بچه انقلاب مثالی عینی از سربازان در گهواره حضرت امام (ره) بود. در عملیات کربلای 2 به شهادت رسید، آنهم در شرایطی که میدانست شهید میشود. برای این شهادت آماده بود. خاطراتش را که مرور میکنی، میبینی همیشه آماده شهادت بود.
چند نفر سعی کرده بودند او را از حضور در خط نخست درگیریها منع کنند، اما گفت «امروز با روزهای دیگر فرق میکند. من یک چیزهایی میدانم، یک چیزهایی هست. میدانم تردید هست. اگر آدم، خودش جلو باشد و یک وقت مسألهای پیش آمد، میتواند هم پیش خدای خودش و هم پیش خلق خدا و...» جملهاش را تمام نکرد و از سنگر بیرون زد. بعد همراه با نیروهای گردان امام حسین(ع) راهی عملیات شد. این آخرین خاطرهای بود که از او ثبت شد و به یادگار ماند. خاطره فرماندهی که در مواجهه با سختیها و تردیدها پا پس نمیکشد و پیشاپیش نیروهایش به دل مخاطره میزند.
به ایشان بگویید ما را حلال کنند، یک خاطره از شهید کاوه
جواد نظامپور که مدتی طولانی با شهید کاوه همراه و همقدم بود روایت میکند در بحبوحه جنگ و درگیریهای کردستان و درست زمانی که محمود کاوه تصمیم قطعی خودش را مبنی بر حمله به خطوط نبرد عراق و درگیری همزمان با گروهکهای تروریستی کومهله و دمکرات گرفته بود فرصتی پیش آمد و رفتم پیشش، گفتم «آقا محمود وضعیت من را که میدانید، متاهل شدهام و بالاخره تعهداتی دارم. از وقتی همسرم را به ارومیه آوردهام دائما خودم درگیر عملیاتهای پیدرپی شدم و این رسم همسرداری نیست بنده خدا، از ترس اینکه مبادا چه اتفاقی در عملیات بیفتد دچار وضع روحی خوبی نیست حداقل اجازه بدهید من مدت کمی در کنارش باشم.»
راوی میافزاید: کاوه وقتی شنید ابتدا به دلیل شرایط بحرانی مخالفت کرد، اما با زحمت مدت کمی مرخصی گرفتم. یک روز کاوه به من و چند تا از بچهها گفت آماده بشوید برویم داخل شهر گشتی بزنیم؛ امری که خیلی کم اتفاق میافتاد، با همان لباس فرم که از او سبز بود و از ما خاکی. البته بیشتر هدفش این بود که برخورد مردم را متوجه شود. چند نفری راه افتادیم داخل شهر تا اینکه به یک مغازه عطرفروشی رسیدیم و آقا محمود وارد مغازه شد و بعد از سلام و علیک از مرد فروشنده سراغ عطرهای مشهوری را گرفت و خریداری کرد. ما مانده بودیم کاوه که اهل عطر نبود و وقت خود را دائم در جبهه و درگیری میگذراند، چرا چنین عطرهایی خرید؟ پس از آنکه فروشنده هر دو عطر را برایش بسته بندی و تزیین کرد آمد پیش من و عطرها را داد و گفت: «این هدیه از طرف من به شما و همسرتان است. به ایشان بگویید ما را حلال کنند که در این مدت بابت مسائل عملیاتها و دوری از تو سختی و مرارت کشیده است.»
فهرست کوچکی از کتابها با موضوع زندگی و شهادت شهید محمود کاوه
درباره شهید کاوه چند عنوان کتاب، عموماً با محوریت خاطراتش تألیف و منتشر شده است که از در ادامه به نام شماری از آنها اشاره میکنیم. کتاب «حماسه کاوه» خاطراتی است از زندگی و روحیات این فرمانده دلیر و مسئولیتپذیر، که تصویری از او در زندگی و در جنگ به خواننده عرضه میکند. «حماسه کاوه» نوشته حمیدرضا صدوقی است و به همت انتشارات ستارهها منتشر شده است. کتاب «من کاوه هستم» (کاری از علیاکبر مزدآبادی، انتشارات یا زهرا) نیز موضوع و مضمونی مشابه با «حماسه کاوه» دارد و در آن خاطراتی از زندگی این شهید، در سالهای پیش و پس از انقلاب مرور میشود و گوشههایی از جنگ تحمیلی با محوریت شهید کاوه را روایت میکند. همچنین میتوان از «رد خون روی برف» کاری از فرهاد خضری و نیز جلد ششم از مجموعه یادگاران «کتاب کاوه» نوشته کوروش علیانی نام برد. هر دو کتاب از سوی انتشارات روایت فتح منتشر شدهاند.
نظر شما