غلامعلی حداد عادل از چالشهای پژوهشهای اربعینی میگوید؛
دانشگاهیان پدیده اربعین را بشناسند/ جای خالی «محققزائر بومی» در پیادهروی اربعین
دانشگاهیان به پدیده اربعین نپرداختند و چنانکه باید و شاید در ایران کار دانشگاهی جدی صورت نگرفته است. استادان ما هنوز در همان حال و هوای ۶۰سال پیش و ۷۰سال پیش سنت علوم اجتماعی و جامعه شناسی سیر میکنند.
او همچنین درباره اینکه چرا ما جای زائر محقق را در این پیاده رویها خالی میبینیم اظهار کرد: این را باید در دانشگاه علامه طباطبایی که بزرگترین دانشگاه علوم انسانی کشور است و خودم هم دانشجوی همین دانشگاه بودم تبلیغ کرد. در دانشگاه علامه طباطبایی چند سال است که به مناسبت اربعین استادهایشان را دعوت میکنند و راجع به این پدیده بحث میکنند، مقاله، پایاننامه و کتاب مینویسند. من آنجا هم به استادان دانشگاه علامه دانشگاه گفتم که نمیشود با کتابی که یک استاد امریکایی درباره جامعهشناسی در آمریکا مینویسد بتوانید جامعه ایران را بشناسید. جامعه ایران را باید با واقعیتهای جامعه ایران بشناسید.
حدادعادل درباره خالی بودن جای «محقق زائر بومی» در پیاده روی اربعین نیز بیان کرد: راه تبلیغ این موضوع این است که افراد نمونههایی ایجاد کنند و از طریق آن الگوها به دیگران بگویند میشود این کارها را کرد. من بهعنوان یک معلم دانشگاه که الان ۶۰سال است وارد دانشگاه تهران شدهام و یک دانشگاهی هستم، در این سفری که رفتم سعی میکنم به اندازه درک، فهم و توانایی خودم معناشناسی از این راهپیمایی کنم این یک نمونه است و دیگران میتوانند این را اصلاح و تکمیل کنند یا باید نمونههایی بهوجود آورد تا این مساله کمکم راه بیوفتند.
او ادامه داد: از لحاظ دانشگاهی به پدیده اربعین پرداخته نشده است و چنانکه باید و شاید در ایران کار دانشگاهی جدی صورت نگرفته است. استادان ما هنوز در همان حال و هوای ۶۰سال پیش و ۷۰سال پیش سنت علوم اجتماعی و جامعه شناسی سیر میکنند و کتابهای درسی ترجمه کتابهای مولفان غربی است که زبانش فارسی شده است اما محتوا چیز دیگری است. به جامعه دیگری تعلق دارد و به واقعیات جامعه ما اعتنایی نمیشود. یک خاطرهای بنده نقل کنم در اوایل دهه چهل بنده دانشجوی دانشگاه تهران بودم من چهل و دو بعد از پانزده خرداد معروف مهر چهل و دو وارد دانشکده علوم رشته فیزیک دانشگاه تهران شدم.
رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی افزود: در زمان دانشجویی من جریان اسلامی خیلی گسترده نبود. جریان چپ مارکسیسم خیلی مطرح بود و یک آثار باقی مانده از ملی گرایی دهه ۳۰ جبهه ملی و کم و بیش یک جوانهای از حرکت اسلامی جدیدی که امام شروع کرد. ما معمولاً در غذاخوری دانشکده به مناسبتهای مختلف با همدانشگاهیهایمان که چپ بودند بحث میکردیم. ما بچه مذهبیها، نمازخانه را اداره میکردیم، آنها هم کارهای خودشان را داشتند و گفتوگو میکردیم، بحثهای ما بیشتر بحثهای نظری راجع به دین و معنویت بود.
او ناکید کرد: وقتی خیلی بحثها اوج میگرفت مخالفان ما، چپیها و کمونیستها به ما میگفتند این حرفهایی که شما میزنید، خوب و درست است ولی شما یکجا را به ما نشان دهید، یک دهکده، یک مدرسه حتی که تفکر اسلامی شما آنجا را اداره کرده باشد، اگر از ما کمونیستها بپرسید میگوییم وقتی مارکسیسم در دنیا پیدا شد، روسیه را گرفت و به اتحاد جماهیر شوروی تبدیل کرد، افریقا هم درآنگولا و چین به این عزمت مارکسیسم است و حرکت مارکسیسمی در یمن و عدن و اینها ...و چپها میگفتند ببینید ما داریم دنیا را متحول میکنیم، شما یک مدرسه، یه دهکده یه شهر کوچک را به ما نشان دهید که تجسم عینی و واقعی این حرفهای شما باشد و ما به اینجای بحث که میرسید سرمان را پایین میانداختیم.
او عنوان کرد: میخواهم بگویم آن چیزی که با انقلاب اسلامی اتفاق افتاد پاسخ به این سوال بیجواب بود. وقتی در آن سالها از ما سوال میکردند جوابی نداشتیم چرا این خاطره به مناسبت اربعین به یاد من آمد میخوام بگویم اربعین یک واقعیت عینی است. چیزیست که چه دانشگاه راجع به آن مطالعه کند چه نکند این اتفاق افتاده بدون اراده ما و بدون مدیریت و تصمیم ما واقعیتی است که رخ داده است. بنابراین بهجای بحثهای نظری، انتزاعی، فکری و خیالی میشود این واقعیت را بررسی کرد و برای یک محقق علوم اجتماعی یا یک جامعهشناس فرصت بسیار خوبی است.
نظر شما