این کتاب با یک "درآمد" و یک" مقدمه" در 6 فصل به این شرح مرتب شده است: شهروندی دانشگاهی: مروری نظری و تجربی (فصل اول )، نظام آموزش عالی بینالمللی و مساله شهروندی دانشگاهی " فرهنگی " (فصل دوم )، شهروندی دانشگاهی "مدنی"( فصل سوم)، شهروندی دانشگاهی "اجتماعی- رفاهی"(فصل چهارم)، فصل پنجم(شهروندی دانشگاهی "اجتماعی- سیاسی") و نهایتا روایت تجربه زیسته دانشجویان از "شهروندیهای دانشگاهی" (فصل ششم).
در قسمت مقدمه کتاب نویسنده به درستی هم به ضرورت وجودی شهروندی دانشگاهی درجهان مدرن معاصر اشاره میکند و هم اهمیت پژوهش درباره شهروندی دانشگاهی در مطالعات دانشگاهی را یادآوری مینماید: «...اکنون جهان معاصر در مقام و موقعیتی قرار گرفته و ایستاده است که از زیست جهان آموزش عالی پیشرفته توقعاتی فراتر از آموزشهای علم و تولید تکنولوژی وتربیت "دانشمند- فن شناس– کارشناس" دارد. یکی از این توقعات منطقی، تقاضا ازآموزش عالی برای پل زنی میان سیاست– دانشگاه – جامعه است تا بتوان انسان دانشگاهی دیگری نیز پروراند با خلق وخویی"مدنی سیاسی" .تعبیری که از این"انسان دانشگاهی مدنی سیاسی" میشود فی الواقع شهروند دانشگاهی است؛و به تبع آن، پروژه ای یا پروسه ای هم که منجربه پروراندن این نوع سوژه دانشگاهی میشود شهروندی دانشگاهی محسوب شده است» (ص 11 کتاب).
نویسنده همچنین در مقدمه کتاب و در تعریف شهروندی دانشگاهی میآورد که: «... شهروندی دانشگاهی ناظر به جریانی است اجتماعی فرهنگی با نتایج سیاسی که از خلال آن انسان دانشگاهی - دانش جو و دانش آموخته و استاد- با هویتی دانشگاهی که عنوان متخصص خود آگاه وکارشناس ماهرآماده حل مساله رایدک میکشد میتواند به صورتی موضع مند، نقش مشارکتی، مدنی، سیاسی درجامعه دانشگاهی، محلی، ملی، منطقهای، جهانی ایفا نماید»(ص 11 کتاب).
همچنین در مقدمه کتاب پژوهشگر بر لزوم شکلگیری / شکل دادن به شهروندی دانشگاهی در دانشگاه به عنوان اجتماع میانین و پل میان سیاست – فرد دانشگاهی- جامعه تاکید میکند: «...الزام به شکل گیری یا شکل دادن شهروندی دانشگاهی به این معنا، میتواند ضرورت مواجهه دانشگاه و دانشگاهیان با چالشها و بحرانهایی باشدکه گریبان گیرشهروندی درهزاره سوم است. منظور چالشهایی است که خاستگاه آن هم مسایل فرهنگی شهروندی است، مانند:کم رمقی "آگاهی شهروندی" و کم اثری" آموزش شهروندی"؛ هم مسایل اجتماعی شهروندی است، نظیر: تضعیف "سرمایه اجتماعی"، "اعتماداجتماعی"، و تزلزل "همبستگی اجتماعی"؛ هم مسایل حقوقی سیاسی شهروندی، از قبیل: عدم توازن در"معادله حق– وظیفه شهروندی"، کم رنگی"عدالت حقوقی قانونی- قضایی"، دست اندازی رسانههای نامستقل و احزاب سیاسی به "جامعه مدنی و حوزه عمومی" و هم نهایتا مسایل اقتصادسیاسی شهروندی است، ازجمله: تبدیل شهروند به" مصرف کننده و مشتری" ؛به محاق رفتن"رفاه شهروندی و عدالت اجتماعی ". باری، با توجه به این الزامات پر واضح است جامعه از آموزش عالی- دانشگاه به عنوان تنها نهاد صاحب صلاحیت و معتبر و موجه ازمنظر امر عمومیانتظار دارد، به خاطر پتانسیلهای علمی، کارشناسی فرهنگی و نقش تاریخی اجتماعی که در فرهیختگی جامعه دارد به نیابت از جامعه به " کارزار چالشهای بحرانی شهروندی" برای حل مسایل ورود پیدا کند. میدانیم که این توقعات لاجرم میباید در پروسه و پروژه شهروندی دانشگاهی بروز و ظهور داشته باشد. این عرصه تنها فضایی است که درآن دانشگاهیان - دانش جو، دانش آموخته، مدرس میتوانند نقش متوقع تاریخی اجتماعی شان به عنوان "عضو فعال مدنی و مشارکت گر جامعه"- فراتر از نقش اجتماعی مشخص و رسمیدانشگاهی شان که در محدوده کلاس درس و لابراتوار ایفا میشود - رامحقق سازند» (ص 12 کتاب).
با این توصیف، نویسنده تصویری از هدف، مساله اصلی پژوهش و نیز پرسشهایی که در این کتاب برای آنها پاسخ تئوریک، تاریخی و تجربی فراهم شده است نیز ارائه میدهد: «... با توجه این که مساله ما شهروندی دانشگاهی به معنای اعم واخص آن است؛ و از آن جا که ماهیت این پژوهش با توجه به مطالبات و توقعات سازمانی کارفرما گره گشایی از مسایل مبتلا به آموزش عالی، به معنای اعم آن، و دانشگاه، مدرس، دانشجو، در معنای اخص آن، است؛ لذا منطقی است که اهداف عملی پژوهش حاضر به همان راهی سوق داده شود که متناسب با این خواستهای سازمانی و حاکمیتی باشد. زین روی ما در پژوهش پیش روی به همین منوال عمل نمودهایم. از این حیث هدف ما دراین پژوهش شناخت ماهیت شهروندی دانشگاهی و توصیف چیستی اجتماعی فرهنگی شهروندی دانشگاهی درایران و گونه شناسی آن به قصد تبیین و تفسیر چرایی و چگونگی یا سازوکار و پیامدهای مواجهه شهروندی دانشگاهی با مسایل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی حقوقی، اقتصاد سیاسی شهروندی در ایران معاصر است. به این امید که بتوان راه نماهایی برای پیش برد بهینه شهروندی دانشگاهی در ایران نشان داد»(ص 13 کتاب).
درباره پرسشهای پژوهش نیز به این موارد اشاره شده است : «...این پژوهش پرسشهایی را نیز مطرح میکند. اینها منطقا با مساله و اهداف این پژوهش متناظرند: انواع اجتماعی فرهنگی شهروندی دانشگاهی درایران چیست؟ سازوکار مواجهه شهروندی دانشگاهی با مسایل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی حقوقی، اقتصاد سیاسی شهروندی در ایران معاصر چگونه صورت گرفته است؟ پیامدها و تبعات و نتایج مواجهه شهروندی دانشگاهی با مسایل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی حقوقی، اقتصاد سیاسی شهروندی درایران معاصر چه بوده است؟»(ص14 کتاب).
و اما درباره روش ترکیبی پژوهش که کتاب حاضر ثمره آن آست نویسنده میگوید: «راهبرد روشی این پژوهش، به لحاظ مقتضیات مساله و هدف و پرسشهای آن به نوعی یک روش ترکیبی است، مشتمل بر: مطالعه اسنادی، مصاحبه کیفی با دانشجویان و مدرسان درباره تجربه زیسته شهروندی سیاسی مدنی وایستارها به مسایل شهروندی جامعه و تحلیل ثانویه دادههای پیمایشهای ملی دانشجویی و یافتههای پژوهشهای موجود اعم از مقالات و گزارشات طرحهای مطالعاتی و مطالعه موردی دانشگاه است. جامعه آماری این پژوهش نیز دانشجویان دانشگاههای دولتی شهر تهران هستند که در دسترس ترین نمونه تیپیکال و نیز نمونه معرف بودهاند.» (ص 14 کتاب).
در فصل اول کتاب با عنوان «شهروندی دانشگاهی: مروری نظری و تجربی»، به صورتی سامان یافته و روشمند مرور ادبیات بومیو جهانی شهروندی دانشگاهی اعم از اسناد کارشناسی، مقالات پژوهشی و طرحهای مطالعاتی صورت گرفته است و نتایج تحلیل مقایسهای آن در قالب جداول 1 تا 4 نشان داده شده است . ضمن آن که دراین فصل دو سرفصل بدیع هم بحث شده است: تجربیات چند فرهنگی درمطالعه شهروندی دانشگاهی که حاوی نتایج مطالعات موردی بینا قاره ای است و درقابهای 1 تا 7 ارائه شده است و نیز تجربیات سنجش چند فرهنگی وضعیت تجربی شهروندی دانشگاهی در سطح دانشگاههای جهان که ماحصل مقایسه ای اینها نیز در جدول 6 کتاب نشان داده شده است.
روی هم مضمونهای مهمیکه ازدل مرور تحلیلی مقایسه ای ادبیات چند فرهنگی شهروندی دانشگاهی میتوان استخراج نمود و در فصل اول آمده است اینها هستند: «یادگیری خدمات شهروندی دانشگاهی ونقش دانشکدهها، گروههای آموزشی، انجمنهای علمیدانشجویی، شوراهای صنفی دانشجویی؛ توسعه آگاهی شهروندی دانشگاهی و توسعه دانش شهروندی، تعمیق بینش شهروندی، تحقق منش شهروندی، تثبیت کنش شهروندی .بروزرفتارشهروندی سازمانی دانشگاهی وروابط اجتماعی باکارکنان دانشکده؛ انجام امورعام المنفعه وخیریه درون وبرون دانشگاهی، حضوربدون امتیاز درمجامع وکمیتههای دانشگاهی ونهادهای علمی؛ حس اخلاق شهروندی دانشگاهی و قضاوت منصفانه نسبت به همکاران، حس انسان دوستی، حس وظیفه گرایی، حس تعهد، حس مسئولیت پذیری؛ و نهایتا حس بی تفاوتی شهروندی دانشگاهی» (ص 40 کتاب).
در مورد سنجشهای چندروشی و چند فرهنگی کمیو کیفی شهروندی دانشگاهی نیز نتایج فصل اول نشان میدهد که علاوه بر روش کمیپیمایش بیش تر روشهای کیفی هستند که برای سنجش شهروندی دانشگاهی استفاده میشوند مانند: «روایتهای زندگی نامه ای و تجربه زیسته فرد از هویت و حس شهروندی اش ؛ روایتهای زندگی نامهای و تجربه زیسته فرد از نحوه کسب و توسعه مهارتهای شهروندی اش؛ روایتهای زندگی نامهای و تجربه زیسته فرد از نحوه کنشهای شهروندیاش ؛ تحلیل متنهای گفتاری– نوشتاری درسی مرتبط با اموزش دانشگاهی شهروندی ارائه شده توسط مدرسان دانشگاهی» .(ص 59- 60 کتاب، جدول 4).
در فصل دوم (نظام آموزش عالی بینالمللی و مساله شهروندی دانشگاهی" فرهنگی ") نیز علاوه بر موارد تئوریک به تجربه شهروندی دانشگاهی محلی - جهانی و اتحادیه اروپا؛ شهروندی دانشگاهی بینالمللی و دانشگاههای بینا قاره ای؛ چالشها و فرصتهای پیش روی شهروندی دانشگاهی بینالمللی؛ زیست جهان آسیایی و شهروندیهای دانشگاهی چند فرهنگی بینالمللی؛ زیست جهان ایرانی وشهروندیهای دانشگاهی فرهنگی بینالمللی و نیز به تجربه تاریخی دانشگاه بینالمللی "پهلوی شیراز " و نیز "جامعه المصطفی العالمیه ص" که تجربه شهروندی حوزوی - فرهنگی بینالمللی کنونی است پرداخته شده است.
در فصل سوم ( شهروندی دانشگاهی" مدنی" ) به شهروندی مدنی CIVIC CITIZENSHIP که ناظر به بعد مدنی شهروندی(حقهای آزادی بیان، اندیشه و مذهب؛ برابری در برابر قانون، برخورداری از حقوق طبیعی و حقوق بشر ) در اجتماعات آکادمیکی و دانشگاهی ایران است پرداخته شده و با نگاه تاریخ اجتماعی اسناد کارشناسی، مطالعات اسنادی و نیز تجربیات بومیوجهانی مرتبط با تجربه شهروندی دانشگاهی "مدنی" بحث شده اند. نویسنده در ابتدای فصل آورده است که: «... مرورتجربیات مرتبط با تحقق شهروندی دانشگاهی، کم ترین حسنی که دارد آن است که هم ما را با " تخیل جامعه شناختی"و واقعی از تحقق یک وضع نسبتا شبه مطلوب ازشهروندی دانشگاهی فراهم میسازد؛ و هم این که موجب میشود تا شناخت بهتر و بیشتری از لحاظ سیاست پژوهی برای سیاست گذاری در زمینه تحقق شهروندی دانشجویان فراهم شود.حسن سوم، مرور تجربیات این است که به پژوهشگر اجتماعی این عرصه اجازه میدهد تا در تحلیل وضع موجود شهروندی دانشگاهی (که درفصلهای بعد یافتههای تجربی آن خواهدآمد) ارزیابی منطقی و واقعی تری از کاستیها و فزونیهای این وضع ملی در نسبت با استاندارهای جهانی و منطقه ای آن داشته باشد» (ص 119 کتاب).
روی هم ازحیث فنی وتخصصی دراین فصل منشور ملی و جهانی شهروندی دانشگاهی که حاوی "کدهای ملی و جهانی حقوق- وظایف- مسئولیتهای دانشجویان" است به تفصیل طی قابهای شماره 8 تا 18 ارائه و نقد و بررسی شده است. درمورد ایران اماخصوصا مسایل حقوقی مبتلابه دانشجویان جامعه ما که مشتمل بر مسایل "کمیته انضباطی" و معضلات "تشکلهای دانشجویی" اند از لحاظ میزان هم گرایی یا واگرایی از شهروندی مدنی دانشگاهی بحث شده اند.
در فصل چهارم (شهروندی دانشگاهی "اجتماعی- رفاهی ") نیز که بعد استاندارد و متعارف دیگری از شهروندی است و ذیل چتر رفاهی اجتماعی(برخورداری برابر و عادلانه شهروندان یک جامعه از به زیستی، کیفیت مناسب زندگی، تامین اجتماعی، بیمه سلامت، بهداشت همگانی، کار و مسکن، درآمد مکفی و...) قرار میگیرد در سطح اجتماعات دانشگاهی ایران مطالعه شده است و به صورت مقایسه ای نیز وضع شهروندی رفاهی اجتماعی دانشجوی ایرانی با دانشجویان جهان درحد نمونههای معرف مورد نقد و بررسی آماری اجتماعی واقع شده است .
از حیث فنی ایدهها و تجربیات مزبورذیل عنوان تخصصی " نظام حمایتهای دانشجویی " در دو سطح ایران و جهان بررسی شده اند. قابهای شماره 20 تا 23 کتاب حاوی این اطلاعات است. عناوین مرور شده در این فصل به خوبی محتوای تحلیل شهروندی دانشگاهی رفاهی اجتماعی در ایران را نشان میدهد. اینها عبارتند از: «نظام حمایتهای دانشجویی و شهروندی رفاه دانشگاهی؛ وضع نظام حمایتهای دانشجویی درایران- مرتبط با شهروندی رفاه دانشجویی؛نگرش دانشجویان به اقتصاد رفاهی زندگی دانشجویی(پیمایش ملی1395)؛ ارزیابی دانشجویان ازامکانات آموزشی رفاهی دانشگاه وتخصیص بودجه (1382)؛ سیستم غیر دولتی نظام حمایت دانشجویی(دانشگاه آزاد اسلامی1393)؛ آثاروضع شهروندی رفاهی دانشجویی بر زندگی دانشجویان(گزارش ملی 1394 )؛ اقتصادیات آموزش عالی وشهروندی رفاهی دانشجویی(گزارش ملی آموزش عالی1391 ) ؛ دانشجویان و اهمیت اقتصادی دانشگاه».
فصل پنجم (شهروندی دانشگاهی " اجتماعی- سیاسی" ) به بعد سوم شهروندی که شهروندی سیاسی(حق و وظیفه برابر و عادلانه مشارکت سیاسی در اجتماع، حق و وظیفه قانونی عضویت درنهادها و تشکلها و سازمانها؛ حق و وظیفه اعتراض- مخالفت- انتقاد مدنیاز سیاست و....) دردانشگاه است تخصیص یافته است. ازاین حیث دراین فصل به تفصیل و مستند به تحلیل ثانویه و نیز مطالعات اسنادی که نویسنده انجام داده است، نگرش- گرایش دانشجویی به سیاست و مسایل حوزه عمومی؛ گرایش دانشجویی به عمل سیاسی و جنبش دانشجویی؛تشکلهای دانشجویی و توپوسهای شهروندی دانشگاهی سیاسی اجتماعی بحث و نقد شده است.
دراین فصل نیز ضمن پرداختن به مساله تشکلهای دانشجویی و هم چنین مساله اعتراضات دانشجویی، نگرش سنجی از گرایشات سیاسی دانشجویان ایران به سیاست و نظام سیاسی ارائه شده است. ایده تئوریک فصل این است که شهروندی اجتماعی– سیاسی به صورت متعارف آن با چند پارامترتعبیر میشود: حس و عمل مشارکت درنهادها و ترتیبات اجتماعی، توان- تمایل به حضور درحوزه عمومی و جامعه مدنی، حق عضویت درگروهها و اجتماعات سیاسی، ابراز حس تعلق اجتماعی به سازههای اجتماعی، حس ابرازاعتقاد- اعتراض- انتقاد- نارضایتی نسبت به روال زندگی جمعی وکارکرد و عملکرد سیستم مدیریت سیاسی جامعه، و نهایتا ظرفیت فرهنگی کنش گران برای بازاندیشی و تصحیح روال زندگی اجتماعی سیاسی .
بر مبنای این ایده اتخاذ شده مهم ترین محورهای بحث دراین فصل نیز عبارتند از: «... نگرش- گرایش دانشجویی به سیاست و مسایل حوزه عمومی؛ " شهروندی سیاسی دانشجویی" از منظرپیمایش ملی دانشجویی 1382؛ " شهروندی سیاسی دانشجویی" ازمنظر پیمایش ملی دانشجویی 1395؛ گرایش دانشجویی به عمل سیاسی و جنبش دانشجویی؛ تشکلهای دانشجویی وتوپوسهای شهروندی دانشگاهی سیاسی اجتماعی».
و نهایتا در فصل ششم (روایت تجریه زیسته دانشجویان از" شهروندیهای دانشگاهی ") پژوهشگر با ارجاع به زیست جهان اجتماعی دانشجویان ایرانی تلاش کرده است تا تصویری تجربی از نوع کیفی آن از نگرش – گرایش – منش – کنش شهروندی در دانشگاه ایرانی با استناد به تجربه زیسته دانشجویان آزمودنی ( 71 دانشجوی دخترو پسر در مقاطع و تحصیلی لیسانس تا دکترا ونیز در رشتههای تحصیلی علوم انسانی، تجربی، و فنی مهندسی ) فراهم آورد.
ازاین نظر با مراجعه به دانشگاههای شهر تهران و رعایت اسلوب نمونه گیری غیر احتمالی و موازین نمونه گیری نظری کیفی نویسنده موفق شده تاتجربه زیسته طیف متنوعی از دانشجویان دختروپسر(به ترتیب 38 و30 دانشجو) درمقاطع کارشناسی تا دکترا (به ترتیب 33، 21، 8 دانشجو ) درگروههای تحصیلی علوم پایه، علوم پزشکی، فنی مهندسی، علوم انسانی، هنر ( به ترتیب 9، 3، 11، 37، 10 دانشجو)را مورد مطالعه کیفی قرار دهد. این دانشجویان از 12 دانشگاه دولتی شهر تهران (تهران؛تربیت مدرس، پژوهشگاه علوم انسانی، امیرکبیر، علامه طباطبایی، علم وصنعت، خوارزمی، علم وفرهنگ، شهید بهشتی، سوره، الزهرا، صنعتی شریف) را انتخاب شده اند( البته تعداد کمینیزازدانشگاههای ملایر، یزد و اصفهان هستند).سهم وزنی دانشجویان نیز به ترتیب علوم انسانی(53 درصد)، دانشجویان مونث(56 درصد) و دانشجویان کارشناسی ( 46 درصد) بوده است.
پرسشهای پژوهش کیفی نیز در دومرحله(مصاحبه مفصل با25 دانشجو) و تکمیل پرسشنامه(از 46 دانشجو) از آزمودنیها پرسیده شده است. اینها پرسشهای محوری است که از دانشجویان خواسته شده تا به آنها پاسخ دهند: «چه تصوری از شهروندی دانشگاهی دارید؟ حس شما از شهروندی دانشگاهی چیست؟ مسئولیتهای یک دانشجو به عنوان شهروند چیست؟ به نظر شما چگونه میتوان در بهبود کلاس درس مشارکت نمود؟ شما به عنوان یک دانشجو چگونه میتوانید به ایجاد دموکراسی در دانشگاه کمک کنید؟ شما به عنوان یک دانشجو چگونه میتوانید به پیشرفت علمیدانشگاه خود کمک کنید؟ آیا تاکنون برای شما یا دوستانتان اتفاق افتاده که از استادی انتقاد کنید؟ آیا تاکنون شما یا دوستانتان به کمیته انضباطی فراخوانده شدهاید؟ آیا آنجا حق دفاع از خود را داشتهاید؟ آیا دردانشگاه شما حق تشکیل انجمنهای صنفی امکان آزادانه دارد؟ آیا شما در دانشگاه بصورت آزاد حق انتقاد و مطالبهگری دارید؟ آیا حق انتخاب اعضای انجمنهای علمی در دانشگاه شما آزاد است؟ به نظرشما مسئولان دانشگاهی چگونه میتوانند به ایجاد آزادی مدنی در دانشگاه کمک کند؟شما به عنوان یک دانشجو در دانشگاه چه فعالیتهای شهروندی انجام دادهاید؟ شما به عنوان یک دانشجودرجامعه چه فعالیتهای شهروندی انجام دادهاید؟ آیا خود شما در نهادهای دانشگاهی(بسیج، انجمنهای علمی، و... ) عضو هستید و یا سمتی دارید؟ آیا این حس را دارید که در دانشگاه شهروند هستید؟ چه وظایفی برای خود به عنوان یک شهروند قائل هستید؟ شما به عنوان یک شهروند دانشجو در دانشگاه باید از چه حقوقی برخوردار باشید؟ دانشگاه چگونه میتواند به بالا رفتن سرمایه شهروندی شما کمک کند؟» .
نتیجه گیری کتاب
اما به صورت خاص در نتیجه گیری کتاب نیز به صورت فشرده عصاره جامع این پژوهش آمده است که جهت بهره بردن بهتر مخاطبان به صورت کامل ارائه میشود. «عصاره پژوهش کیفی از این دست باید این باشد که سنتزی ارائه دهد از مباحث، تا بتوان بر مبنای آن نیز تزی نو مطرح نمود برای بحثهای کارشناسی و راهبردی بعدی.
( 1) سنتز
برحسب تعریف و توصیفی که دراین پژوهش داشتیم، شهروندی دانشگاهی ماهیتا ناظربه تسری تمامی شئونات و مقتضیات شهروندی درجامعه(حق مدنی، وظیفة فرهنگی، مسئولیت اجتماعی، امتیازعضویت درجامعه، تعهداخلاقی به هم نوع) به محیط دانشگاهی و به دانشجویان و استادان است. ازاین لحاظ شهروندی دانشگاهی میتواند توصیفی باشد از وضع، موضع و نسبت دانشگاهیان با شهروندی. دراین پژوهش نیز ما به همین منوال تلاش نمودیم تا توصیفی فرهنگی و تحلیلی اجتماعی از نسبت شهروندی با دانشجویی در زیست جهان دانشگاهی ایران به دست دهیم.
شهروندی دانشگاهی، اما برمبنای مواضعی که درآن جاگیروپاگیر شده است در چندین فرم اجتماعی و شکل بندی اجتماعی قابل شناسایی و به تبع قابل مطالعه است. اینها در ادامه خواهد آمد. ما برخی ازاینها را مطالعه نمودیم اما هم چنان برخ از شکلهای دیگر شهروندی دانشگاهی گفته شده، برسی نشده است و لذا لازم است تا هم در پژوهشهای دیگر و هم در پژوهشهای دیگران موضوع مطالعه واقع شوند.
اول: از نظر نسبت با بافتار اجتماعی که شهروندی دانشگاهی درآن ایجاد میشود، دوشکل مهم قابل تشخیص است: دانشجو به عنوان "شهروند در جامعه" و شهروند به عنوان "دانشجو در دانشگاه". دراین پژوهش ما تنها به شکل دوم پرداختیم که ناظراست به شئونات شهروندی که یک دانشجو ازآن برخوردار است و با آن میتواند به مثابه یک سرمایه مدنی در دانشگاه زیست کند.
شکل مهم "شهروندی کردن دانشجو در جامعه" اگرچه هنوز بررسی نشده است اما میتواند نشان دهدکه تا چه اندازه دانشگاههای ما درجامعه پذیرکردن سیاسی مدنی دانشجویان موفق و موثربوده اند. به عبارتی این شکل دوم نشان میدهد تا چه اندازه دانشگاه به حال جامعه مفید بوده است.
دوم: ازحیث نسبت با کنشگران دانشگاهی، شهروندی دانشگاهی به شکل" شهروندی دانشجویان" و"شهروندی استادان" قابل بحث است. ماصرفا به مطالعه شکل اول پرداختیم و نشان دادیم تا چه اندازه و چگونه و چرا شهروندی دانشجویان در محیط و فضای دانشگاهی ایران معاصر ایران محقق شده است. به همین روال برحسب دادههای تاریخی اجتماعی در دسترس نیزتلاش شد تا شکل جنینی ونارس شهروندی دانشجویی درایران توصیف، تفسیر و تحلیل شود.
شهروندی استادان نیز هرچند هنوز وارسی دقیق نشده است، اما قرائن دم دستی ما نشان میدهد که این شکل از شهروندی دانشگاهی نیزبه خاطر مشابهتهای آکادمیک آن با اوضاع واحوال شهروندی دانشجویی چندان امتیاز و وضع ممتازی نسبت به شکل قبلی ندارد. بااین وجود قضاوت دقیق و عالمانه دراین زمینه مستلزم مطالعه علمی ازاین دست است.
سوم: ازلحاظ وجوه متنوعی که شهروندی به خودمیگیرد، نیز شهروندی دانشگاهی درهردو نوع آن، شهروندی دانشجویی و استادان، بصورت شهروندی مدنی(برخورداری ازحقوق بشروشهروندی، آزادی بیان و اندیشه، آزادی انتخاب مذهب، آزادی دسترسی عادلانه و برابر به قانون وخدمات قضایی)، شهروندی سیاسی(حق عضویت و مشارکت درگروهها و تشکلهای قانونی، حق انتخاب شوندگی و انتخاب کنندگی، حق تظاهرات و نافرمانی مدنی و...) شهروندی اجتماعی رفاهی(حق برخورداری ازتامین اجتماعی وخدمات اجتماعی، مسکن، شغل، بهداشت، اوقات فراغت و...) و شهروندی فرهنگی (حق برخورداری از هویت فرهنگی، به رسمیت شناخته شدن از حیث تنوع وتکثر فرهنگی، حق تعامل بینافرهنگی ) میتواند در سطح دانشگاهی محقق شود.
براین مبنا دراین پژوهش ما به طورمفصل توصیفی فربه ازوضع موجود شهروندی دانشگاهی و وجوه مدنی، اجتماعی، سیاسی، رفاهی و فرهنگی آن را نشان دادیم. مشخص شد که درهمه این زمینهها هنوز راه درازی پیش پای توسعه و تقویت شهروندی دانشگاهی در ایران کنونی است.
چهارم: و بالاخره باید به شکل اجتماعی دیگری از شهروندی دانشگاهی نیز اشاره کرد که در این پژوهش نیز توصیف شد. منظور شهروندی دانشگاهی بینالمللی است، که به معنای تسری شئونات شهروندی دانشگاهی در سطح ملی به وضعیت دانشجویان خارجی شاغل به تحصیل دردانشگاههای خارج از مرزهای ملی است. با توجه به دردسترس نبودن تمام دادههای اسنادی آماری مورد نیاز ما صرفا به چند نمونه قابل دسترس اکتفا نمودیم و لذا شهروندی دانشگاهی بینالمللی درچند دانشگاه موجود کشور که دارای دانشجوی خارجی هستند را توصیف نمودیم. مضاف براین، به برجسته ترین نمونه تاریخی ازاین نوع شهروندی هم، که متعلق به "دانشگاه بینالمللی پهلوی شیراز"(قبل ازانقلاب 57)است، اشاره مستوفایی داشتیم.همان طورکه به نمونه موردی "جامعه المصطفی العالمیه ص" درجمهوری اسلامیهم پرداخته شد.
( 2 ) تز
به نمونه مهمترین آوردههای این پژوهش، که شایسته نام تز هستند، را باید از روایتهای مصاحبه کیفی با دانشجویان توقع داشت که در واقع آن هم مدیون گراندد تئوری کاربسته شده دراین مطالعه است. در این خصوص یکی از برجستهترین تزهایی که بسیار دل نشین و ممتاز و متمایز است روایتی است که دانشجویان آزمودنی این پژوهش برروی ان اجماع نظرداشته اند و ما آن را ذیل عنوان شهروندی گفتگوییDISCURSIVE CITIZENSHIP نام گذاری نمودهایم.
شهروندی گفتگویی ازمنظرهابرماسی ودراین جابه معنای"حق– وظیفه شهروندی دانشجویان"و آزادی آنها درپیش برد یک گفتگوی عقلانی، استدلالی، مباحثه ای، انتقادی درفضای کلاسی است . از این حیث دانشجویان آزمودنی به این موارد اشاره نموده اند: داشتن آزادی بیان ؛ طرح پرسش؛ به چالش کشیدن استاد درکلاس درس؛ بحث آزاد درکلاس؛ احترام به مطالبات دانشجو؛ پژوهش محورنمودن کلاس؛ مشارکت دادن دانشجودرکلاس؛ طرح مسایل نوو بحث انگیزدرکلاس ؛ بالا بردن قدرت یادگیری؛ افزایش اطلاعات و آگاهی دانشجویان ؛ایجاد انگیزه به علم ورزی.
اینها مواردی است که لازم است وفق موازین سیاست پژوهی، در نهادهای سیاست پژوهی وزارت علوم، تحقیقات وفناوری (مانند پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، پژوهشگاه علوم انسانی، موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی، مرکز تحقیقات سیاست علمیکشور ) به بحث کارشناسی گذاشته شود.»
نظر شما