روایت سالهای جنگ در نوروز 1367، با مروری بر چند کتاب؛
سالی که با موشکهای دشمن شروع شد / موشکهای صدام تا تهران
«چگونه توان موشکی رژیم بعث آنقدر زیاد شد که حتی پایتخت کشور ما را هدف بگیرد؟ چه کشورهایی به صدام در رسیدن به این توانمندی کمک کردند؟ و آیا کسی آن روزها و آن موشکها را به یاد میآورد؟»
گویا چند کشور در تقویت توان موشکی عراق و تجهیز بعثیها به چنین سلاحهای قدرتمندی نقش داشتند. فهرست این کشورها از ابرقدرتهایی مثل ایالات متحده امریکا و شوروی شروع میشد و به کشورهایی مثل انگلیس و آلمان غربی و حتی آرژانتین میرسید. به نوشته کنت تیمرمن در کتاب «سوداگری مرگ» (ترجمه احمد تدین، انتشارات رسا) امریکاییها از طریق مرکز بازرگانی امریکا – عراق تجهیزات و ابزارهایی مثل «دندههای الکترونیکی و ابزارهای ماشینی دوکاره به مرکز تولید موشکی سعد16، کارخانه تولید بمب بدر، کارخانه موشکی صدام، کارخانههای الکترونیک دفاعی منصور و صلاحالدین و مجتمع تسلیحاتی تاجی» را به عراق صادر میکردند و از چند کشور عرب منطقه میخواستند تا حمایتهای مالی خودشان را از صدام دریغ نکنند.
حمایت شوروی از صدام برای فشار به ایران
حکومت شوروی هم با دلایلی دیگر پشت رژیم بعث ایستاده بود و برای فشار هرچه بیشتر به ایران، مدام صدام را قویتر و مسلحتر میکرد. آنان دنبال معاملهای با ایران بودند تا مشکلی از مشکلات بزرگ خودشان در آسیا را تدبیر کنند. به گفته علیاکبر ولایتی، وزیر خارجه کشور ما در آن مقطع «در اوج بمبارانهای عراق به قائممقام وزیر خارجه شوروی گفتم چرا به عراقیها موشک میدهید؟ گفت شما دست از حمایت مجاهدین افغانی بردارید تا ما هم موشک ندهیم. معامله خوبی نیست؟»
ماجرای شوروی و افغانستان از این قرار بود که آنها اوایل زمستان 1979 به هدف حمایت از دولتی کمونیستی به این کشور مسلمان یورش بردند و آنجا را اشغال کردند. کوشیدند تا این کشور با جمعیت اکثرا مسلمان را به کشوری سوسیالیستی و مطیع شوروی تبدیل کنند. کار ناممکن و اشتباه بزرگی بود، اما کرملیننشینان برای فهم این خطا به چند سال زمان نیاز داشتند. ویکتور شبشتین در کتاب «انقلابهای 1989» (ترجمه بیژن اشتری، نشر ثالث) روایت میکند که گورباچف همین که به قدرت رسید به ژنرال آناتولی زایتسف دستور داد تا «به کابل برود و پاسخ صادقانهای برای این پرسش بیابد: آیا اتحاد شوروی میتواند در جنگ افغانستان پیروز شود؟ زایتسف برنامهریز نظامی فوقالعاده ماهری بود و گرچه در برخی نبردهای جنگ افغانستان شرکت کرده بود، اما مسئولیتی در قبال شکستی که روسها در مرز جنوب شرقیشان با آن روبهرو بودند نداشت. زایتسف با پاسخی ضرورتاً یککلمهای به مسکو برگشت: نه.»
راوی میافزاید زایتسف «به این نتیجه رسیده بود که تنها راه خاتمه جنگ طبق معیارهای شوروی مسدود کردن کامل مرزهای افغانستان با پاکستان و ایران به منظور جلوگیری از دستیابی مجاهدین به محمولههای تسلیحاتی، و به دام انداختن چریکهای مسلمان در داخل کشور است. این کار بدون اعزام صدها هزار سرباز اضافی به وسط مهلکهای که تا همینجای کار پنجونیم سال طول کشیده و جان هفت هزار و پانصد سرباز شوروی را ستانده بود، ناممکن بود.» به این ترتیب شوروی (یا در واقع میخائیل گورباچف) در باتلاقی گرفتار شده بود که برای نجات خودش از آن مجبور بود به انجام برخی کارها، از جمله کارهای کثیفی مثل حمایت از صدام برای فشار به ایران روی بیاورد.
ویرانیهای موشکی در یک کتاب عکس
در کتاب «50 روز از جنگ (حملات موشکی به تهران) به روایت تصویر» (انتشارات سروش) گوشههایی از ویرانی ناشی از برخورد موشکهای عراقی ثبت شده است. این کتاب، کاری است از ساسان مویدی، عکاس جنگ و او در آن 64 قطعه عکس از بمباران و موشکباران مناطق مختلف شهر تهران را انتخاب کرده است. این کتاب نخستین بار سال 1368 منتشر شد و مویدی چندی بعد در مصاحبهای (مجله «کتاب هفته» شماره 272) گفت «عراق در زمان جنگ معمولا سالی یک یا دو بار، تهران را بمباران و موشکباران میکرد و اغلب هم نزدیک عید نوروز این حملات را انجام میداد. اما یازدهم اسفند سال 66 و اصابت اولین موشک به یکی از کوچههای میدان هفتتیر و شهادت پرهوم ابراهیمی، نوزاد چهار ماهه، نشانگر متفاوت بودن این موشکباران تهران بود. من با موتورسیکلت زندهیاد بهمن جلالی، عکاس انقلاب و دفاعمقدس، در سریعترین زمان ممکن به محل اصابت موشکها میرفتم و از وقایع عکس میگرفتم.»
کتاب «50 روز از جنگ (حملات موشکی به تهران) به روایت تصویر» که به نوعی آلبوم منتخب مویدی از روزهای موشکباران تهران است، ما تصاویری از ویرانی خانههای مسکونی در محلاتی مثل خیابانهای پیروزی، ولیعصر(عج)، فاطمی و میدان هفتتیر را مشاهده میکنیم. در کنار تصاویری از پناهگاههای مدارس و امدادرسانی به مجروحان، ما مردم عادی را میبینیم که همچنان به زندگی امید دارند و تسلیم تلخیها و زشتیهای زمانه نمیشوند. فضای عید نوروز نیز بر جذابیت شماری از عکسها افزوده است. مویدی که از بمباران شیمیایی حلبچه هم عکسبرداری کرده است اعتقاد دارد «توانایی انتقال مفاهیم از طریق عکس، بسیار بالاتر از خاطره است. البته من معتقدم که خاطرات شاهدان حملات موشکی عراق باید ثبت و منتشر شوند، اما سندیت و قدرت تاثیرگذاری عکس، در جایگاه بالاتری قرار دارد.»
نظر شما