کتاب «تا پلاک 140» اثر آذر خزاعی سرچشمه بعد از گذشت حدود دو سال از انتشار اولیه به چاپ دوم رسید.
این کتاب هم اکنون به چاپ دوم رسیده و در کتابفروشیهای سراسر کشور قابل دسترس است؛ گزیدهای از کتاب را در ادامه میخوانید:
عملیات کربلای یک که شروع شد، دلمان هر لحظه هُری میریخت پایین نمیگذاشتیم مامان بنشیند پای تلویزیون یا بیاید تشییع جنازه شهدا. از شروع عملیات یک کم گذشته بود. میگفتیم بچهها خط هستند و چند روز دیگر برمیگردند اهواز و زنگ میزنند. ولی خبری نشد. علی میگفت: «غریب زنگ زده گفته همه خوب هستند» ولی نزده بود. «غریب» یه فرمانده بود، در اهواز چه کار می کرد آن موقع؟
انگار جمعه بود چون خانه بودم. آن روز علی زودتر آمد خانه و با تلفن رفت در اتاق بچهها. چند بار دیگر هم رفت. خبری از حسین و علیرضا و اِسی نبود. ولی لابهلای حرفهایش چند بار اسم علیرضا را شنیدم. نه اینکه فکر کنید قوی بودم، نه، فقط میخواستم اینجوری به چشم بیایم. جنگ یهویی هلم داد تو مودِ پهلوونی.
گفتم: « علی، چی شده بگو، علیرضا شهید شده؟» گفت: «نه»
با شناختی که از علیرضا داشتم حس میکردم یک بلایی سرش آمده.
گفتم: «من طاقتش را دارم، بگو...»
نمیدانم دختر دردانه بابا از کی اینقدر قوی شده بود!
گفت: «هنوز، هیچی معلوم نیست، راستش از شب عملیات دیگر کسی علیرضا را ندیده، گم شده...»
گفتنی است پیشتر این کتاب توسط علی شهسواری به زبان انگلیسی هم ترجمه شده است.
نظر شما