چطور شد که وارد حوزه ترجمه شدید و چرا این کتاب را ترجمه کردید؟
من کار ترجمه را 16 سال پیش آغاز کردم. در ابتدا اطلاع چندانی از سیستم ثبت کتاب در کتابخانه ملی یا گرفتن مجوز نداشتم و صرفا به دلیل علاقه فراوانم به کار ترجمه، مجموعهکتابهای «پنج زبان عشق» را از طریق دوستان مقیم خارج از کشور انتخاب کردم تا بتوانم با ترجمه این مجموعه وارد عرصه ترجمه شوم. وقتی یک کتاب از این مجموعه را ترجمه کردم به دنبال ناشر برای انتشار آن گشتم. بر حسب اتفاق، یکی از دوستان من را به انتشارات ویدا معرفی کرد و آنها نیز خواستند نمونه ترجمه را برایشان ارسال کنم و اینطور باب همکاری باز شد. در ابتدا مجموعه کتابهای آگاتا کریستی را ترجمه کردم که مجموعا 12 کتاب بود و پس از آن در ترجمه هفت کتاب از آر ال استاین با نشر ویدا همکاری کردم. بعد از اتمام این کار بود که تصمیم گرفتم گام بعدیام تهیه کتاب توسط خودم و داشتن امتیاز چاپ باشد. بدین منظور در سایت آمازون شروع به جستوجو کردم. از آن جهت که مایل نبودم تک کتاب ترجمه کنم، به دنبال نویسندگانی گشتم که مجموعه کتاب تألیف کرده باشند. دوباره بر حسب اتفاق، با کتابهای ناتالی بابیت مواجه و با مطالعه پشت جلد کتابهایش متوجه شدم او تفکر معناگرا دارد که بسیار به آن علاقهمندم؛ چراکه اعتقاد دارم مطالعه یک کتاب، بایستی درسی را در بر داشته باشد. به این ترتیب، مجموعه کتابهای کودک و نوجوان را که مجموعا چیزی در حدود 18 کتاب بودند و نظرم را در هر زمینه تأمین میکردند انتخاب و شروع به سفارش آنها کردم. تعدادی را از آمریکا و تعدادی را از کانادا پیدا کردم. البته چون نویسنده کتابها را نیمقرن پیش تألیف کرده بود برخی نسخ دست دوم بودند.
زمانی که ترجمه بخش نوجوانان به اتمام رسید، بهعنوان یک بزرگسال از مضامین و قلم نویسنده بسیار لذت بردم و حتی با برخی کتابها اشک ریختم. بعد از این به دنبال ناشر جهت همکاری برای چاپ و نشر گشتم که خیلی زود از انتشارات محراب قلم پاسخ دریافت کردم و وقتی کتابها بررسی شدند، جناب شهرام اقبالزاده -نویسنده، مترجم و منتقد ادبی که مسئولیت انتخاب و تأیید کتابها را در این نشر برعهده داشتند- طی جلسهای به من اعلام کردند با توجه به شناختشان از این نویسنده، من گنجینهای ارزشمند را وارد ایران کردهام. آن کتابهای نوجوان به ترتیب منتشر شدند؛ اما چون بخش کودک انتشارات محراب قلم هنوز فعالیتش را شروع نکرده بود، کتابهای کودک را به انتشارات میچکا معرفی کردم. بنابراین باید بگویم که دلیل انتخاب کتاب «نلی گربه مستقل» که فقط یک کتاب از مجموعه کتابهای این نویسنده با ترجمه من است، صرفا علاقهمندیام به معناگرا بودن کتاب بوده است.
این چندمین ترجمه شماست؟
تعدادی از ترجمههایم هنوز به چاپ نرسیدهاند؛ ولی با احتساب چاپشدهها و نشدهها، مجموعا بالای 50 اثر را ترجمه کردهام.
مسئله این داستان کودک، دوستی است. دوستی در دنیای کودکان ارزش و جایگاهی دارد که شاید هیچ پژوهشی نتواند عمق واقعی اثرگذاری آن را به مخاطب نشان دهد. در این داستان دوستی باعث جان گرفتن «نلی» شد. شاید این جان گرفتن را بتوانیم به نوعی نماد رشد شخص بدانیم. به نظر شما دوستی و دوستیها چقدر در رشد ذهنی و مهارتی کودکان مؤثر هستند؟
دوستی بر حسب انتخاب دوست، تأثیر فراوانی بر رشد یا حتی تخریب شخصیت کودک دارد. به همین دلیل چون کودک در حال فراگیری است و قوه تشخیص چندانی ندارد به اعتقاد من انتخاب دوست، بایستی تحت نظر والدین یا افراد متخصص باشد و بسیار هوشمندانه انجام شود؛ زیرا کودک بهشدت قابلیت تأثیرپذیری و فراگیری هم در جهت مثبت و هم منفی دارد. کودکان به لحاظ شخصیتی دستههای متفاوتی دارند؛ برخی رهبر و برخی رهرو و پیرو هستند. پس لازم است مخصوصا در رابطه با کودکانِ پیرو دقت بیشتری بهعمل آید. دوستی در معنای کلی، داشتن ارتباط با فرد یا افرادی است که علاوه بر گذراندن اوقات خوش کودکی و ثبت خاطرات که همیشه در خاطر خواهند ماند، در رشد شخصیت یکدیگر بهطور ناخواسته و ناآگاهانه تأثیرگذار باشند. مقوله تربیت کودک شاید تخصصیتر از آنی باشد که من بتوانم وارد جزئیات آن بشوم. بنابراین ترجیح میدهم صاحبان فن، پاسخگوی جزئیات بیشتر و توضیحات تکمیلی باشند.
آیا شما در کودکی دوستی داشتید که به رشدتان کمک کرده باشد؟ حتی از این نظر که همراه هم بازی کنید و تخیلتان را تقویت کنید.
من در خانواده پرجمعیتی با چهار خواهر و یک برادر بزرگ شدم؛ بنابراین در محدوده خانواده سوای پیوند خونی، ما دوستان و همبازیهای یکدیگر بودیم و علاوهبر آنها، دوستانی نیز در کودکی داشتهام. بازیهای زمان کودکی من با بازیهای کنونی کودکان که متاسفانه از ارتباط مستقیم و رقابتی دوستانه به بازیهای انفرادی و جنگجویانه تبدیل شده، بسیار متفاوت است. بازیهای کودکی ما، طیف گستردهای داشت؛ هم همکاری را با بازیهایی همچون خالهبازی میآموختیم و هم در بازیهایی مثل هفتسنگ، لی لی، بالا بلندی و قایم باشک، وسطی و غیره رقابت را. زیبایی آن دوران در این بود که کودکان به شکل جمعی بازی میکردند و مستقیم با هم در ارتباط بودند و این نوع ارتباط در رشد ذهنی و جسمی ما تأثیر زیادی داشت. متاسفانه کودکان این دوران اگر هدایت و زمینهسازی والدین یا دستگاههای آموزشی نباشد قطعا با توجه به اینکه تکفرزندی یا کمفرزندی رایج است تنهایی را تجربه میکنند و کودکانی منزوی میشوند. گاهی تا جایی لطمههای این موضوع پیش میرود که منجر به بیماریهایی از جمله اوتیسم میشود. متأسفانه بازیهای کامپیوتری جنگی نیز کودکان را از طبیعت واقعی خودشان دور میکند، تا جایی که من با کودکان معدودی در ارتباط بودم، پی بردهام مشارکت در بازیهای جنگی که بایستی دیگری را بکشی تا زنده بمانی کودکان را به دو دسته تبدیل میکند؛ قاتلان ترسو یا قاتلان بیرحم و به نظر من هیچکدام از این دو پذیرفتنی نیست. دنیای ما بیشتر به انسانهایی نیاز دارد که عشق، ارتباط و همکاری، رأفت و دلسوزی را بهجای شقاوت و بیرحمی انتخاب و رقابت سالم و سازنده را زندگی کنند. این روند به انزواطلبی انسانها منجر میشود که باز هم با ذات اجتماعیشان در تناقض است.
در رابطه با داشتن دوستی که قوه تخیلم را تقویت کرده باشد هم باید بگویم خیر. من به لحاظ روحی از کودکی با توجه به علایقم فردی خیالپرداز بودم و جایی که امروز در آن قرار دارم درست حاصل همین قوه تخیل قوی و باورپذیری چیزهایی است که به تخیلم خطور میکرده.
به نظر شما پیرزنی که نلی را عروسک رقصنده کرده بود هم دوست او به حساب میآمد؟ ناتالی بابیت در این داستان، اهمیت استقلال و هویتیابی را هم به خوبی بیان میکند. اگر هویت کودک در کودکی به خوبی شکل نگرفته و استقلال را بلد نشده باشد چه ضرری به او وارد شده است؟
پیرزن قصه نماد تمامی کلیشههای محدودکننده جامعه، مذهب، عرف و خانواده میتواند باشد؛ کلیشههایی که همچون طناب خیمهشببازی دست و پای انسان را میبندد و او ناچار است برخلاف ذات حقیقی خود با سازی که برایش میزنند برقصد یا به مسیری که علیرغم میلش تعیین میکنند برود و این درحالی است که شاید حتی خودش هم درباره این محدودیتها آگاه نباشد. درواقع این محدودیتها حتی باعث میشوند فرد به دلیل چارچوبهای تعیینشده و القائات بیرونی در شناخت خود حقیقیاش نیز دچار مشکل باشد. نقصی که میتواند بر تمامی ابعاد زندگی فردی، اجتماعی، احساسی و شغلی او تأثیر بگذارد. فردی که به خودشناسی نرسیده است همواره در تله انتخابهای غلط گیر میافتد و از او فردی آسیبدیده و رنجور و شرطیشده میسازد که تا آگاهانه روی خود کار نکند در سیکل باطلی قرار میگیرد که اجازه زندگی آزادانه، انتخابی، دلنشین و در نهایت حس خوشبختی را از او میگیرد.
آیا امروزه دوستیهای کودکان که بیشتر در مهدکودک یا مدرسه شکل میگیرد میتواند به مستقل شدن آنها کمک کند؟
ارتباط کودکان چه حضوری و چه غیرحضوری تأثیر مستقیمی بر شکلگیری شخصیتشان دارد؛ البته در این بین ابزار ارتباطی بسیار اهمیت دارند.
قلم بابیت روان است و داستان هم ملموس و همهفهم. ارزیابی شما از ویژگیهای قلم این نویسنده چیست؟ موقع خواندن و ترجمه این داستان چه حسی داشتید؟
دلیل اینکه این نویسنده را انتخاب کردم همانطور که پیش از این نیز عرض کردم قلم شیوا، گنجاندن طبیعت در داستانها، نشاندادن ابعاد مختلف شخصیتی فرد و در نهایت معناگرا بودن داستانها بوده است. من با کتابهای این نویسنده ارتباط برقرار کردم، با برخی بیشتر با برخی کمتر؛ ولی بهعنوان یک بزرگسال که تجارب خود را در زندگی داشته و مفاهیم کتابها برایش تازگی نداشته است، باز هم گاهی تا جایی تحتتأثیر قرار میگرفتم که تا روزها تأثیر آن احساسات بر من باقی میماند. مجموع نقاط قوت قلم و مطالب نویسنده تکاندهنده و تأثیرگذار است.
این کتاب یک داستان مصور است. ابتدا بگویید که نظرتان درباره تصویرگری کتاب چیست؟
تصویرگری این کتاب بر عهده خود نویسنده بوده است؛ چراکه او پیش از نویسندگی، در زمینه تصویرگری فعالیت داشت. پس تصویرگری کاملا ماهرانه صورت گرفته است. قطعا زمانی که موضوع کتاب و تصاویر از ذهن یک شخص تراوش کرده باشد که در هر دو حیطه تسلط دارد، نتیجهاش جز خلق یک شاهکار نخواهد بود.
اثرات داستان مصور با داستان غیرمصور برای کودکان متفاوت است. به نظر شما اگر «نلی گربه مستقل» غیرمصور نوشته میشد میتوانست اثر کاملی بر مخاطب کودک بگذارد؟
ذهن کودکان همچون لوح سفیدی است که همهچیز به راحتی بر آن نقش میبندد؛ بنابراین بیتردید کتاب مصور همچون مهری دایمی بر ذهن کودک حک میشود و در انتقال مفاهیم کمک شایانی دارد. تصویرگری این کتاب با همگامی قدم به قدم با متن داستان، این تأثیرگذاری را صدچندان کرده است.
آیا برای سال بعد اثر ترجمه دیگری از شما خواهیم خواند؟
من مدتی است به دلایلی کار ترجمه نپذیرفتهام؛ اما امید دارم کتابهای ترجمهشده قبل که هنوز به چاپ نرسیدهاند بهزودی چاپ شده و در اختیار عزیزان خواننده قرار بگیرند. در اصل پاسخ سوالتان منوط به خوشقولی ناشران گرامی و وضعیت جامعه نشر در شرایط اقتصادی و اجتماعی کنونی است.
نظر شما