روی پتویی که زیر درخت گسترانده است، مینشینم. حالم را میپرسد و اینکه چند سالم است. میگوید: نیت کن! قصد دارم کمی زمان بخرم تا با او همکلام شوم. میگویم:
برای همسرم فال بگیر!
-چشم عامو!
و به سوی او رو برمیگرداند. حال و احوال میکند و از او میخواهد که نیت کند. چیزی زیر لب زمزمه میکند و پر کبوتری را که در دست دارد، به همسرم میدهد تا روی یکی از شمارههایی که در صفحه اول کتاب نوشته با چشمان بسته قرار دهد.
فرصت خوبی است. میپرسم «چقدر با حافظ آشنایی!»
میگوید: «از کودکی. همه استان فارسیها عاشق خواجهاند. حتی اگر شعرهایش را هم نخوانده باشند، باز هم شنیدن شعر و رفتن به آرامگاه حافظ آرامشان میکند.»
-پس برای همین شروع کردی به فال گرفتن؟
-نه فقط همین. 10 سالی هست که مجبور به مهاجرت شدم. یک روز به یاد فالگیرهای مقابل آرامگاه حافظ افتادم که سالهاست امرار معاش میکنند. دیوان حافظ قدیمی خریدم و خودم کمی سر و شکلی که میخواستم به آن دادم و همین جا آمدم و حالا 10 سال است که کار هر روزم است. اما هدفم فقط پول در آوردن نیست. میدانم که خواندن شعر حافظ آدمها را خوشحال میکند. اصلاً فال حافظ، بد نمیافتد! حتی در سختترین شرایط هم در همه شعرهایش از امید حرف میزند و آینده را روشن میبیند.»
یادش به فال همسرم میافتد.
-نیت کردی عامو جان!؟ انتخاب کردی؟
صفحهای که همسرم با پر کبوتر شماره آن را نشان کرده، باز میکند و فقط مصرع اول را میخواند و بعد متن فارسی فالنامه را نشان میدهد و میگوید: «بخون عامو جان! عجب حال خوبی... خواجه خوب جواب دلت رو داده!»
حرفهایش مرا به یاد مقالهای با عنوان «فال حافظ و کارکردهای اجتماعی آن» که اخیراً خواندم، انداخته است. مردی که 6 کلاس بیشتر سواد ندارد، بهزحمت شعرها را میخواند؛ اما با اطمینان قلبی میگوید: «اگر همه مردم به حافظ دل بسته بودند و با شعرهایش عجین میشدند، هیچ غم و ناامیدی در جامعه نمیماند.»
مریم محمودی دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی با همکاری دکتر ابراهیم انصاری و دکتر اصغر محمدی این مقاله را نگاشته و در آن فالخوانی از دیوان حافظ را یک رفتار خاص اجتماعی دانسته که در دانش عامیانه یا فولکلور قابل طرح و بررسی است.
به عقیده نویسندگان این مقاله «این سنت اجتماعی در زمانها و مکانهای مختلف به شکلهای متفاوتی جلوهگر شده است که در همه موارد حکایت از نیاز انسان به دانستن آینده مبهم خود دارد. تفأل به دیوان حافظ به مثابه یک عنصر فرهنگی نقش مهمی در تلطیف روان فردی و اجتماعی ایفا میکند و درواقع از جمله اندوختهها و امکانات و نهادهای فرهنگی است که ریشه در قرنها زندگی مادی و معنوی ایرانیان دارد و توسل به آن در غلبه بر فشارهای روحی و روانی مأثر است و به سلامت جامعه کمک میکند.»
نتایج این مقاله که چند استاد دانشگاه آن را نگاشتهاند، همان حرفهای پیرمرد روستاییِ گزارش ماست! نویسندگان، برخی از کارکردهای تفأل به دیوان حافظ را «آرامبخشی، بهبود روحیه فردی و اجتماعی، کاهش و تسکین آشفتگیهای روحی و اختلافات جمعی و آیندهنگری» عنوان و تأکید کردهاند: «تفأل به دیوان حافظ به مثابه نمونهای از عوامل فرهنگی، اجتماعی موثر در تنظیم و تعامل روانی- اجتماعی انسانها در تأمین سلامت روانی افراد جامعه مؤثر است.»
این اولین باری نیست که باورهای قلبی فالگیر ساحل مرجان در مجامع علمی مطرح میشود. بهاءالدین خرمشاهی در کتاب «حافظ حافظه ماست» ضمن اینکه معتقد است بعضی از فالهای حافظ راهبر به حقیقت است، این ویژگی را عطیهای میداند که خداوند به انسانی پاکدل، هنرمند، حافظ قرآن و قرآنشناس مقری مثل حافظ عنایت کرده است. آنگاه در تایید نظرات خود مینویسد: «شعر حافظ کثیراالاضلاع است. پر مضمون است، سرشار از شادی و امید و نومیدی و دو پهلو و کلیگرایانه و تاویلپذیر و پر مضمون است و از همهچیز حرف میزند؛ از مسائل بهاصطلاح دلخواه انسانها حرف میزند؛ از معنویات گرفته تا مادیات...»
اصغر دادبه از چهرههای ماندگار در عرصه ادبیات عرفانی و فلسفی در مقالهای تحقیقی با عنوان «فال حافظ؛ بحث ادبی و علمی» بر اساس «نظریه مراحل سهگانه» آگوست کنت، فال حافظ را قابل توجیه میداند و به تبیین تفأل از دو دیدگاه «متافیزیکی - عقلی» و «علمی - تجربی» میپردازد. به عقیده او متافیزیک دانش حقیقتپژوهی و حقیقتشناسی است و به این اعتبار متافیزیک را به سه شاخه عقلانی، صوفیانه و عرفانی تقسیم میکند؛ «حقیقتشناسی اگر با ابزار عقل و روش «استدلالی - برهانی» صورت پذیرد، فلسفه نام میگیرد و اگر با ابزار دل و با روش زهد محقق شود، تصوف؛ و چنانچه با روش عشق صورت گیرد، عرفان نامیده میشود. بنابراین، متافیزیک را میتوان به عقلانی، صوفیانه و عرفانی تقسیم کرد. در هر سه گونه متافیزیک، گونهای ارتباط با عالم بالا یا گونهای الهام در کار است.»
دادبه، به معیار متفکران عملگرا (پراگماتیست) استناد میکند مبنی بر اینکه «هرچه در عمل مفید افتد، حقیقت است» و اینچنین بر قرابت فال حافظ با «حقیقت» مهر تأیید میزند.
محمد کشاورز بیضایی در مقالهای که سال 1399 در سالنامه حافظپژوهی منتشر شد، حتی پا را فراتر گذاشته و نوشته است که تفأل به حافظ حتی مسیر برخی رویدادها را در طول تاریخ رقم زده است: «در این میان، وجه روانی و کنشگری تفأل با دیوان حافظ، یکی از شگفتانگیزترین کارکردهای آن در رویدادهای تاریخی است. بهطوریکه شعر حافظ، خود به عنوان عنصری مولّد و کنشگر، در خدمت عاملان انسانی تاریخ قرار گرفته و سمتوسوی برخی از رویدادهای تاریخی را شکل داده است.»
با علیاکبر حقیقت، پیرمرد روستایی 73 ساله عکس یادگاری میگیرم و از او خداحافظی میکنم. کمی دورتر که میشوم، صدایم میکند: «عامو جان! هر وقت دلت گرفت، زنگ بزن؛ برات حافظ بخونم!»
نظر شما