنند، ما هیچوقت بحران کتاب و کتابخوانی نخواهیم داشت.
بسیاری از مشکلات امروز ما ریشه در خانواده و مدرسه دارد؛ جامعهای کتابخوان نمیشود مگر اینکه خانواده و مدرسه از سن پایین و دوران کودکی کتاب را در سبد خرید و زندگی و اولویتهای بچهها بگذارد.
و دیگر اینکه کتاب کالای فرهنگی است بایستی جلسات رونمایی، جشن امضاء، داستان خوانی، نقد و بررسی و… برای آن برگزار و همچنین از ظرفیتهای شبکههای مجازی و رسانه، بهره گرفته شود.
بهنظام این اتفاقات، در صورتی که با برنامهریزی بهتر و هدفمندتر و نیز حمایت همهجانبه دولتمردان همراه باشد، بدون شک میتواند در برونرفت از بحران و آشتی مردم با کتاب و کتابخوانی مؤثر باشد.
تجربه ثابت کرده است دولتها در امر کتاب و کتابخوانی کاملا ناموفق بودهاند؛ اگر موفق میبودند، میبایست در این سالها، میلیونها آدم علاقهمند به کتاب در آمار سرانه مطالعه اعلام میشد. نمیخواهم منکر فعالیت کسانی که در نهاد کتابخانههای عمومی و فرهنگ و ارشاد اسلامی و آموزش و پرورش و... در این زمینه تلاش میکنند بشوم، اما تلاش این دوستان راه بهجایی نبرده است.
سخن آخر اینکه با جهاد تبیین، راهبری و رهبری علمی و به دور از تنبلی و دخالت دادن سلایق سیاسی و شخصی، حمایت همه جانبه از راهبردها، برنامهها و فعالیتها و همچنین تخصیص اعتبارات متناسب، میتواند وضعیت کتاب و کتابخوانی و سرانه مطالعه میان ایرانیان بهبود یابد و شاهد روزی باشیم که مثلاً مانند ژاپن، مردم در اتوبوسها و قطارها کتاب به دست بایستند و مطالعه کنند؛ بهجای آنکه در کانالهای تلگرامی بچرخند و جوک بخوانند و کندی کراش و نینجا فروت بازی کنند و به یکدیگر اَتَک بزنند!
روزی که گرچه بسیار بسیار دور به نظر میرسد، اما بههرحال لااقل میتوان به رسیدن آن امیدوار بود.
نظر شما