دانستن اينكه مظفرالدینشاه قاجار وقتی به فرنگ سفر کرده، چه دیده و چه شنیده خالي از لطف نيست. به زودی کتابی به تصحيح احمد خاتمي منتشر مي شود که در آن خود این شاه قاجار با نثر خودبزرگبینانهاش، ماجرای سفر خود به فرنگ را تعریف میکند: قدری که با قایق رفتیم، بلند شده به طرف ایران و اهالی خودمان دستمال تکان داده و اظهار لطف کردیم...هیجان غریبی برای آنها دست داد؛ بهما هم حالت موثری رخ نمود».
شاه مفلوك قاجار در اروپا هیچ کار مفیدی نکرد که به سود مردم ایران تمام شود. تنها یک چیز از خود به یادگار گذاشت و آن هم نوشتههای اوست. حالا بعد از نزدیک به یک قرن، خواندن آنچه شاه کم سواد قاجاری نوشته است خالی از لطف نیست.
خاطرات دومین سفر مظفرالدین شاه از فرنگ را عکاس باشی دربار نخستین بار در سال ۱۳۲۰ با نام «دومین سفرنامه مظفرالدین شاه به فرنگ» یا «سفرنامه مبارک شاهنشاهی» تدوین کرد که در ۱۰۰ نسخه چاپ شد.
حالا یکی از محققان ایرانی به نام احمد خاتمی این کتاب را بازنویسی کرده تا دوباره چاپ شود. این محقق میگوید كه خاطرات مظفرالدینشاه بعد از چاپ سال ۱۳۲۰ تنها یک بار با چاپ افست تکثیر شده که به باور او چاپ قابل قبولی نبوده. از آن چاپ هم نزدیک به ۳۰ سال میگذرد. اینها خاتمی را بر آن داشته تا این کتاب را بازنویسی و تصحیح کند، برایش مقدمه تالیف و شرح و تعلیق هم اضافه کند تا دوباره به کتابفروشیها بیاید.
این استاد دانشگاه در اینباره میگوید: شاه آن روزهای ایران به غرب رفته و یکسره از حیرتی میگوید که انگار تاکنون دچار نشده است و سعی میکند بخشی از دیدههایش را در ایران آن روزها تحقق بخشد؛ کاری که نشد.
وي ادامه مي دهد: این اثر نثری سفرنامهیی دارد که حالا یا به املا یا به انشای مظفرالدینشاه تالیف شده است؛ نثر سادهای که میتواند به عنوان طلیعههای سادهنویسی در ادبیات فارسی مطرح شود. سفرنامه مظفرالدین شاه به نوعی اولین مواجهههای ایران در دوران مدرن با غرب است.
تصحیح خاتمی از این کتاب با چاپی جدید توسط موسسه نشر شهر، (متعلق به سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران) راهی کتابفروشیها میشود.
قرار بود این کتاب اوایل امسال چاپ و در نمایشگاه کتاب تهران (اردیبهشت ۸۷) توزیع شود، اما مشکلاتی مانع شد. اكنون مراحل چاپ این کتاب سپری شده و همین روزها علاقهمندان به تاریخ میتوانند جملاتی را بخوانند که مظفرالدین شاه، یکصد سال پیش در فرنگ نوشته است.
یک روز از زندگی مظفرالدین شاه
شاید دوست دارید بدانید شاه ایران در این خاطرات چه نوشته است. پارهای از این کتاب در اختیار «ایبنا» قرار گرفته که طی آن مظفرالدین شاه شرح میدهد چگونه از رودخانه مرزی میگذرد و خاک ایران را ترک میکند. او با نثری خودخواهانه توصیف میکند که چگونه همراهانش با او خداحافظی کردهاند و البته شاه ترسو اعتراف میکند که بالا و پایین رفتن قایق چطور باعث اضطراب شده است:
«امروز باید از جلفای خاک خودمان به جلفای روس برویم و به سلامت از رود ارس بگذریم. صبح که از خواب برخاستیم هوا به طوری منقلب و رعد و برق بود و باران می بارید که مافوق نداشت. چون خدام حرم میخواستند رفتن و عبور ما را از رودخانه تماشا کنند و عمارت پستخانه خوب مشرف رودخانه نبود، دوباره اینجا را که منزل ما و مشرف به ارس است قرق فرمودیم و حرم به اینجا آمدند (برای تماشا). تا دو ساعت به غروب مانده که وقت حرکت ما بود جناب اشرف صدراعظم گفتند که موقع حرکت است. از اندرون بیرون آمدیم، ولیعـــهد همراه ما بود. طرفین [قایق] را ایرانیها، اهل اردو و افـــــواج و ســــوار حـــاضر رکـــاب و موزیکانچیها و قزاقها که همراه هستند گرفته تا لب رود ارس، با کمال نظـــم صف بسته ایستاده بودند. قایق ما را لب رود حاضر کرده بودند، توکــــل به فضــل خدای تعالی نموده داخل قایق شده، روی صندلی که برای ما گذارده بودنـــد نشستیم.
قایق ما را عملجات (کارگران) که لخت شدهاند توی آب با طناب میکشند و از یک طرف قایق راکب را میرساند به جزیره، از آنجا پیاده شده داخل جزیره میشود و از طرف دیگر به قایق روسها سوار میشود که با مفتولی از آهن مهار کرده به ساحل آنطرف میکشند.
خلاصه ما قدری که با قایق رفتیم، بلند شده به طرف ایران و اهالی خودمان دستمال تکان داده و اظهار لطف و مهربانی کردیم(!) که یک مرتبه تمام مردم دست به دعا و سلام صلوات بلند کرده، هیجان غریبی برای آنها دست داد؛ بهما هم حالت موثری رخ نمود. قایق ما به جزیره نرسیده، قدری از راه و رسم معمول پایینتر رفت، خیلی اسباب اضطراب مردم شده بود. بحمدالله سالم به جزیره رسیدیم و از آن طرف سوار شده، به ساحل رود رفتیم.»
نظر شما