پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ - ۱۵:۲۸
ولایت فقیه، استمرار حرکت انبیاء

سردار شهید رضا چراغی در بخشی از وصیت‌نامه خویش آورده است: «من استمرار حرکت انبیاء را ولایت‌فقیه می‌دانم و باز به شما برادران و خواهرانم گوشزد می‌کنم که روحانیت را کنار مگذارید.»

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، به نقل از روابط عمومی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، کودکی به نام رزاق در ۲۷ فروردین ۱۳۳۶ در روستای ستق از توابع ساوه در خانواده ای زحمتکش، پابه جهان گذاشت که به رضا مشهور شد. او از کودکی با شور و علاقه فراوانی در سوگواری ابا عبدالله الحسین (ع) شرکت می کرد. چراغی در سال ۱۳۵۶ دیپلم خود را در رشته تجربی از دبیرستان مروی گرفت و سپس به سربازی اعزام شد.
 
در دوران سربازی در لشکر ۹۲ زرهی اهواز، آجودان سروان اقارب پرست شد. سال ۱۳۵۷ نیز پس از صدور فرمان امام خمینی  (ره) مبنی بر ترک پادگان‌ها، چراغی و سروان اقارب پرست از ارتش گریختند و به مبارزات خود علیه رژیم پهلوی ادامه دادند.
 
۴ آبان ۱۳۵۸، رضا چراغی به عضویت سپاه درآمد و در گردان ۴ سپاه تهران، مشغول به خدمت شد.۷ دی ۱۳۵۸ هم به کرمانشاه اعزام شد و از آنجا به روانسر رفت و در عملیات پاک سازی باینگان با احمد متوسلیان آشنا شد. او در کنار متوسلیان در پاک‌سازی ارتفاعات شهرستان مریوان، نقش پر رنگی ایفا کرد. در عملیات محمد رسول الله (ص) نیز نقش عملیاتی داشت.
 
با تشکیل تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) هم به فرماندهی گردان حمزه این تیپ منصوب شد. همچنین در مرحله دوم عملیات بیت المقدس، هدایت سه گردان را بر عهده گرفت و در مرحله سوم آن، به دلیل جراحت شدید از صحنه نبرد خارج شد و تحت مداوا قرار گرفت. او در مدت مداوای خود، ازدواج کرد.
 
چراغی در عملیات رمضان با پای گچ گرفته حضور داشت و در پی شهادت اسماعیل قهرمانی؛ جانشین تیپ، در شامگاه ۴ مرداد ۱۳۶۱، به جانشینی تیپ ۲۷ منصوب شد. در عملیات مسلم بن عقیل (ع) هم فرماندهی تیپ ۲۷ را عهده دار شد. همچنین پس از تشکیل سپاه ۱۱ قدر، به جانشینی آن منصوب شد و در کنار فرمانده قرار گاه؛ حاج همت، در عملیات والفجر مقدماتی شرکت کرد.
 
شجاعت و شهادت  چراغی در والفجر۱[1]
پس از عملیات والفجر مقدماتی، فرصتی پیش آمد تا او مراسم عقد با نامزدش را در کمال سادگی برگزار کند. چراغی بلافاصله بعد از مراسم عقدش، برای حضور در عملیات والفجر ۱ به منطقه بازگشت و به عنوان فرمانده لشکر ۲۷ در این عملیات شرکت کرد.
 
او برای هدایت یگان های لشکر که در خط درگیر بودند، از فرمانده رده بالاتر خود یعنی محمد ابراهیم همت، خواست در خط حضور پیدا کند که با درخواست او موافقت نشد. در همین اثنا از بی سیم مرکز پیام رسید، نیروهای عراقی پاتک شدیدی را آغاز کرده اند.
 
با توجه به این پیام، چراغی عازم منطقه درگیری شد. دو لشکر ۱ و ۱۴ مکانیزه دشمن پاتک کرده بودند و وضعیت بحرانی بود. به همین دلیل، رضا چراغی ناچار شد خود با خمپاره انداز ۶۰ شلیک کند.
 
تعدای کماندوی دشمن از داخل شیاری با قصد نزدیک شدن به سنگرهای خودی، هلهله کنان و تفنگ بر سر، جلو می آمدند.
 
چراغی تفنگ دراگونوف دوربین دار یک بسیجی را گرفت و تعدادی از آنها را هدف قرارداد. سپس گوشی بی سیم پی.آر.سی ۷۷ را گرفت و سرگرم هدایت آتش توپخانه روی مواضع عراقی ها شد.
 
گلوله‌های دشمن در حال باریدن بود و صدای انفجار خمپاره ها قطع نمی شد. عباس کریمی و اکبر زجاجی نیز در کنار رضا چراغی در حال مقابله با نیروهای بعثی بودند که ناگهان ترکش بزرگی سینه چراغی را شکافت و او به شهادت رسید.
 
سپس عباس کریمی با کمک دیگران، پیکر غرق در خون او را به پشت خط درگیری منتقل کردند.
 
فرازهایی از وصیت‌نامه شهید چراغی
چگونه می توان در هر زمان در کنار گود نشست و دست از یاری فرزندان حسین (ع) که بیش از هزار سال در شکنجه و تبعید به سر می بردند، فرو بست.
 
مگر می‌شود تشیع علوی را برگزیده باشیم، اما روحانیت را کنار گذارده باشیم. ابداً؛ روحانیت با آن مشخصه‌های بارزی که در هر زمان داشته از کلینی‌ها گرفته تا خمینی (ره)، هر زمان حافظ اسلام بوده‌اند و انشا الله تا انقلاب مهدی (عج) خواهند بود.
 
اولین سفارش که به‌عنوان وصیت دارم؛ همین کلمه است؛ روحانیت، طلبه، آخوند، ملا. چقدر این کلمات ارزش دارد و معنا.
 
ای همه‌کسانی که سفارشم به گوش و دیده‌تان خواهد رسید؛ مبادا روحانیت را تنها بگذارید. بدانید که تمام تلاش ابرقدرت‌ها در از بین بردن اسلام، روبروی روحانیت قرار دارد. شاهد این مدعا را در اسناد لانه جاسوسی بخوانید که چقدر آمریکا از ملا می‌ترسید.
 
با یک نمود عینی در همین صدسال اخیر، ببینید هر جا کوچک‌ترین حرکت، قیامی، جنبشی شده، با رهبری همین روحانیت بوده، قیام سید جمال‌الدین اسدآبادی، نهضت و جنبش تنباکو، قیام میرزا کوچک خان جنگلی، قیام شیخ محمد خیابانی، نهضت شیخ محمد عبده، نهضت اخوان المسلمین با رهبری حسن البناء و سید قطب، جنبش مشروطیت با رهبری آیت‌الله طباطبایی و بهبهانی و الی‌آخر.
 
تمامی این‌ها با رهبری روحانیت بوده و دقت این سخن امام را به یاد می‌آورم که چرا می‌خواهند‌ این قدرت را بشکنند. شکست روحانیت، شکست اسلام است.
 
من خود امام عزیز و رهبر انقلاب را هم در یک جریانی به نام روحانیت می‌بینم، من استمرار حرکت انبیاء را ولایت‌فقیه می‌دانم و باز به شما برادران و خواهرانم گوشزد می‌کنم که روحانیت را کنار مگذارید.
 
سفارش دوم من درباره سپاه می‌باشد به‌عنوان بازوی مسلح ولایت‌فقیه و روحانیت:
 
باید سپاه آن‌چنان شود که پاسداران به‌عنوان فریضه واجب خدمت نمایند، نه به‌عنوان شغل. چقدر ابرقدرت‌ها از این سپاه نوپا می‌ترسند، چراکه برادر سپاهی به‌عنوان فریضه وارد سپاه می‌گردد، نه حق مأموریت می‌خواهد، نه فوق‌العاده بدی آب‌وهوا، بلکه هرکجا که سخت‌تر باشد وارد می‌شود که اجرش عظیم‌تر است.
 
قبلاً اگر ترس ما از لیبرال‌ها بود که مبادا خط امام را خدشه‌دار کنند، اکنون دیگر لیبرال‌ها به زباله‌دان تاریخ افتاده‌اند و انقلاب سوم هم پیروز شد.
 
منافقین که در تدارک بودند که پس از حیات امام، نهضت را منحرف نمایند، زودتر روی آب آمدند و رو در روی ملت مسلم قرار گرفتند.
 
تلاش تمامی شما باید این باشدکه ریشه منافقین بدتر از کفار را برکنید و در این صورت آمریکا باید تا صدها سال گورش را گم کند و دست از ایران بشوید و منتظر باشد که دیگر ما به سراغ او برویم.
 
برادران فقط باید به فکر اسلام بود و بس و برای یاری اسلام؛ باید اکنون از روحانیت و سپاه یاری جست و امام را یاری کرد.
 
منبع
[1] شیری، حجت، اطلس لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در دوران دفاع مقدس، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول،۱۴۰۰، صفحه ۱۲۹.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها