در بخشی از مقدمه این کتاب که دهمین جلد از عناوین ناشر درباره خاطرات مردمی از ایام شهادت سردار سلیمانی است، میخوانیم: «مصطفی احمدی روشن ۲۱ دی ماه ۱۳۹۰ به شهادت رسید. در مراسم وداع با پیکر شهید، ۳۰۰ نفر از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف خواهان تغییر رشته خود به رشتههای هستهای شدند. اتفاق مبارکی که رهبر انقلاب در یکی از سخنرانیهای خود به آن اشاره نمودند. آیا تنها کنش مردمی متأثر از شهادت احمدی روشن و بقیه شهدای هستهای منحصر به این نامه عزیزان دانشگاه صنعتی شریف بود؟ پاسخ يقيناً منفی است. سؤال اینجا است که انقلاب اسلامی در این چهل سال حوادثی چون ترور شهید احمدی روشن و دیگر شهدای هستهای کم به خودش دیده است؟ در کدام یک از این حوادث و اتفاقات، کنشهای اجتماعی و فرهنگی مردم سوژه قرار گرفته است؟
خوب است به نمونه دیگری از این اتفاقات اشاره کنیم؛ شهادت آیتالله بهشتی و دیگر یارانش در انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر۱۳۶۰. شهادت بهشتی و رسانهای شدن عاملان انفجار، نگاه بدنهای از جامعه نسبت به بهشتی را اصلاح کرد و جایگاه واقعی و والای او را برای مردم روشن نمود. از طرفی هم به بازسازی نگاه خوشبیبانه عدهای نسبت به سازمان مجاهدين منتهی شد و خوی وحشیانه آن سازمان را برای بسیاری روشن نمود. اما چه قدر از این کنشهای مردمی ثبت و ضبط شده است؟ آیا عدهای در واکنش به شهادت مطهری، بهشتی، باهنر و دیگر شهدای روحانی انقلاب مسیر زندگیشان عوض نشده و لباس طلبگی را برای ادامه مجاهدت آن عزیزان به عنوان لباس رزم انتخاب نکردهاند؟ دست تاریخ شفاهی انقلاب و دفاع مقدس برای پاسخ به سوالات اینچنینی چه میزان پر است؟ حیف نیست ما از این جنس خاطرات نسبت به تشییع میلیونی امام راحل که تمام خبرگزاریهای داخلی و خارجی را انگشت به دهان گذاشته بود و هنوز که هنوز است با بهت و حیرت از آن بدرقه تاریخی یاد میکنند، حتی یک کتاب یا مستند نداریم؟ چرا راه دور برویم؟! کم نیستند بین همین شهدای مدافع حرم که به عشق دفاع از حرم اهل بیت(ع) و الگوبرداری از سیره شهدای سپاه قدس کار خود را رها کرده و دم «ما را مدافعان حرم آفریدهاند» گرفتهاند. بین دوستانم، عزیزی را میشناسم که علیرغم درآمد بالای شغل آزادش، تحت تأثیر شهدای مدافع حرم، شغل آزاد را رها کرد و لباس سبز پاسداری به تن نمود.
ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است! حرکت دوستان و عزیزان بخش تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در ثبت و ضبط خاطرات بازتاب شهادت حاج قاسم در زندگی مردم در شهرهای مختلف را باید به فال نیک گرفت و از عمق جان ستود. البته نباید آن را پایان کار شمرد «کاین هنوز از نتایج سحرست». امید که این کار الگویی باشد برای بقیه دوستداران این عرصه و تلنگری باشد تا شاهد توجه بیشتر به این جنس ها در عرصه تاریخ شفاهی باشیم.
خاطرات این کتاب، بخش کوچکی از دریای خاطراتی است که هنوز در سینهها موج میزند. امیدوارم افراد و نهادهای فرهنگی دیگر همت کنند و تکمیلکننده پازل کنشهای مردمی «مکتب سلیمانی» باشند...»
کتاب «یک بغض و هزاران مشت» که تحقیق آن توسط جمعی از محققان و پژوهشگران تاریخ شفاهی در شهرهای مختلف صورت گرفته و تدوین آن برعهده علیرضا اشرفی نسب بوده است، در 120 صفحه، شمارگان ۱2۰۰ نسخه و قیمت 3۰ هزار تومان توسط انتشارات «راه یار» به چاپ رسیده است و علاقهمندان میتوانند این کتاب را علاوه بر کتابفروشیها، از سایت یا صفحات مجازی ناشر به نشانی raheyarpub.ir تهیه کنند.
لازم به ذکر است «هیرمان»، «سردار گیلهمردان»، «شروهای برای حبیب»، «بر شانههای کارون»، «سردار سربدارها»، «حافظ دلها»، «یزله بر دجله»، «سلیمانیها» و «ابرقدرت خداست»، عناوین پیشین انتشارات «راه یار» هستند که درباره روایتها و خاطرات مردمی شهرهای مختلف از ایام شهادت حاج قاسم و ابومهدی المهندس منتشر شده است.
نظر شما