«آنجا که دشت تمام میشد و جنگل شروع میشد، هر روز، ژیوان و سنجاب کوچک همدیگر را میدیدند. هر روز سنجاب برای ژیوان یک بلوط میآورد و ژیوان برای او یک گردو میآورد. آنها دوستان خوبی بودند.»
میشد این قصه را اینطور هم شروع کرد که؛ یکی بود، یکی نبود، روزی بود روزگاری بود، پسری به نام ژیوان در دشتی که به جنگل وصل میشد با پدرش زندگی میکرد و دوست بامزهای داشت که هر روز برایش بلوط میآورد؛ ولی نه! هر نویسندهای قصهاش را آنطور که باید شروع شود، شروع میکند.
اعظم مهدوی در داستان مصور «بلوط سبز» نمیخواست از روزی بود روزگاری بود حرف بزند؛ بلکه به نظر میرسد نیتش این بوده است که معجون دشت و جنگل، ژیوان و سنجاب و لحظه زندگی و دوستی آنها را در ظرف همین لحظه و زندگی ما بریزد و بگوید که این قصه در این نزدیکیها رخ داده است: نه دیر و نه دور!
داستان «بلوط سبز» روایت چیست؟ ژیوان و دوستیاش با سنجاب، سنجاب و محبتش به ژیوان. روزی سنجاب بلوط سبزی برای ژیوان آورد و به او گفت اگر نیمی از آن را بخورد سنجاب میشود و اگر نیم دیگرش را هم بخورد، به شکل اولش برمیگردد؛ اما آیا این بلوط سبز روزی به کارِ ژیوان میآید؟
ژیوان نمیدانست دارد چه اتفاقاتی میافتد. بالاخره فهمید که حال سنجابها خوب نیست و یکییکی غیبشان میزند. او با خوردن نیمی از بلوط پیگیر ماجرا شد و به منشأ این غیبشدن رسید؛ ولی چیزی که دید اصلا خوشایند نبود! او پدرش را دید که باعث زندانیکردن و اذیتوآزار سنجابهای جنگل شده است.
کتاب مصور «بلوط سبز» شروع، میانه و پایان جالب توجهی دارد و میتوان به آن نمره قبولی داد. این کتاب در ۲۸ صفحه مصور رنگی با تصویرگری افروز قلیزاده به کوشش انتشارات نردبان (کودک و نوجوان انتشارات فنی ایران) منتشر شده است. صفحه اول آن را که ورق میزنی یکهو نسیم خنک دشت به صورتت میخورد و خود را در قالب یک سفر چنددقیقهای میانِ طبیعت به تصویرکشیده میبینی و همراه ژیوان از بالای یک درخت به پایین آن میآیی و ماجرای گمشدن سنجابها را دنبال میکنی. رفتهرفته هم نگران میشوی و هم خوشحال. اینطور است که نویسنده برای مخاطبش، داستانی را نوشته که خودش را در صفحات کتاب ببیند و همراه ژیوان تصمیم بگیرد: نجات حیوانات یا اذیتوآزار آنها؟
امروز روز جهانی «محیط زیست» است. محیط زیست را چه میدانید؟ به نظر شما منظرهای که همین چنددقیقه پیش از پشت پنجره دیدید محیط زیست است؟ پس اگر از پشت پنجره چشمتان به درخت توی حیاط افتاد یا به گربه توی کوچه که لبه دیوارها راه میرفت، حواستان را جمع کنید که هردوی آنها محیط زیست هستند و جزئی از طبیعت بزرگ خداوند. اصلاح یک رفتار اشتباه در مواجهه با آنها هم نتایج مفیدی خواهد داشت: حتی یک رفتار!
نظر شما