با توجه به شرایط امروز جامعه و انواع اخبار نامناسب، والدین چگونه میتوانند کودکان را از خشونت و دیدن آن مصون نگه دارند؟
هر خانوادهای یک جامعه کوچک است که در قالب بزرگتر به شکل یک محله، شهر، استان، کشور و... تبدیل میشود؛ بنابراین هرآنچه که قرار است شروع شود از جامعه کوچک خانواده شروع میشود. با توجه به اینکه در شرایطی به سر میبریم که اخبار بسیار بسیار زیاد است و اخبار خوشایندی هم نیست، اولین کاری که پدر و مادرها باید انجام دهند این است که دیدن و بیان این خبرها را به حداقل برسانند و به هیچ عنوان درباره مسائلی که دارد اتفاق میافتد جلوی بچهها صحبت نکنند و حتی اگر شده، در هنگام حضور کودک، استفاده از شبکههای اجتماعی را به حداقل برسانند؛ یعنی وقایع روز را در خانه عنوان نکنیم؛ چراکه مسلما در بعضی مواقع با شنیدن بعضی از خبرها ناراحت میشویم و باید مواظب باشیم این حال بد را در خانه به دیگران و به خصوص بچهها انتقال ندهیم.
این کارها و پیشگیریها فقط باید در خانه و خانواده انجام شود؟
با توجه به اینکه بچهها مهدکودک و مدرسه میروند، این مصون ماندن تنها از محیط خانه و خانواده شکل نمیگیرد. طبیعی است که وقتی کودک در جامعه حضور پیدا میکند، پدر و مادر به دلیل این حجم از دادهها و اخبار نتوانند او را کاملا مصون نگه دارند؛ اما این سوال مطرح میشود که وقتی کودکان در جامعه حضور دارند، چطور برخورد کنیم؟ اولین کار والدین این است که تا زمانیکه کودکان سوالی را مطرح نکردند ما هم سوالی نمیپرسیم؛ یعنی فقط تنها کاری که میکنیم این است که از او بپرسیم امروز در مدرسه یا مهد چه کاری انجام داده است؟ چه حسی داشته؟ با این سوال متوجه میشویم آیا اخباری شنیده یا نه؟ اگر کودک سوالی را پرسید باید سوال او را با یک سوال که خودت درباره این خبر چه فکری میکنی پاسخ دهیم. بگذارید فکرهای بچهها تخلیه شود. به صورت کلی با مطرح کردن یک سری سوال، آن چیزی را که در ذهن اوست، بیرون بکشیم؛ در آخر هم درباره موضوع مطرح شده، متناسب با سن کودک با او صحبت کنیم. پدر و مادر برای مصون ماندن کودک بهتر است از نقش پرورنده خود استفاده کنند.
نقش اولیا، مربیان و معلمان در این زمینه چقدر است و چگونه میتوانند ایفا نقش کنند؟
از آنجایی که معتقدیم نقش پدر و مادر و بعد در دوران دبستان نقش مربیان و معلمان بسیار بسیار مهم است، چگونگی ایفای نقش آنها نیز در این زمینه هم بسیار حائز اهمیت است. ما روانشناسان بر این باور هستیم که 80 درصد تربیت کودکان تا سن 12 سالگی به والدین و محیط خانه و خانواده برمیگردد؛ بعد از آن بچهها وارد محیط بیرون میشوند و حتی در سن دبستان هم، اینقدر که نقش پدر و مادر مهم است حتی محیط جامعه و دوستان مهم نیستند؛ در نتیجه اقداماتی که از سوی پدر و مادر صورت میگیرد، بسیار حائز اهمیت است. نقش مربیان و معلمان از آنجایی مهم میشود که بچهها در سن دبستان عاشق آموزش هستند و دلشان میخواهد یاد بگیرند؛ بنابراین به گفته روانشناسان انگار فایل ذهنی کودکان برای دریافت هرگونه اطلاعات و دادهای باز است؛ نقش جایگزین والدین در مدرسه را معلمان و مربیان بازی میکنند.
چگونه میتوانیم مطالبی همچون گفتوگو، صلح و مطالبهگری را به کودک آموزش دهیم؟
آموزش مواردی همچون گفتوگو، صلح و مطالبهگری باز هم به بافت خانواده برمیگردد؛ اگر در بافت خانواده فضای گفتوگو ایجاد شود؛ اگر کودک این فرصت را داشته باشد که درباره مسائل مختلف صحبت کند؛ اگر این فرصت را داشته باشد که به سوالاتش با حوصله پاسخ داده شود؛ خود به خود امکان گفتوگو در بچهها ایجاد میشود. بچهها در موقعیتهای مختلف حتی سر یک اسباببازی ممکن است که با همبازیهای خود دعوا کنند و باید والدین یا مربیان در مهد هرگز جانبداری نکنند؛ مربی یا والدین اگر بتوانند مسئله را شفاف کنند و بعد به خاطر این مسئله بچهها را به گفتوگو دعوت کنند، خود به خود صلح را به بچهها آموزش دادهاند. زمانیکه کودک خوب شنیده شود، یاد میگیرد که همان اندازه بشنود. وقتیکه کودک میبیند به او ارزش و اهمیت داده میشود، به همان اندازه یاد میگیرد که برای دیگران ارزش قائل شود؛ چراکه پدر و مادر در خانه و معلمان و مربیان در مهد و مدرسه، نقش رب یا مربی را دارند؛ مربی یعنی پرورنده. هر نوع رفتاری که پدر و مادر یا مربی انجام میدهد، پرورنده ذهن کودک است.
نقش میانجیگریها برای آموزش صلح به بچهها بسیار مهم است. باید در دنیای عملی به آنها آموخت؛ چون ویژگیهایی که بچهها دارند این است که آنچه که رفتار میکنیم میبینند، تا توضیحات ما. به خاطر همین است که باید در عمل به آنها آموزش داد. باید در عمل به بچهها عدم خشونت، همکاری، دوستی، یکرنگی، پذیرش تفاوتها، گوش دادن فعال، مهارت حل مسئله، پرهیز از طرفداری کردن و جانبداری کردن، آزادانه صحبت کردن و نظر دادن و.... یاد داد.
یعنی مطالبه صحیح را به او آموزش دهیم؟
دقیقا. زمانی که من به عنوان پدر و مادر و مربی با کودک رفتار مناسب داشته باشم مسلما کودک به خودش این حق اجتماعی را میدهد که اگر چیزی حقاش است، مطالبه کند. اگر چیزی را خواست بتواند بگوید. کودکی که خوب شنیده میشود، خوب میتواند حرف بزند و کودکی که میتواند خوب حرف بزند، میتواند خواستههایش را به راحتی عنوان کند.
اصلا چرا باید این کار را انجام دهیم؟
صلح یک نوع انرژی است که با خودش تعادل را به همراه دارد؛ معمولا دنیای صلح، دنیایی است که به سمت عدم خشونت، پذیرش و عدم عدالت میرود؛ در این دنیا ارتباط رشد پیدا میکند. صلح یکی از ویژگیهاست که به جوامعی که دارای آن هستند، جامعه متمدن میگویند. آموزش صلح به بچهها به مواقعی مربوط میشود که اگر ما دچار چالشهایی میشویم، به جای جنگ به دنبال حل مسئله برویم تا خودبهخود آموزشدهنده باشیم. به عبارتی میتوانیم یک تامل عمیق در این واژه داشته باشیم و کلمه صلح در درون خودش دوستی، همکاری، تفکر و... قرار دارد. اگر ما بخواهیم صلح را آموزش دهیم باید زیربنای صلح در اولویت قرار بگیرد. بازهم نقش والدین و معلمان و مربیان بسیار مهم است؛ چون برخورد آنها در مواجه با چالشها و دعواهایی که کودکان با همسالان خود دارند تاثیرگذار است و باید راهبردهای مناسب اتخاذ شود. یکی از این راهبردها این است که از کودک سوال کنیم که کمک میخواهد یا نه؟ اگر کمک خواستند، پدر و مادر دو کودک میتوانند در کنار کودکانشان بنشینند و میانجیگری و با صحبت و حل مسئله مشکل را برطرف کنند. در این فرآیند کودک یاد میگیرد که صلح چیست و علت دعوای به وجود آمده اختلافنظر است. همانطور که قبلا هم گفتم یکی از زیربناهای صلح، پذیرش تفاوتهای آدمهاست.
از کتاب چطور کمک بگیریم؟
بچهها و دنیای بچهها به خصوص در سنین پایینتر عجین شده با خیال و تصور است؛ حتی یک کودک ممکن است از یک خودکار به عنوان آچار استفاده کند و واقعا فکر کند که آچار است! در نتیجه از این خیالپردازیها میتوانیم بهترین استفاده را کنیم؛ به خاطر این ویژگی بچهها با قصه و داستان عجین هستند. کتابهایی که این مفاهیم را در قالب قصه و داستان مطرح میکنند، میتوانند بسیار آموزنده باشند. ما روانشناسان معتقدیم که بچهها در درونشان یک تشخیصگر ماهر دارند که خیلی خوب میداند که درست و غلط چیست؛ در نتیجه من به عنوان پدر یا مادر باید خیلی قشنگ از این نظام تشخیصگر درونی استفاده کنم و بهترین روش استفاده پرسش و پاسخ است. وقتیکه یک کتاب در قالب داستان، صلح و دوستی را مطرح میکند والدین موظف هستند که از کودک در قالب آن داستان سوال بپرسند و نظر او را بدانند. این سوالات کمک میکند که سیستم تشخیصگر درونی بچهها فعالتر شود. گاهی اوقات این سوالات و فعالتر کردن سیستم تشخیصگر کودک باعث میشود که حتی بدون عنوان نکته تربیتی به کودک آموزش داده شود. کافیست آنچه که میخواهیم آموزش دهیم را زندگی کنیم. کتاب و قصه بسیار مهم است و بعد از آن رفتار والدین بسیار مهم است.
باید کودکان را چگونه با حقوق اجتماعیشان آشنا کنیم؟
در درجه اول باید مطرح کنیم که این حقوق اجتماعی چه چیزهایی هستند؟ مهمترین حق اجتماعی کودک ایجاد امنیت و حال خوب و رفاه اجتماعی برای آنهاست. کودکان حق دارند که امنیت را احساس کنند، درست شنیده شوند و حال خوش در جامعه داشته باشند. برای آشنایی کودکان با این حقوق باید والدین و معلمان و مربیان با بچهها پرسش و پاسخ داشته و صحبت کنند. با توجه به تجربه شخصیام، کودکان خیلی از حقوق خود در جامعه صحبت میکنند. میتوانیم کودکان را از طریق گفتوگو با حقوقشان آشنا کنیم. این حق مسلم هر کودکی است که در جامعه امنیت داشته باشد. اگر کودکی مورد سوءاستفاده قرار گرفت وظیفه من به عنوان مربی یا پدر و مادر این است که از او حمایت اجتماعی کنیم؛ البته این مفاهیم چون مفاهیم فرا اخلاقی است بهتر است که از سن دبستان مطرح شود. قبل از مدرسه با پاسخ به خواستههای به جای کودک، ناخودآگاه زمینه را فراهم و او را با حقوق اجتماعیاش آشنا میکنیم.
یکی از مفاهیم اصلی که جز حقوق کودکان است و باید به آنها آموزش داده شود، قدرت نه گفتن است؛ چون خیلی از جاها باید به کودکان یاد بدهیم که در برابر سوءاستفاده این قدرت را داشته باشند که نه بگویند؛ باید این قدرت و حق را داشته باشند که چیزی را که نمیخواهند و برای آنها سودی ندارد نه بگویند.
در این حوزهها چقدر روانشناسان به کمک والدین و کودکان آمدهاند و نقش آنها چیست؟
به عقیده من روانشناسان به خصوص کسانی که متخصص کودک و نوجوان هستند و در این حیطه کار میکنند، میتوانند نقش بهسزایی در انتقال این مفاهیم داشته باشند. پدر و مادرانی را داریم که از دوران بارداری با روانشناس ارتباط دارند و مفاهیمی را که باید در هر دوره به کودک آموزش داده شود را از طریق روانشناس منتقل میکنند. تمام مفاهیم حقوقی کودک و مسائل امنیتی و سلامت او زیربنایی دارد که آموزش آن از سنین ابتدایی کودک شروع میشود. یکی از این موارد دلبستگی ایمن است؛ اینکه چطور این دلبستگی ایمن را در یک سال اول زندگی کودک ایجاد کنیم؛ مسیری که یک روانشناس میتواند برای والدین روشن کند. در واقع، زیربنا تمامی مفاهیم مطرح شده در حقیقت زیر سایه روانشناسی میتواند انتقال پیدا کند. روانشناسان در این زمینه کتابهای زیادی چاپ کردند و با برگزاری کلاسهای آموزشی و... این مفاهیم را انتقال میدهند و تمام این فعالیت باعث میشود که آرام آرام حال خوب را به کودک بدهیم. کودک در جامعهای که حال خوب داشته باشد، میتواند حق خود را مطالبه کند. میتواند با حق خودش و دیگران هم آشنا شود؛ از این رو، بودن یک روانشناس حاذق و کارآمد میتواند مسیر را برای والدین هموار کند.
نظر شما