گودرز رشتیانی، مدیر گروه تاریخ دانشگاه تهران گفت: گذشته از نگاه به تاریخ به عنوان علم و جایگاهی که در صد سال اخیر در نظام آکادمیک ما وجود دارد؛ توجه به تاریخنگاری مهمترین رویداد علم و تاریخ است و سابقهای طولانی در ایران دارد. از ایران باستان چیزی به دست ما نرسیده است اما تمام شواهد گویای این است که ایرانیان در دوره باستان توجه ویژهای به تاریخ و تاریخنگاری داشتند اما این توجه به تاریخ و تاریخنگاری در دوره بعد از اسلام در ایران بیشتر شده است.
وی افزود: تلاش ایرانیان در دوره خلافت برای اینکه حذف نشوند و تشکیل دولتها و سلسلههای نیمهمستقل و مستقل در ایران یکی از پایههای تاریخنگاری به شمار میرود. تاریخنگاری بعد از اسلام با تاریخ طبری شروع میشود، در واقع یک ترجمه دقیق بود ولی یکسان و برابر نبود و حذف موضوعاتی که ذکر شده بود، یا عامدانه در قسمتهایی کم و زیاد شده و اگر مقایسه کنیم مشخص است که از ترجمه نیز فراتر رفتند و در جاهایی دست به تالیف زدند.
عضو هیات علمی گروه تاریخ با بیان اینکه توجه به تاریخ و تاریخنگاری نظام ریشهداری بود که از دوره باستان به سلسلههای بعد از اسلام میرسد و در دوره اسلامی توسعه پیدا میکند و مرزهای جدیدی را در برمیگیرد، بیان کرد: انواع سبکهای تاریخنگاری را میبینیم، در دوره اسلام جامعالتواریخ رشیدالدین فضلالله همدانی مهمترین تاریخنگاری است که در دوره میانه نوشته شده و بعد متونی که مرتبط با آن نوشته شده است.
وی افزود: تکنگاریهای مختلف نشان میدهد که تاریخنگاری در بعد از اسلام رشد داشته است ولی در دوره قاجار علم به نوعی دچار کشاکش میشود که این کشاکش مانند سایر علوم بر علم تاریخ نیز تاثیر فوقالعادهای بر جای میگذارد، علم تاریخ در دوره مشروطه نیز فربه میشود و تا روزگار ما تداوم پیدا میکند.
استاد تاریخ دانشگاه تهران با بیان اینکه در یکصد سال اخیر راه درستی را پیمودهایم، بیان کرد: علیرغم انتقادهایی که میتوان وارد کرد به راهی که در یکصد سال اخیر پیموده شده است، اما نباید از نظر دور داشت که این راه با درستی تمام از ترجمه شروع میشود و ما ناگزیر بودیم که هم در دوره باستان، هم عصر ایران اسلامی و هم در دوره جدید در قالب ترجمه از دستاوردهای دیگران استفاده کنیم.
رشتیانی با بیان اینکه تعداد متون ترجمه شده از دوره ناصرالدینشاه حیرتانگیز است، گفت: هماکنون تعداد صد متن در همین کتابخانه دانشگاه تهران وجود دارد که از متون روسی ترجمه شده است و همچنین از زبانهای دیگر. این متون ابتدا به صورت چاپ سنگی و سپس حروفی منتشر شدهاند.
وی با بیان اینکه در حدود 120 سال است که بسیار به ترجمه وابسته هستیم، افزود: اگر امروز از ناشران و کتابفروشیهای بزرگ بپرسید که برای مطالعه در مورد تاریخ معاصر کدام کتاب را پیشنهاد میدهید، حتما کتاب «ایران بین دو انقلاب» را معرفی خواهند کرد. در همین چند سال اخیر ترجمههای کمبریج با اقبال خوبی روبهرو شده است یا کتابهایی که زیر نظر تورج دریایی منتشر میشود. ایرانشناسان و شرقشناسان بر این عرصه تاریخ سیطره دارند و ما نیازمند دانش اروپاییان برای شناخت تاریخ ایران و حتی ایران باستان هستیم ولی در عین حال تمام شواهد نشاندهنده این است که در سطح ترجمه متوقف نشدهایم.
رشتیانی افزود: پایههای استواری چیده شده است که علم تاریخ در ایران موازی با شرقشناسی و ایرانشناسی در حال پیریزی تاریخنگاری ایرانی هم هست، به ویژه نسلهای جوانی که در دانشگاههای مختلف به پژوهش مشغول هستند و توجهای که شرقشناسان و ایرانشناسان به پژوهشهای ایرانیان در سالهای اخیر معطوف میکنند نشان میدهد سنگ بنایی که در دوره ناصری بنا گذاشته شد، سنگ بنای درستی بود، زیرا ایران به دلیل جذابیتهای خاص همواره مورد توجه دانشوران ایرانی بوده است و در مجموع در حال پیمودن راه درستی هستیم، البته نمیشود از نقاط ضعف چشمپوشی کرد.
وی با اشاره به گذار از تاریخنویسی سنتی به مدرن گفت: سنت درباری است و مدرن از دربار خارج میشود. در تاریخنویسی سنتی مترجمان به نوعی نخبگان زمان خودشان بودند، این افراد یا شغل مجلسی دارند و یا به نوعی تقرب به دستگاه قدرت و سیاست. تعداد آنها کم است ولی در عین حال شناخت جامع از آنها در دست نیست. شاید چون در 50 یا 60 سال اخیر تلاش شده تا متون تاریخنگاری ایران شناخته و منتشر شود. بخشی از آن منتشر نشده و اگر منتشر شده، پژوهشهای جدی در مورد آن صورت نگرفته است. به واقع تا وقتی برای سبکهای مختلف و تاریخنگاری مناطق مختلف صورتبندی درست انجام نگیرد به شناخت کامل دست پیدا نمیکنیم و صرفا تاریخنگاری نماینده سیر تاریخی در ایران گمراهکننده به نظر میرسد.
رشتیانی افزود: متونی توسط افراد غیرایرانی نوشته شده است، تعداد زیادی از این منابع روسی، گرجی و... است که عمدتا هم به زبان فارسی و قبل از قرن 15 و 16 نوشته شده که تاریخنگاری جداگانهای دارند و تا وقتی که واکاوی این تواریخ انجام نشود، نمیتوان در مورد تاریخنگاری نظر درستی داد.
وی با بیان اینکه در نظام آموزشی و علمی در ایران بسیار کمیتگرا هستیم، بیان کرد: به قدری دانشجو در رشته تاریخ زیاد است که کیفیتگرایی ضعیف شده اما معتقدم کمیتگرایی منجر به کیفیتگرایی میشود. مثلا حضور دانشجو در یک دانشگاه در نقطهای از ایران، در مجموع به عنوان یک شبکه به هم پیوسته نامریی کمک میکند که علم تاریخ در ایران کاملتر بشود، در نتیجه قضاوت سخت است.
استاد تاریخ دانشگاه تهران گفت: در دوره گذار تاریخنگاری در ایران صاحب نهاد میشود. قبل از آن اگر اراده شاه بود، رشیدالدین فضلالله تاریخ مینوشت ولی در دوره گذار تاریخنگار دارای نهادهای دولتی و غیردولتی و شخصی است که اراده سیاسی خیلی نمیتواند بر آن تاثیرگذار باشد. این تفاوتی است که در دوره جدید پیش آمد و من خوشبین هستم به وضعیت موجود، زیرا با تغییر دولتها تاریخنگاری دچار تغییر بزرگ نخواهد شد.
وی افزود: امروز تاریخنگاری صرفا به دانشگاه وابسته نیست، اتفاقا دانشگاه بسیار وابسته به آنهایی است که پژوهشگر مستقل و غیردانشگاهی هستند. به عنوان مثال هر کسی که در هر زمینه تاریخی کار میکند، ناگزیر است به آثار فریدون آدمیت مراجعه کند یا کاوه بیات که اصلا وابستگی دانشگاهی ندارد اما تمام کارهای ایشان مرجع است برای پژوهشهای دانشگاهی و این جای افتخار دارد. به واقع آن چیزی که با علاقهمندی دنبال میشود، بسیار مهم است.
رشتیانی با اشاره به وضعیت کنونی پژوهش در ایران و دیگر کشورها؛ چه کشورهای پیشرفته و چه کشورهای پیرامونی گفت: مقایسه در این زمینه بسیار سخت است و نتیجه باید از دل چند کار تحقیقاتی مستخرج شده باشد ولی عموما در ایران یک ضعفی که در علوم انسانی و در تاریخ داریم این است که کانون محوری نگرش و جهانبینی ما ایران نیست. مثلا در پژوهشهای تاریخی در کشور آلمان، مساله خود آلمان است. به هر حال سابقه تاریخنگاری با شکل و شمایل کنونی نهاد نوپایی است و سابقهای صد ساله دارد. در حالیکه سابقه تاریخنگاری غربی سابقه علمی بیشتری دارد.
وی افزود: مساله دیگر این است که پژوهشگران در کشورهای دیگر به چندین زبان مسلط هستند، اما در کشور ما مساله اصلی پژوهش زبان نیست. به عنوان مثال زمانی که با استاد کامینسکی روبهرو شدم، ایشان بسیار شفاف و صریح با من صحبت میکرد. وی به 13 زبان تسلط داشت و یا همکاران غربی در دانشگاههای مختلف حداقل به 4 زبان تسلط کامل دارند.
رشتیانی با بیان اینکه این تفاوت اساسی است که ما در نظام دانشگاهی خودمان میبینیم، گفت: البته به دلیل غنای منابع گسترده زبان فارسی در تعامل با آنها خیلی دچار تعارض نمیشویم. ولی همین غنی بودن منابع فارسی بسیاری از ضعفهای ما را میپوشاند و این تفاوت بسیار بارزی است، وگرنه از حیث روش نظام دانشگاهی و پژوهشهای تاریخی تفاوت اساسی نداریم و در بسیاری از روشها ما مدرنتر هستیم.
وی افزود: چشمانداز در این زمینه روشن است زیرا دانشجویان جدید تفاوتی اساسی با نسل ما و قبل از ما دارند، آن هم این است که اینها به زبان مسلط هستند و این نشان میدهد که حوزه پژوهش در عرصه تاریخ پویاست.
نظر شما