عباس کیمنش مشهور به مشفق کاشانی، 23 مرداد سال 1304 در کاشان دیده به جهان گشود. وی فارغالتحصیل مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه تهران بود. 37 سال خدمت در آموزش و پروش، ریاست شورای شعر دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و ریاست هیات مدیره انجمن شاعران ایران تا پایان عمر از جمله فعالیتهای فرهنگی استاد مشفق کاشانی به شمار میآید.
کتابهای «خلوت انس»، «تصحیح دیوان حاج سلیمان صباحی بیگدلی»، «مجموعه شعر جنگ»، «تذکره شاعران معاصر»، «راز مستان»، «سیرنگ»، «صلای غم»، «خاطرات»، «سرود زندگی»، «شراب آفتاب»، «انوار 15 خرداد»، «آذرخش»، «نقشبندان غزل»، «آینه خیال»، «هفت بند التهاب» و «بهار سرخ سرود» از آثار وی است.
مشفق کاشانی 28 دیماه سال 1393 در جریان شعرخوانی در مراسم تولد سهیل محمودی از حال رفت و در بیمارستان دیده از جهان فروبست. فاطمه راکعی، شاعر، مترجم و مدیرعامل انجمن شاعران ایران، درباره استاد مشفق میگوید: «اصلا حس نمیکردیم که ایشان یک نسل با ما فاصله دارند و پابهپای ما و گاهی با گامهای بلندتر، در جهت اعتلای شعر ایران قدم بر میداشتند.» این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
لطفا در ابتدا، اشارهای داشته باشید به سابقه آشنایی و همکاری با زندهیاد مشفق کاشانی و همچنین پیشینه تاسیس انجمن شاعران ایران.
تقریبا در اواخر دهه 60 تعدادی از شاعران به فکر ایجاد و تاسیس دفتر شعر جوان افتادیم. حلقهای که تشکیل دهندگان اولیه آن بودند، سیدحسن حسینی، قیصر امینپور، ساعد باقری، محمدرضا عبدالملکیان، من و بعضی دیگر از شاعران را شامل میشد. چند سال بعد به این اندیشه کردیم که چرا فقط دفتر شعر جوان؟ چون واقعا جای نهادی که برای شاعران ایران به طور خاص کار کند یا بخواهد آن خلاءهایی که در زمینه شعر امروز ایران وجود داشت را پر کند، خالی است. از همان زمان استاد مشفق کاشانی به همراه دوست و همکار صمیمی خودشان، استاد محمود شاهرخی و همینطور زندهیاد حسین آهی و چند نفر دیگر، به همراه کسانی که ایده ایجاد دفتر شعر جوان را داشتند، به هم پیوستند و در راس همه ما، استاد مشفق کاشانی برای ایجاد انجمن شاعران ایران قرار گرفتند.
پس از آن، سالهای زیادی با آن استاد شریف و بزرگوار کار کردیم؛ ایشان به عنوان رئیس هیات مدیره و من به عنوان مدیر عامل. از آن سال تا سال 1393 که ایشان دنیای ما را بدرود گفتند، هیچ کدام از ما هیچچیز جز خاطرات درخشان و خوب از ایشان نداریم.
به نظر شما مشفق کاشانی در شعر معاصر ما چه جایگاهی داشت؟ لطفا از منش و خلقوخوی او بیشتر بگویید.
از نظر من یکی از شخصیتهای تراز اول شعر امروز ایران استاد عباس کیمنش معروف به مشفق کاشانی بودند. ایشان از جمله شاعرانی بود که به لحاظ شعر و شخصیت جایگاه والای خودشان را در ادبیات کشورمان به درستی کسب کردند و از عمر نسبتا بلند و عزتمندشان جز خاطرات نیک و مهربانی، و ویژگیهایی همچون به فکر دیگران بودن و همه را دوست داشتن، چیزی در اذهان شاعران و خصوصا اهالی فرهنگ و هنر به جا نگذاشتند.
ایشان علاوه بر اینکه شاعر فوقالعادهای بودند، یعنی جزو معدود شاعران بودند که تا آن سن - در زمان فوت بالای 80 سال سن داشتند- همچنان در کار خود کوشا و فعال بودند. از هوش و ذکاوت بسیار خاصی برخوردار بودند که فوقالعاده بود. یعنی در کار و زمینههایی که در انجمن شاعران ایران فعالیت داشتند، اصلا ما حس نمیکردیم که ایشان یک نسل با ما فاصله دارند و پابهپای ما و گاهی با گامهای بلندتر، در جهت اعتلای شعر ایران قدم برمیداشتند. ایشان سعی داشتند که همه سلیقههای شعری حضور داشته باشند و معتقد بودند و سعی داشتند که شاعران بزرگ ارزشگذاری و ارجگذاری شوند و جوانها هم جایگاه خاص خود را در انجمن شاعران ایران داشته باشند. ایشان با دفتر شعر جوان که ما از موسسان آن بودیم، همکاری داشتند و در کنار ما بودند.
دو نهاد دفتر شعر جوان و انجمن شاعران ایران همزمان به ثبت رسیدند و رسمیت پیدا کردند- گرچه دفتر شعر جوان چند سالی جلوتر به صورت NGO فعالیتهایش را آغاز کرده بود- اما در سال 1378 برای اخذ مجوز رسمی از وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی، موسسان دفتر شعر جوان نیز با قیصر امینپور، محمدرضا عبدالملکیان، ساعد باقری، من و محمدرضا محمدینیکو که درواقع این دو نهاد از آن سال تاکنون در محل خانه شاعران ایران در خیابان شهید کلاهدوز (خیابان دولت سابق) فعالیت داریم و در کنار هم در قالب دو NGO جداگانه که امتیاز خودشان را دارند؛ اما در یک محل فعالیتهایشان را پی میگیرند.
یکی از ویژگیهایی که از زندهیاد مشفق کاشانی به یادمانده، ارتباط نزدیکی است که با تمام نسلها، خصوصا شاعران جوان داشت. این روحیه وی را چطور توصیف میکنید؟
استاد مشفق کاشانی علاوه بر شخصیت فراگیرشان که به آن اشاره کردم، بسیار بزرگوار، مهربان، متواضع و به واقع یک معلم اخلاق برای همه ما بودند. ایشان بسیار انسان طنازی بودند، خاطرات بسیار زیبایی داشتند که تعریف میکردند و خودشان بیشتر از دیگران میخندیدند و روحیه بسیار شاد داشتند.
یکی از نکات بسیار مهم زندگی ایشان که به مرگ ظاهریشان در این دنیا پیوست، علاقهشان به شعر و انجمن شاعران ایران بود؛ به قدری که در واقع خستگیهایشان و مشکلاتشان را که به هرحال در هر زندگیای ممکن است وجود داشته باشد، آنجا از یاد میبردند.
آخرین خاطرهای که از ایشان داریم به یک شب شعر بسیار خوب بازمیگردد که تولد یکی از شاعران خوب معاصر بود که استاد مشفق کاشانی نیز یک رباعی برای ایشان سروده بودند، در آن محفل شاعرانه در حال خواندن آن رباعی بودند که روی صندلی ناگهان دیدیم که استاد خاموش شدند. و کاملا عادی و سالم بودند، انگار که خدا خواسته بود همانطور که بنیانگذار انجمن شاعران ایران بودند، در یک شب خوب، شاد و شاعرانه در میان شاعران از این دنیا چشم بربندند. سریعا با آمبولانس به بیمارستان رسانده شدند که متاسفانه دار فانی را بدرود گفتند. روحشان شاد و یاد و نامشان گرامی باد و خصلتهای عزیز و ارجمند شاعرانه و انسانیشان میان شاعران امروز فراگیرتر و گستردهتر باد.
نظر شما