افسانه «پسر صیاد» از باورهای دیرسال مردم کُرد بهویژه در جغرافیای کرمانشاه و ایلام است که بخشی از تقویم و گاهشمار این مناطق را نیز در خود دارد. بر اساس این داستان پسر صیاد در زمستانی سخت به کوه رفته و با نهادن یک سنگ بزرگ بر شانه و راه رفتن با آن از سرمای زمستان و منجمد شدن خون در رگهایش رهایی مییابد. در نهایت با زدن سنگ بر زمین جان زمستان را گرفته و بهار را از خواب بیدار میکند. با رضا موزونی درباره این اثر گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید:
چه شد که این افسانه کُردی را نوشتید؟ انگیزه شما از نوشتن این داستان چه بود؟
افسانه «کُر صیاد» یا «پسر صیاد» از افسانههای دیرسال یا گمشده در هزارههای تاریخی این سرزمین است. این افسانه را برای نخستین بار و در روزگار بچگیام از مادرم شنیده بودم. در گذشته که در زمستان هوا بسیار سرد میشد و برف شدیدی میبارید، با بارش برف به یاد پسر صیاد میافتادم؛ جلوههای تصویری این افسانه به قدری در ذهن من مانده بود که حتی در بزرگسالی هم همراهم بود. بعدها با پژوهشهایی که داشتم متوجه شدم که یکی از افسانههای اسطورهای این سرزمین است و نباید گم شود؛ بنابراین شروع به نوشتن و این افسانه را بازآفرینی کردم.
آیا با بازآفرینی این افسانه سعی کردهاید که آداب و رسوم مردمان کُرد را به بچهها نشان دهید؟
بله. در این بازآفرینی تمام تلاشم را کردم. به عنوان مثال: لحظهایی که پدر، پسر را بدرقه میکند یا خواهران، بردارشان را میفرستند به کوه یا زمانی که مادر، فرزندش را راهی میکند، در تمام این لحظهها تصویری از آداب و رسوم کُردی را نشان دادم؛ سعی کردم در دیالوگها، گفتمانها، رفتارها و پوششها به نحوی این آداب و رسوم دیرسال را نشان دهم؛ البته ناگفته نماند که تصویرگر هم در این زمینه ما را به خوبی همراهی کرد.
به نظر شما بچهها بیشتر به چه موضوعاتی علاقهمند هستند و سراغ چه موضوعاتی میروند؟
در حال حاضر سلیقه بچهها بسیار متفاوت است. چه دخترها و چه پسرها. با هجوم رسانهها به دنیای کودکان و با تولید بازیهای کامپیوتری، طبیعی است که بچهها به داستانهای اکشن و هیجانی علاقهمند شوند؛ خیلی از بچهها زمانی که مرحله کودکی را سپری میکنند و وارد دنیای نوجوانی میشوند، بیشتر به این سبک داستانها گرایش پیدا میکنند و علاقهمند میشوند؛ اما تعداد زیادی از آنها نیز به داستانهایی که با تاریخ سرزمین خودشان گره خورده است، علاقهمند میشوند. حتی اگر این داستانها به شکل انیمیشنهای قوی و بازیهای خوب تولید شوند، حتما در جذب کودکان موثر است.
بهعنوان یک فعال حوزه کودک و نوجوان، فضای ادبیات کودک و نوجوان و کیفیت کتابهای تالیفی نویسندگان داخلی را چگونه میبینید؟
نویسندهها متفاوت هستند. خیلی از نویسندهها حرفهای و باتجربه هستند و سالها برای کودکان نوشتند؛ البته تعدادی از این نویسندگان هم به تکرار افتادند و موضوع تازهای برای بچهها ندارند؛ اما قلم نویسندگی قویای دارند؛ تعدادی نیز مبتدی هستند و تازه وارد این مسیر شدند و نیاز به تجربه بهتری دارند؛ اما با تمام این توصیفات، میتوان کیفیت کتابهای تالیفی نویسندگان داخلی را برای بچهها، خوب ارزیابی کرد؛ چرا که خیلی از این داستانها و کتابها به زبانهای دیگر، برای بچهها در سرزمینهای دیگر، ترجمه میشوند. مسئله مهم در اینجا، انتشاراتیها هستند که هر کتابی را به چاپ رسانند و علاوه بر آن نویسندهها هم باید با شوق و ذوق اثر خود را تولید کنند که باعث شود، آفرینشهایی در حوزه شعر و داستان که برای بچهها جذاب است را داشته باشند.
میزان مطالعه در بین کوکان و نوجوانان کم شده است. شما به عنوان کسی که در گذشته مدیر کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان کرمانشاه بوده است، علت را چه میبینید و چه راهکاری دارید؟
یک روزگاری دنیا به شکل دیگری بود و از حرکتهای شتاب آهنگ رسانهها و دنیای مجازی خبری نبود؛ کتاب بهترین وسیله سرگرمی برای بچهها بود؛ بچهها در گذشته کتاب را میخواندند و آن را دست به دست میچرخاندند؛ اما امروزه کتاب رقبای قدرتمندی پیدا کرده است؛ به عنوان مثال بازیهای متعددی که در فضای مجازی است و با کیفیتهای خوب، سهبعدی و مشارکت خود بچهها عرضه میشود باعث شده است که کتاب تنها شود. طبیعی است که میزان مطالعه کم است. علت بعدی این است که تلویزیون و رسانه خیلی کم به کتاب میپردازند.
راهکار و پیشنهادم این است که تلویزیون و رسانهها به کمک بیایند. نهادهایی مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که اختصاصا برای بچهها در حوزه کتاب و کتابخانه کار میکند، حمایت شوند و کانون را دریابند. مسئولینی که در کانون هستند، از جنس بچهها باشند. بخشهایی از کتابخانههای عمومی هم در جاهایی که کانون نیست، برای بچهها فعالیت و کتاب را معرفی کنند. اگر بر اساس کتابی، انیمیشن یا فیلمی ساخته میشود، در ابتدا کتاب را معرفی کنند. امیدوارم که میزان مطالعه بچهها در این دنیا طوری باشد که ما را نگران نکند.
به عنوان یک پدر، چه توصیهای به پدر و مادرها دارید؟
به اولیا، خانوادهها و پدر و مادرها توصیه میکنم که هر کتابی را برای بچهها نخرند. اسیر زرق و برق جلد کتابها نشوند. انتشاراتهای خوب و معتبر را بشناسند. به سلایق بچهها اهمیت بدهند. اگر بچه خردسال یا کودک است، همراه او کتاب را بخوانند و در لذت کتابخوانی بچهها را شریک کنند. به خواندن بچهها گوش دهند. کتابها را با کودکان، قسمت به قسمت ورق بزنند و نقاشیهای آن را نگاه کنند. مشارکت با بچهها در کتابخوانی توسط پدرها و مادرها، مخصوص مادرها، در کودکان تولید لذت میکند؛ زیرا آنها از هر فعالیتی لذت ببرند، آن را با شوق انجام میدهند. متاسفانه امروزه خیلی از انتشاراتیها کتاب را برای کسب درآمد و سود بیشتر چاپ میکنند؛ جلدهای آنچنانی، تصویرهای آنچنانی ولی از لحاظ محتوا فقیر هستند. گاهی اوقات انتشاراتیهای معتبر هم برای چاپ کتابها به صورت کیفی دچار مشکل هستند؛ بنابراین اولیا باید برای انتخاب کتاب، از اهل فن کمک بگیرند و با بچهها در کتابخوانی سهیم شوند.
نظر شما