شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۰ - ۱۷:۳۳
هری هوله در آثار یو نسبو کارآگاهی وازده از اجتماع و سیاست است/ ​​​​​​​ادبیات جنایی در ایران هنوز راه خود را پیدا نکرده

عباس کریمی‌عباسی، مترجم رمان «خفاش» که توسط نشر چترنگ به چاپ سوم رسیده، معتقد است؛ داستان اگر بومی نباشد محکوم به فراموشی است و رمان واقع‌گرای جنایی ایران باید کاراکترهایی ایرانی داشته باشد تا باورپذیر باشد.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، یو نسبو، نویسنده داستان‌های جنایی و خالق هری هوله است که این شخصیت کارآگاهی نخستین‌بار با رمان «خفاش» به مخاطبان ژانر جنایی‌معمایی معرفی شد. این اثر که با ترجمه عباس کریمی‌عباسی و از سوی نشر چترنگ منتشر شده است، در روزهای گذشته به چاپ سوم رسید.

کریمی‌عباسی درباره چگونگی خلق کارآگاه هری هوله می‌گوید: «نسبو ورزشکار رشته راگبی بوده و وقتی پایش می‌شکند خانه‌نشین شده و رو به نوشتن داستان می‌آورد و از آنجایی که علاقه به ژانر نوآر داشته یکی از بزرگ‌ترین کاراکترهای این گونه را خلق می‌کند.»

وی معتقد است: «هری هوله تیزبینی هولمز، دقت پوآرو، تنهایی مارپل و انسان‌دوستی و کشف و شهود مگره را دارد؛ اما از اطلاعات علمی هولمز، طنازی و نظم پوآرو، فضولی مارپل و آرامش و تاهل مگره بی‌بهره است. این شباهت‌ها و تفاوت‌ها در کل به خلق شخصیتی خاص نسبو می‌انجامد که شکل همه هست و نیست!» در ادامه این گفت‌وگو می‌خوانیم:
 
یو نسبو نویسنده پرکاری‌ست که آثار داستانی‌اش اغلب با استقبال مخاطبان بسیاری در سرتاسر جهان همراه است. با توجه به این‌که «خفاش» اولین اثر از مجموعه جنایی هری هوله است، از چگونگی آشنایی با این اثر و دلیل انتخاب آن برای ترجمه بگویید.
تا قبل از ظهور پدیده اینترنت بسیاری از نویسندگان مشهور و عالی جهان برای ملل دیگر ناشناخته بودند و می‌توان به ادوگاوا رانپوی ژاپنی و اچ بی لاوکرافت انگلیسی اشاره کرد. این دو پدر داستان وحشت کشورهای خود هستند اما در کنار برام استوکر و ادگار آلن پو جایی نداشتند تا این‌که به مدد شبکه جهانی اطلاعات کشف شدند و می‌بینیم که آثارشان به سرعت منتشر و پرخوانده شده است.
یو نسبو و کارین فوسوم دو نویسنده نروژی هستند که هر دو را از طریق اینترنت شناختم و از قضا سلطان و ملکه جنایی‌نویسان کشور خود هستند. این شد که از هر یک، کتابی را برای ترجمه انتخاب کردم. البته انتخابم از نسبو ابتدا کتاب دیگری با عنوان پلیس بود؛ اما پس از خواندن مقداری از متن، دریافتم که شخصیت‌پردازی ناقص است و متن گویا ادامه داستان دیگری است. در بررسی دقیق‌تر متوجه شدم که شخصیت‌پردازی هری هوله و حتی برخی از کاراکترهای فرعی به صورت سریالی است و از اولین کتاب با نام «خفاش» شروع می‌شود. برای همین پس از مشورت با ناشر تصمیم گرفتیم از خفاش شروع کنیم.
 

همان طور که اشاره شد این کتاب نخستین اثر از مجموعه داستان‌های جنایی و کارگاهی یو نسبو است، نویسنده در این کتاب از چه کارکردهای ژانری و زبانی برای خلق شخصیت هری هوله بهره برده است؟
ماجرای نوشتن نسبو خودش موضوع جالبی است. نسبو ورزشکار رشته راگبی بوده و وقتی پایش می‌شکند، خانه‌نشین می‌شود و به نوشتن داستان رومی‌آورد و از آنجایی که علاقه به ژانر نوآر داشته، یکی از بزرگترین کاراکترهای این‌گونه را خلق می‌کند. هوله پلیسی است وازده از اجتماع و به دلیل گریز از سیاسی‌کاری‌های نیروی پلیس و فرار از تلخی‌های گذشته، به الکل رومی‌آورد. گذشته تلخی دارد و حالی باری به‌ هرجهت و آینده‌ای تاریک. بنابراین هری هوله یک شخصیت کاملا واقعی و ملموس دارد و در جهان پرشتاب و ماتریالیستی امروز که همه‌چیز در سایه پول و سیاست است، سعی می‌کند تا با کورسوی فانوس وجدانش راهی شرافتمندانه برای زیستن پیدا کند. او محصول دنیای پست مدرن امروزی است که در آن دولتمردان با نمایش انسان‌دوستی فقط در فکر حفظ ظاهرند و در رمان‌های بعدی برخی از آن‌ها نقد شده و ماهیت جنایتکارانه آن‌ها توسط هوله برملا می‌شود. بنابراین نسبو برای خلق هوله کاراکترهایی چون فیلیپ مارلوی چندلر را به کمیسر برلاخ دورنمات پیوند زده که شرافت و پوست‌کلفتی اولی و انزوا و مرگ‌اندیشی دومی را با هم دارد.

با توجه به آشنایی مخاطبان فارسی‌زبان با شخصیت‌های کارآگاهی تیپیکال همچون شرلوک هلمز، پوآرو، خانم مارپل و کمیسر مگره، داستان‌های هری هوله را در مقایسه با این آثار چگونه ارزیابی می‌کنید؟
هوله همه این‌ها هست و هیچکدام نیست. تیزبینی هولمز، دقت پوآرو، تنهایی مارپل و انسان‌دوستی و کشف و شهود مگره را دارد؛ اما از اطلاعات علمی هولمز، طنازی و نظم پوآرو، فضولی مارپل و آرامش و تاهل مگره بی‌بهره است. این شباهت‌ها و تفاوت‌ها در کل به خلق شخصیتی خاص نسبو می‌انجامد که شکل همه هست و نیست!
هوله چون هولمز که در مواقع بیکاری، مرفین تزریق می‌کند، در مواقعی که پرونده ندارد به الکل پناه می‌برد و اشتراکاتی دیگر با خیلی از کاراکترهای ادبیات جنایی دارد؛ اما این اشتراکات ماحصل انسان بودن او و اشتراکات انسانی است. بنابراین خواننده‌ای که به کریستی عادت کرده در ابتدا برای درک داستان‌های نسبو با فضایی سنگین‌تر روبه‌رو می‌شود؛ اما پس از خواندن چند صفحه آن‌قدر با هوله ارتباط برقرار می‌کند که توانایی بی‌اعتنایی به داستان‌های دیگرش را پیدا نمی‌کند.
 
در سال‌های گذشته شاهد رشد و شکوفایی نویسنده‌های اروپایی بسیاری بودیم که در ژانر جنایی آثار پرخوان بسیاری خلق کردند. تحلیل شما از گرایش نویسنده‌های معاصر و مخاطبان به این ژانر ادبی چیست؟
یکی اینکه فضای مجازی با همه موارد منفی در این زمینه کارکردی عالی و منصفانه برای اطلاع‌رسانی در اختیار نویسندگان و ناشران گذاشته که موجب می‌شود خواننده با انتخاب بهتری به سوی خرید و خواندن کتاب برود.
نکته بعدی این است که ادبیات جنایی سال‌ها در اختیار نویسندگان انگلیسی و آمریکایی بوده و شخصیت‌ها با تاثر از قابلیت‌های نمایش‌نامه‌نویسی در تعریف ارسطویی نجیب‌زادگانی چون لرد پیتر ویمسی و آلبرت کمپیون بوده‌اند و حتی هولمز خودش از اعوان دربار انگلستان است که شیوه عزلت گزیده. در این میان، دشیل همت قد علم می‌کند و رمان واقع‌گرای جنایی را که سرلوحه نوآر اروپایی می‌شود پایه‌ریزی می‌کند و در ادامه ریموند چندلر و راس مک دانلد در شیوه ادبی و میکی اسپلین در شکل عامه‌پسند آن را ادامه می‌دهند که منجر به درخشش این ژانر در بین فرانسوی‌ها می‌شود. اما از دهه هفتاد و به تاسی از فردریش دورنمات بزرگ که بی‌تردید کتاب قول او سرآمد همه نوآرهای اسکاندیناوی است نویسندگانی بروز پیدا می‌کنند که نسبو یکی از بهترین‌های آن‌هاست.
 
از یکسو یو نسبو نویسنده‌ای جهانگرد است و از سوی دیگر هر یک از داستان‌های هری هوله در گوشه‌ای از جهان اتفاق می‌افتد. تاثیر آشنایی نویسنده با مکان‌های مختلف را در خلق فضاها و شخصیت‌های مرتبط با داستان‌ها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ این مساله چه تاثیری در روایت داستان‌ها دارد؟
نسبو به دلیل این‌که جدا از ورزشکار بودن و نویسندگی یکی از مشاهیر موسیقی نروژ است کشورهای زیادی را دیده و مشاهده یکی از مهمترین ابزارهای یک نویسنده برای فضاسازی و خلق رویدادهاست. وی نویسنده‌ای بسیار باهوش است و به دلیل حجم بالای رمان‌هایش هوله را در مکان‌هایی متفاوت قرار می‌دهد که البته با هوشمندی بسیار سنن و فرهنگ مردم آن نیز برای خواننده عرضه می‌شود. برای مثال در خفاش با بسیاری از اسطوره‌های استرالیایی آشنا می‌شویم و در سوسک پا به تایلند و آداب و رسوم و مذهب مردم آن می‌گذاریم که به شیوه‌ای دلچسب روایت می‌شود. علاقه او به فرهنگ‌های مختلف نیز در این زمینه بی‌تاثیر نبوده است.
 
در دهه گذشته برخی نویسندگان ایرانی هم به ژانرنویسی، ازجمله ژانر جنایی و کارآگاهی  علاقه نشان داده‌اند. به نظر شما این ژانر در آثار تالیفی ما چه جایگاه و آینده‌ای دارد؟
باید توجه داشت که خاستگاه ادبیات جنایی غربی است و در کشور ما نوزادی است که هنوز شیوه رشد خود را پیدا نکرده است. ما در کشورمان بارقه‌های خوبی در این زمینه داشته‌ایم و فیل در تاریکی زنده یاد قاسم هاشمی‌نژاد، سیاهی چسبناک شب و بیست زخم کاری محمود حسینی‌زاد و سین مثل سودابه به قلم کاوه میرعباسی از آن جمله‌اند؛ اما در یک نگاه کلی می‌بینیم که بیست زخم کاری پیرنگ هملت شکسپیر را دارد و سین مثل سودابه ایرانیزه شده خداحافظ عزیز دلم ریموند چندلر است و البته به خوبی بومی شده‌اند و قلم توانایی پشت آنها بوده است.
باید توجه داشت که داستان اگر بومی نباشد محکوم به فراموشی است و رمان واقع‌گرای جنایی ایران باید ایرانی باشد و کاراکترهایی ایرانی داشته باشد تا باورپذیر باشد. اتفاقا اخیرا کتابی به نام ابهام حامی خواندم از سیروس کشتکار که اولین رمان اوست اما قلمی خوب و ماهیتی ایرانی پشت آن بود. از این دست کتاب‌ها باید زیاد باشند اما متاسفانه کمتر به آن‌ها توجه می‌شود چراکه آن‌قدر کتاب‌های بی‌ربط به نام داستان جنایی و پلیسی منتشر شده که خواننده‌ها با شنیدن این ژانر ایرانی از تهیه و خواندن آن پا پس می‌کشند.
از اتفاق، در کنار نه نویسنده دیگر بنا دارم اولین سری رمان واقع‌گرای جنایی ایرانی را تا سال آینده منتشر کنیم که تمام موارد و شاخصه‌های مطرح شده را دارد و امید که این ژانر پرارزش که در قالب معما و ماجرا مفاهیم ارزشمند انسانی و نوع‌دوستی را در کنار عواقب خشونت و بزهکاری به خواننده ارائه می‌کند در کشور ما نیز بدرخشد و ترجمه‌های آن بازارهای جهانی کتاب را بگیرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها