میرهاشم میری، گفت: ملتهای صاحب تمدن و فرهنگ، فقط مرزهای جغرافیایی ندارند؛ بلکه دارای مرزهای فرهنگی هستند. مرزهای جغرافیایی به مرزهای شناخته شده یک کشور گفته میشود. اگر نقشه امروزی ایران را در نظر بیاوریم، آن حدود و ثغوری که شرقش افغانستان و پاکستان است و جنوبش خلیج فارس و دریای عمان و غربش عراق و ترکیه و شمالش آذربایجان و ارمنستان و ترکمنستان؛ مرزهای جغرافیایی ایران است. اگرچه این مرزهای جغرافیایی نیز در طول تاریخ تحت تاثیر تحولات تاریخی همیشه دچار تحول و تغییر شده است. اگر به نقشههای تاریخی ایران نگاه کنیم و حدود و ثغور هر سلسله شاهنشاهی را مقایسه کنیم، در دو سلسله به ندرت حدود و ثغور برابری میبینیم. زیرا همیشه جنگ، کشورگشایی، دستاندازی و تجاوز رخ داده است و همه این فعل و انفعالات تاریخی حدود و ثغور این شاهنشاهیها را تغییر میداده است.
وی افزود: در تاریخ ایران، گستردهترین حوزه جغرافیایی قبل از اسلام مربوط به سلسله هخامنشی و پس از اسلام ازآن سلسله سلجوقی بوده است. با این وجود هیچگاه مرزهای جغرافیایی ایران با مرزهای فرهنگی آن یکسان نبوده و همیشه مرزهای فرهنگی بسیار گسترشیافتهتر و بسیار پهناورتر از مرزهای جغرافیایی و سیاسی بوده است. بخشی از این سرزمینها که الان دیگر در حوزه مرزهای جغرافیایی ایران نمیگنجند در دورههایی درون این مرزها بودهاند. مثلا قفقاز که اکنون شامل آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، داغستان و بخشهایی از روسیه به استناد نقشههای موجود در دورههایی جزئی از مرزهای جغرافیایی ایران بوده است. یا در شرق دریای خزر ترکمنستان، کشورهای قرقیزستان، ازبکستان، تاجیکستان و بخشهایی از قزاقستان نیز در دورههایی درون مرزهای جغرافیایی ایران قرار داشتند. آناتولی(ترکیه امروزی) تا دارد انل (دریای مدیترانه) و تا جایی که آسیا را از اروپا جدا میکند، از حدود و ثغور جغرافیایی ایران بوده است. اما با وجودیکه مرزهای جغرافیایی به این گستردگی بوده، مرزهای فرهنگی گسترش بسیار بسیار فراتری داشته است.
حکومت استعمارگر بریتانیا با زبان فارسی مبارزه میکرد
وی ادامه داد: طبق اسناد موجود در تاجیکستان (که اکنون نیز زبانشان فارسی است) عاملین حاکمیت استالین به شدت در مقابله با زبان فارسی کوشیدند و آثار فارسی را به عمد نابود کردند و به آتش کشیدند. مردم فارسیزبان تاجیکستان کتابها را لابهلای کهنهدیوارهای کاهگلی پنهان میکردند تا به دست عمال استالین نیفتد و سوزانده نشود. با وجود تمام اینها زبان فارسی در تاجیکستان هنوز زبان رسمی است. عبید رجب، شاعر تاجیک، شعری دارد که دکتر خانلری پس از سفر به تاجیکستان و ملاقات با شاعران آن خطه در مجله «سخن» منتشر کرد که شعری است سوزناک و نشاندهنده تمام درد و زجر فارسیزبانان تاجیکستان در برابر محدودیتها و محرومیتهای تحمیلی و سیاستهای جبارانه نظام استالینی است.
« هر دم به روی من
گوید عدوی من
کاین لفظ دری تو چون دود می رود
نابود می شود
باور نمی کنم باور نمی کنم باور نمی کنم»
شاعر ویژگیهای زبان را برمیشمرد و شروع میکند از لطافتهای زبان فارسی میگوید و در آخر میپرسد «ممکن است که اینها نابود شود؟» و پاسخ میدهد که «هرگز نابود نمیشود».
میری گفت: وقتی از مرزهای فرهنگی حرف میزنیم؛ منظور آن سرزمینهایی است که یا به فارسی تکلم میکنند اما جزء سرزمین فعلی ایران نیستند، یا در آنجا هنوز شعر فارسی سروده میشود یا سروده میشده یا کتابتی به زبان فارسی پدید میآید یا پدید میآمده و هنوز هم اندیشمندانی از آن سمت مرزهای جغرافیایی در جایی مثل پاکستان که زبان رسمی آنان اردو است، میگویند «زبان فارسی هویت ما است». البته ناگفته نماند که 90 درصد واژگان اردو فارسی است. این حوزه فرهنگی تا کجا بوده است؟ برخی از این سرزمینهایی که زبان فارسی در آن رواج پیدا کرد و شاعران و نویسندگان فارسیگو در آن پدید آمدند و آثاری را پدید آوردند و در تاریخ ادبیات از آنها و آثارشان یاد میشود؛ برخی در روزگارانی حاکمیت ایرانی داشتهاند مثل منطقه قفقاز، آسیای میانه و تا حدودی آناتولی، اما آیا هیچوقت در شبه جزیره بالکان یعنی در یونان، آلبانی، یوگسلاوی سابق که خود به هفت کشور تقسیم شد، حکومت ایرانی وجود داشته؟ یعنی ایرانیها تا بالکان پیش رفتند؟ پس چگونه در بوسنی و هرزگوین که یکی از این سرزمینهای بالکان است، زبان فارسی به قدری رواج داشته که شخصیت محترمی مثل «سودی بوسنوی» بر آثار کلاسیک فارسی شرح نوشته است؟
جنگ داخلی افغانستان بر سر حاکمیت زبان است
این پژوهشگر بیان کرد: در این مرزهای فرهنگی پادشاهانی مثل سلطان سلیم عثمانی پدید آمدند که خود دیوان فارسی با 2000 بیت شعر دارد. دقت کنید که سلطان سلیم، سلطان عثمانی و با ایران در جنگ بود و به آن لشکرکشی کرده اما عشقش به زبان فارسی به قدری زیاد بوده که به زبان فارسی شعر گفته است. (منبع این مطلب از استاد احمد آتش پژوهشگر ترکیهای است.) در این مرزهای فرهنگی اتفاقات عجیب و غریبی افتاده است. یکی از این اتفاقات اینکه فرهنگ لغات فراوانی پدید آمده در مقالهای از مرحوم سعید نفیسی که در مقدمه برهان قاطع آمده است، تا آن زمان (حدود 60 سال پیش) 200 فرهنگ لغت به زبان فارسی معرفی شده است. 90 درصد از این فرهنگهای لغت خارج از مرزهای امروزی ایران تالیف شده است. حدود 70 درصد مولفان این فرهنگ لغتها ایرانی نبودند. مثل محمد پاشا که فرهنگ آنندراج را پدید آورد که حدود 7 جلد است.
نظامی به اصل عشق اعتقاد داشته است
این محقق ادامه داد: شروانشاه با فرستادن پیکی نزد نظامی از او خواست که داستان را به نظم بکشد. نظامی در ابتدا نپذیرفت و با صراحت گفت: «هنر من این است که در باغها و درههای سرسبز صدای پرندگان را بشنوم و از وجود رودخانهها لذت ببرم و دلدادگی را در چنین فضایی به تصویر بکشم. قصهای در ریگزارهای عربستان چیزی برای فضاسازی شاعرانه ندارد.» پسرش محمد که آن زمان 14 ساله بود او را برای سرودن این قصه متقاعد میکند و نظامی سر انجام میپذیرد و میگوید:
«اما چه کنم هوا دو رنگ است
اندیشه فراخ و سینه تنگ است
بر شیفتگی بند و زنجیر
باشد سخن دراز دلگیر».
میری بیان کرد: جالب است که چون نظامی به اصل عشق اعتقاد داشته است به این باور میرسد که عشق با تقدسی که دارد، فرقی ندارد که در ریگزارهای عربستان بروز کند یا در باغهای ایرانی. وقتی به نظم کشیدن لیلی و مجنون را شروع میکند، در زیبایی و ظرافت و فضاسازی شاعرانه از خسرو و شیرین چیزی کم نمیگذارد. نظامی فارسیگو است. یک بیت ترکی هم ندارد. شاعری به نام نظامی در قرن یازدهم، یک دیوان ترکی داشت.
در ادامه این نشست خلیلی، ضمن انتقاد از آشنا نبودن نسل جوان با حکیم نظامی گنجوی گفت: خوشبختانه امسال وزارتخانه و ادارات کل فرهنگ و ارشاد اسلامی برنامههای متعددی را در نظر گرفتند. یکی از دلایلی که نسل جوان با این شاعر آشنا نیستند، کمکاریهای چند سال گذشته است. صدا و سیما و مطبوعات و بهخصوص در کتابهای درسی از شناساندن این شاعر به نسل جوان کوتاهی کرده است. به یاد دارم در کتابهای درسی نسل ما اشعار بزرگان چاپ شده بود. به یاد دارم که داستان سلطان سنجر و پیرزن را همه حفظ بودیم. به کسی حکیم گفته میشود که سخنانش بر پایه خرد و عقل باشد و همین دلیلی شده تا واژه حکیم به نام نظامی افزوده شود. در خمسه، نظامی از تمام علوم و فنون عصر خود استفاده کرده است.
وی با اشاره به مدفون بودن نظامی در گنجه که زمانی جزئی از ایران بوده، گفت: به قولی میگویند که نظامی اهل تفرش بوده است. تفرش زمانی زیرمجموعه قم بوده. حکیم نظامی در اسکندرنامه میگوید: « چو دُر گرچه در بحر گنجه گمم/ ولی از قهستان شهر قمم». برخی برای اثبات به این بیت استناد میکنند. به هر روی 63 سال عمر کرد. از مشخصات حکیم نظامی بلندبالا بودن او بوده که سنگ قبر طویلی داشته است و طرز تفکری منحصرفرد برای زمان خود یعنی تفکر تکهمسری داشته است و خود نیز تکهمسر بوده است.
در این نشست، تعدادی از اعضای انجمن ادبی بوعلی و انجمن ادبی میلاد شعرهایی از نظامی خواندند. در پایان نیز از فعالان شعرخوانی در این برنامه تقدیر شد.
نظر شما