مردگان راوی از چه حرف میزند؟
مردگان راوی از زندگی و مرگ آدمها حرف میزند؛ از احساس و افکار و رفتار آدمها که آثارش تا همیشه باقی میماند. این داستان حکایت حرفها، پنهانکاریها، قضاوتها، حسرتها و بغضهای آدمهاست که با زندگی و مرگشان در هم آمیخته است.
آیا محیط جغرافیایی داستان مطابق با تصویر جلد کتاب است؛ دریا و ساحل و کشتی؟ چرا چنین مختصات جغرافیاییای را انتخاب کردید؟
مکان داستان یک شهر ساحلی است، شاید برای این که این محیط را میشناسم یا شاید برای این که آدمهای این داستان در دل چنین فضایی قدم به ذهنم گذاشتند و زندگی کردند.
پس سوژه داستانی در این فضا شکل گرفته است؛ چهطور به این سوژه داستانی رسیدید؟
یادم نیست نخستینبار چگونه سوژه این داستان، سالها پیش در ذهنم جان گرفت. همراه بودن حال و هوای دریا و ساحل و کشتیها در این داستان برای این است که یک عمر نفس کشیدن در بندر مهآلود انزلی سبب شده است تا این فضا به جهان بسیاری از داستانهایم راه یابد. داستانها در خلاء جاری نیستند، آنها مکان و زمان دارند و مکان و زمان، عناصری هستند که همزمان با شکل گرفتن و قد کشیدن فکر اولیه داستان، حضور دارند.
نامگذاری فصلها بر چه اساسی است؟
صداها، آدمها، نگاهها، دیوارها، درختها، خیالها، حرفها، حسرتها و رفتنها اسامی 9 فصل این داستان است و هر یک از این اسامی به موازات روایت داستان در فصلی که بر پیشانیاش نقش بستهاند، به اتفاقات داستان گره میخورند و نمود بیشتری مییابند.
غیر از مرگ آیا این داستان درونمایه دیگری هم دارد؟
شاید در نگاه اول اینگونه بیاندیشم که در «مردگان راوی» این مرگ است که نمود بیشتری دارد؛ اما در واقع اینطور نیست و زندگی با همه تاریکروشنش درونمایه داستان است. واقعیت این است که مرگاندیشی سبب میشود تا مفهوم زندگی را دریابیم؛ به عبارتی درک و دریافتمان از مرگ سبب میشود تا مسیر خویش را در زندگی برگزینیم. بیتردید زندگی آن کس که مرگ را پایان میداند با زندگی کسی که به مرگ اینطور نگاه نمیکند بسیار متفاوت است.
«ماه پنهان باشد یا پیدا، مه از کنار کشتیهای لنگر انداخته در بندرگاه عبور میکند و از میان رویاها و کابوسهای ملوانهای خفته در کابینها به پنجرههای عمارتی میرسد که دختری در آن به روایت مردگان، گوش سپرده است.» متن آغازین کتاب فضایی فانتزی یا بهتر است بگوییم سوررئال را وارد ذهن مخاطب میکند؛ درباره این شروع بگویید؟
درک و دریافتی که شخصیت اصلی داستان بعد از قرار گرفتن در موقعیتی خاص نسبت به جهان مردگان مییابد، سبب میشود تا چنین فضایی را برای شروع انتخاب کنم و این فضا در سراسر داستان حاکم شود.
چرا میخواستید از مرگ صحبت کنید؟ در این کتاب چه جنبهای از مرگ بازنمایی میشود؟
مرگ از جمله موضوعاتی است که از دیرباز همواره فکر بشر را به خویش مشغول کرده است. مردن و سرنوشت آدمی پس از مرگ، علامت سوالی بزرگ است که بسیاری از کودکی با آن مواجه هستند. گمان نکنم کسی باشد که نسبت به مردن و سرنوشت آدمی پس از آن دستکم در برهههایی از زندگی توجه خاص نداشته باشد و اما آن تصویری که از مرگ در این داستان جاریست، این است که مرگ پایان نیست.
به نظر شما کلمات چهقدر قدرتمندند که مفهوم و مسالهای بزرگ مانند مرگ را برای ذهن آدمی خرد و قابل درک کنند؟
در قدرت کلمات شکی نیست و همچنین در عظمت مفهوم مرگ و زندگی. آنچه من، شما یا دیگران درباره هر موضوع خرد یا کلانی میگوییم یا مینویسیم از دایره تجارب، دریافتها، مطالعات و افکارمان نشات میگیرد. دایرهای که برای هر کداممان از ظرفیتی خاص برخوردار است، ممکن است بسیار باشد یا اندک؛ ولی آنچه که در این راستا لازم است از یاد نبریم این است که ما با یک داستان مواجه هستیم. «مردگان راوی» پیش و بیش از آن که قرار باشد درباره زندگی یا مرگ مفهومی را منتقل سازد، داستان گلبهار 40 ساله است با زندگی پرسوال و خشمی فروخورده؛ روایت کنار رفتن پردهها، رها شدن و عشقی که کمکم جان میگیرد.
داستان کتاب درباره یک زن است. زن قصه چهطور زنی است و چرا شخصیت اصلی را یک زن انتخاب کردید؟ زنبودن نویسنده چهقدر در این تصمیم اثر داشته است؟
درباره شخصیت اصلی داستان که زن است؛ واقعیت این است که زنان با دنیای زنان و هزارتوهای ذهن و اعماق حسرتها و آرزوهایشان آشناترند، از همین رو زنان بیشتری در جهان داستانهایشان حضور دارند؛ و اما از این گذشته، مگر نه این که مفهوم زندگی از زن جدا نیست؟ مگر نه این که زنها در همه داستانهای کوتاه و بلند حضور دارند؛ شاید به ظاهر داستانی بخوانیم که نشانی از زن در آن نباشد؛ اما مردهای داستانها در مردانهترین داستانها هم از بطن زنان آمدهاند و خاطرات، رویاها و افکارشان از حضور زن خالی نیست.
گفتید از گلبهار «مردگان راوی» بگویم، او زنی تنهاست که از هویت واقعی خویش آگاه نیست و این راز را چونان باری سنگین، سالها با خویش حمل کرده است. او در همه این سالها نامادریاش را مقصر میپندارد و دلش مالامال از خشم است؛ اما سرانجام زمانی فرا میرسد که حقیقت برایش آشکار میشود و دنیا را همانگونه که هست میبیند و درمییابد و به عشق میاندیشد.
این اثر چندمین داستان شماست؟
پیش از داستان بلند «مردگان راوی»، چهار مجموعه داستان کوتاه با عناوین «مشقهایم زیر باران»، «کسی نگاهم میکند»، «از پلههای قطار ابری» و «بیخلوتی» از من منتشر شده است.
اطلاعات کتاب:
داستان «مردگان راوی» به قلم مریم ساحلی در 96 صفحه به بهای 22 هزار تومان از سوی کتاب نیستان منتشر شده است.
نظر شما