مصطفی سلیمانی، نویسنده، روانشناس و دانشجوی دکتری فلسفه با تحلیل حضور کودکان در مجالس عزاداری اباعبدالله(ع) و ارتباط آنها با اینگونه مجالس بهلحاظ تربیتی، نقش والدین را در این زمینه پررنگ قلمداد کرد.
از آنجایی که کودکان نمیتوانند استدلالهای پیچیده و مفاهیم انتزاعی را در ذهنشان تحلیل کنند، از چه طریقی میتوان فلسفه عاشورا و قیام امام حسین(ع) را به آنها منتقل کرد؟
از آنجایی که کودکان نمیتوانند استدلالهای پیچیده و مفاهیم انتزاعی را تصور و تخیل کنند، آموزش فلسفه عظیم قیام عاشورا باید متناسب با فهم آنها صورت بگیرد. کودکان زبان محبت را میفهمند. میتوانند از خودگذشتگی، توجه، مهربانی و دوستی را درک کنند؛ از این رو، بیان صحنههایی از محبت امام حسین(ع) نسبت به خواهرش، حضرت زینب(س) و یا توضیح داستانهایی که محبت امام حسین(ع) را به فرزندان و یارانشان توصیف میکند میتواند تا سالهای نوجوانی هم تأثیر خودش را بر رفتار کودک بگذارد.
کودکان باید بتوانند پاسخ سؤالات خودشان را راجع به حادثه کربلا، از والدینشان دریافت کنند. اینکه دارند کجا میروند، چرا میروند و چرا در این مراسم عزا شرکت میکنند، میتواند آنها را به شدت نسبت به نکات تربیتی این واقعه حساس و ترغیب کند. کودکان به دلیل اینکه پاکی فطری خود را از دست ندادهاند، میتوانند به سرعت با ابعاد مختلف و شخصیتهای متفاوت حادثه کربلا ارتباط درونی برقرار کنند. اینکه نباید با کسی بد کرد، نباید به کسی ظلم کرد و موجب آزار کسی شد، میتواند تا سالها به عنوان یک ذهنیتِ ثابت در شخصیت کودکان باقی بماند و آنها را نسبت به بسیاری از خطاها مصون کند.
میدانیم بین شنیدن تا دیدن فاصله زیادی وجود دارد. با توجه به اینکه همواره تاکید میشود والدین نخستین الگوی کودکان هستند، عمل به مفاهیم اخلاقی از سوی آنها چقدر در حفظ جایگاه آنها بهعنوان الگو از سوی فرزندانشان موثر است؟
والدین بهترین الگوی کودکان هستند. این یعنی کودکان همواره سعی میکنند آنچه را که میشنوند و میبینند، ابتدا در والدین خودشان بیابند. پس اگر کودکان میان آنچه که از والدین میبینند، با آنچه که از داستانهای محرم و در توصیف اخلاق امام حسین(ع) و یارانش میشنوند ارتباطی نبینند، به احتمال زیاد نسبت به توصیههای اخلاقی بیاعتنا خواهند شد. والدین باید در هر شرایط سنی و به فراخور حال کودکشان، داستانهایی را که از محرم و امام حسین(ع) بیان میکنند، برای کودک انتزاعیتر و ملموستر کنند. حس خوب و حبّ نسبت به اهلبیت (ع) میتواند آنچه را که در دوران کودکی در کودک نهادینه شده است، در سنین نوجوانی به جریان بیندازد. توصیف ماجراهای سنگین کربلا، در سنینی که کودک درکی از آنها ندارد، جز ناراحتیهای عمیق، چیزی برای او به ارمغان نخواهد آورد.
به نظر میرسد، از نگاه کودک، گریه کردن والدین میتواند نقطه ضعفی برای آنها باشد در چنین موقعیتهایی چه رفتاری از سوی والدین موثر است؟
کودکان، والدینشان را سوپرقهرمانان زندگیشان میدانند. آنها گریه را نوعی ضعف تلقی میکنند و به این خاطر، با دیدنِ گریه پدر و مادرشان، آنها را ضعیف قلمداد میکنند. بدیهی است که ضعیف به نظر رسیدنِ کسی که زمانی سوپرقهرمان بوده است میتواند به شدت در کودک احساس ناامنی و اضطراب به وجود بیاورد. به این خاطر، بسیاری از والدین، برای حفظ امنیت و سلامت روانی فرزندانشان، تا جای ممکن آنها را از اتفاقاتِ غمانگیز و حزنآور دور نگه میدارند و عموماً هم گریه و اندوه خودشان را از کودکانشان مخفی میکنند. حالا پرسش اینجاست که آیا عقلاً گریه والدین باید پشتِ درهای بسته باشد؟ واقعیت این است، کودکانی که هیچوقت گریه پدر و مادرشان را ندیدهاند، از نظر هوش عاطفی دچار کمبود هستند. والدین باید به فرزندانشان نشان بدهند که «گریه نشانه ناراحتی است»، دلیل دارد، یک فرآیند کوتاهمدت است و تمام میشود.
اگر کودکان با گریه پدر و مادر ناآشنا باشند، مجلس عزای امام حسین(ع) میتواند موجب دلزدگی آنها از محرم و امام حسین(ع) شود؛ اما آشنایی با فضای گریه والدین، میتواند آنها را نسبت به کشف علت گریه ترغیب کند. پیوند واقعی کودک با امام حسین(ع) نیز، عملاً در فضای عاطفی است که اتفاق میافتد. اما از آنجایی که کودک نمیتواند در حد فهم یک بزرگسال به کمالات شخصیتی مثل امام حسین(ع) واقف شود، تفاوتی میان گریه بر امام حسین(ع) با گریههای دیگر نمیبیند. علت اجتناب از شیون و بیتابی در حضور کودک نیز همین است.
نوع حضور کودک و زمان حضورش در مجالس عزاداری مهم است. در این زمینه چه نکتهای را توصیه میکنید؟
تاریکیِ مجالس عزاداری أبیعبدالله، خوشایند کودکان نیست و تصویر نامناسبی از این مجالس در ذهن آنها به وجود میآورد. به این خاطر، والدین نباید کودکانشان را به مدتِ طولانی در تاریکی نگه دارند. حفظ تماس فیزیکی، مثل در آغوش گرفتن کودکان یا گرفتن دست آنها در زمان خاموش بودن لامپها، میتواند در بازگرداندن آرامش به آنها کمک کند.
کودکان عموماً پر جنب و جوش هستند، توان جسمی و روحی کمی دارند و در نتیجه، حوصلهشان محدود است. به سختی میتوان یک کودک را برای زمانی بیشتر از چند دقیقه در یک جا ثابت نگه داشت. بیتوجهی به میزان حوصله و صبر کودک، او را عصبی، خسته و دلزده میکند. بنابراین والدین باید برای توجه به حال و اوضاع کودک، زمان حضور در مجالس عزاداری را تا جای ممکن مختصر و کوتاه کنند.
روحیه و اقتضا دوران کودکی شرایط ویژه خود را به همراه دارد. مثلا بازی کردن. تذکر پیدرپی درباره سکوت کردن، یکجا نشستن و آرام بودن موجب آزار کودک میشود. در این شرایط چه رفتاری باید با کودکِ حاضر در مجلس انجام شود؟
این روزها در بسیاری از مراسمهای عزاداری، مداحان و عزاداران، مدام به کودکان برای رعایت سکوت، یکجا نشستن و آرام بودن تذکر میدهند. از آنها میخواهند که نظم مجلس را به هم نزنند و در حقیقت، آنها را به انجام رفتاری خلاف میلشان مجبور میکنند. مجلس عزای هوشمندانه مجلسی است که در حاشیه آن، فضایی برای تجمع کودکان همسنوسال فراهم شده باشد. کودکان باید بتوانند در عین حال که صدای سخنران و آوای روضه را میشنوند، به بازی آزادانه هم مشغول باشند.
به نظرتان اگر انتخابِ مجالس و هیئتها برعهده کودکان بگذاریم، نتیجه بهتری حاصل نمیشود؟
خیالپردازی و تصویرسازی، بخشی از فرایند رشدی کودکان است. کودکان با قوه تخیلشان میتوانند مهارتهای بسیاری را یاد بگیرند؛ تقویت تفکر غیر انتزاعی و افزایش مهارتهای زبانی و ارتباطی، از جمله فواید و دستاوردهای تصویرهای تخیلی است. با این همه، قوه تخیل میتواند در برخی موارد ضررهایی را نیز برای کودک به دنبال داشته باشد. ترجیحِ والدین در انتخابِ مجالس و هیئتها، باید انتخابِ کودک باشد. گاهی کودک دوست دارد در مجالسی شرکت کند که همسالانش در آن شرکت میکنند. در چنین مواردی، بهتر است که والدین نظر کودک را به نظر خودشان ترجیح دهند.
نظر شما