چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۱ - ۱۵:۴۰
شب چله به روایت زنده‌یاد احمد وکیلیان/ یلدا زادشب مهر و چیرگی روشنی بر تاریکی است

زنده‌یاد وکیلیان می‌گوید: در آیین مهر هم شب یلدا را زادشب مهر می‌دانستند، چون شب یلدا بلندترین شب سال است كه پس از آن روزها بلند می‌شوند و روشنی بر تاریكی چیره می‌گردد. از این رو ایرانیان باستان این شب را جشن می‌گرفتند و هنوز هم جشن می‌گیرند و در این شب بیش از هر چیز انار و هندوانه می‌خورند. زیرا گل انار و گل هندوانه سرخ رنگ و به رنگ بامداد پیش از برآمدن خورشید است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، سید احمد وکیلیان با فرهنگ مردم شناخته شده است. او به مدت 15 سال نشریه «فرهنگ مردم» را با سرمایه شخصی منتشر کرد. وکیلیان که از شاگردان انجوی شیرازی و تکمیل‌کننده پژوهش‌های وی به عنوان پایه‌گذار فرهنگ عامه بود، در شناساندن فرهنگ ایرانی نقش بسزایی داشت. او دانش‌آموخته رشته فرهنگ و زبان‌های باستان و صاحب امتیاز و سردبیر فصل‌نامه «فرهنگ مردم» بود. سیداحمد وکیلیان همچنین برنده جایزه كتاب و برگزیده مسابقات بین‌المللی در انجمن فولكلور ایتالیا بود.
 
سید احمد وکیلیان درباره جشن یلدا می‌گوید: یلدا واژه‌ای سریانی است به معنی میلاد و تولد، چون شب یلدا را با میلاد مسیح تطبیق می‌كرده‌اند و شاید به همین خاطر این اسم را بر دخترها می‌گذارند. از طرفی در ادبیات ما، سیاهی گیسوی یار را به شب یلدا تمثیل می‌كنند، ثعالبی در كتاب شمارالقلوب می‌گوید: «شب یلدا، شب میلاد عیسی است و در درازی بدو مثل می‌زنند». در فرهنگ سریانی به زبان انگلیسی تألیف «پاین اسمیت» هم یلدا با نوئل تطبیق داده شده است.
 
در آیین مهر هم شب یلدا را زاد شب مهر می‌دانستند، چون شب یلدا بلندترین شب سال است كه پس از آن روزها بلند می‌شوند و روشنی بر تاریكی چیره می‌گردد. از این رو ایرانیان باستان این شب را جشن می‌گرفتند و هنوز هم جشن می‌گیرند و در این شب بیش از هر چیز انار و هندوانه می‌خورند. زیرا گل انار و گل هندوانه سرخ رنگ و به رنگ بامداد پیش از برآمدن خورشید است.
 
اما آیا شب یلدا در تمام شهرها و مناطق مختلف ایران كه دارای این همه تنوع لهجه و قومیت است، یك شكل اجرا می‌شود؟ وكیلیان چنین پاسخ می‌دهد نه چنین نیست. شب یلدا مثل همه آیین‌ها در شهرها و قومیت‌ها و مناطق مختلف كشورمان با فرهنگ و سنن همان مناطق آغشته و تركیب شده است. مثلاً در مناطق كردنشین مردم سنندج از سه ماه به زمستان مانده انگور بادوامی را از سقف اتاقی خنك می‌آویزند، تا شب چله (یلدا) به همراه سیب و گلابی تناول كنند.

بیشتر خانواده‌های سنندجی هم چند عدد خربزه برای مصرف زمستان در ترشی می‌اندازند و در شب یلدا به جای هندوانه یك عدد از آن خربزه ترشی را می‌خورند و انجام این كار را بی‌حكمت نمی‌دانند. خانواده‌هایی هم كه دختر تازه عروس دارند، در شب یلدا خنچه‌ای پر از میوه، شیرینی و آجیل به همراه یك عدد خربزه ترشی برای دخترشان می‌فرستند. نفرستادن خربزه‌ترشی نوعی بی‌اعتنایی به داماد تلقی می‌شود. البته اگر دختری نامزد داشته باشد، نظیر این هدیه را از خانواده داماد دریافت می‌كند.
 
ثعالبی در كتاب شمارالقلوب می‌گوید: «شب یلدا، شب میلاد عیسی است و در درازی بدومثل می‌زنند». در فرهنگ سریانی به زبان انگلیسی تألیف «پاین اسمیت» هم یلدا با نوئل تطبیق داده شده است. وكیلیان در پاسخ این پرسش که، در دیگر شهرهای كشور چطور؟ آیا آنها هم همین سنن را دارند؟ گفته است: «از این هم جالب‌تر! در شهرهایی مثل نقده، پیرانشهر، اشنویه و مهاباد در شب‌نشینی یلدا، بیت خوان‌ها به خواندن بیت و باوهای كردی می‌پردازند و خوانندگان هم ترانه‌های كردی می‌خوانند و جوانان هم به جوراب بازی و فنجان بازی سرگرم می‌شوند. (بیت و باوها افسانه‌های منظومی است كه از پیشینیان به یادگار مانده است. این افسانه‌های حماسی، عشقی و تراژدی هستند.) از طرفی مردم كرد عقیده دارند شب یلدا بدون برف و باران رونقی ندارد و بارش برف و باران را در این شب نشانه سالی پربركت می‌دانند. زنان كرمانشاهی پوست آجیل شب یلدا را در آب روان می‌ریزند تا سالی پرباران داشته باشند. ریختن مقداری از آجیل شب یلدا را در آجیل عروسی مایه شگون می‌دانند.
 
وکیلیان درباره گذراندن شب یلدا در خانواده‌های آذری گفته است: «دختران شوهركرده «قارنا» از توابع نقده به خانه پدر می‌روند و سه شبانه‌روز مهمان پدر می‌شوند و بعد به خانه شوهر بازمی‌گردند و تا یك سال حق رفتن به خانه پدر را ندارند. مردم معتقدند با این كار دختر به خانه شوهر عادت می‌كند و هوس قهر كردن از سرش می‌پرد. این رسم فقط مربوط به سال اول ازدواج است و پس از آن دختر می‌تواند آزادانه به خانه پدر رفت وآمد كند. مردم تكاب هم در شب یلدا گندم برشته می‌خورند و مقداری از آن را برای پرندگان به بام خانه می‌ریزند تا سال پربركتی در انتظارشان باشد. در تكاب جوانانی كه نامزد دارند شب چله بالای بام خانه نامزدشان می‌روند و شترك‌هایی را درست كرده‌اند و با پارچه‌های قیمتی تزیین كرده‌اند به نخی می‌بندند و از هواكش بام خانه پایین می‌اندازند.

اهل خانه هم كه با این رسم آشنا هستند، در خورجینی كه روی شتر هست چیزهایی خوردنی می‌ریزند و می‌گویند: بكش بالا، خدا مطلبت را برآورده كند. اهالی آذرشهر شب یلدا هندوانه ممقان كه ممتاز و خواص آن را بیشتر می‌دانند، می‌خورند و عقیده دارند با خوردن هندوانه سوز و سرمای زمستان بر آنها اثر نمی‌كند. زنان آذرشهر هم پیش از فرارسیدن زمستان و شب یلدا خانه تكانی می‌كنند و تا آخر چله كوچك، دهم بهمن دیگر خانه تكانی نخواهندكرد. زیرا عقیده دارند خانه تكانی در این ایام سبب می‌شود چله آنها را نفرین نكند و به نكبت و بدبختی دچار نشوند! در شب آخر چله كوچك هم (دهم بهمن) زنان آذرشهر در بالای بام خانه‌هایشان آتش می‌افروزند و شعری می‌خوانند كه معنی آن چنین است: چله فرار كرد، های، چله فراركرد و بچه‌هایش را برداشت و فرار كرد.

مردم اردبیل هم در شب یلدا یا شب چله بزرگ جشن می‌گیرند و پس از خوردن شام و هندوانه و خربزه یكی از اعضای خانواده ماستی را كه از چند روز پیش از یلدا درست كرده‌اند، می‌آورد و با كارد می‌برد و می‌گوید: «درد و بلامان را امشب بریدیم و امیدواریم كه عمرمان زیاد شود. خوردن ماست را هم در شب یلدا سبب مقاومت بدن در سرمای زمستان می‌دانند. اردبیلی‌ها معتقدند در نصف شب یلدا «چله» وارد شهر می‌شود و در آن ساعت همه اعضای خانواده به صحرا می‌روند و یك صدا می‌گویند: ای چله بزرگ، تو را به خدا سوگند سخت نگیر و بعد آتش روشن می‌كنند و به خانه‌شان برمی‌گردند.
 
«چیستان‌های خواندنی»، «متل‌ها و افسانه‌های ایرانی»، «افسانه‌های ایرانی، به روایت دیروز و امروز»، «تمثیل و مثل» و «رمضان در فرهنگ مردم» از جمله آثار به جای مانده از زنده‌یاد سید احمد وکیلیان است.
 


کتاب «متل‌ها و افسانه‌های ایرانی» تالیف و گردآوری سیداحمد وکیلیان از سوی انتشارات سروش به چاپ رسیده است. این کتاب با موضوع افسانه‌ها و قصه‌های ایرانی شامل دویدم و دویدم، موش دم بریده، کک به تنور، نداشت، نداشت، شنگل و منگل، یکی بود یکی نبود، خاله سوسکه، گنجشک اشی‌مشی، یک بز و نیم بز، سنگ و گردو، آگنجشکک و غوزه پنبه، گنجشک و خار و پیرزن، زور دارم و زوربچه، پیرزن و قاضی، بلبل سرگشته، خروس و پادشاه، تو که ماه بلند در آسمانی، خاله قانغوزک، بزک چینی و خروس و ماکیان است.
 
در بخش روایت شنگل و منگل روایت کازرون می‌خوانیم: یکی بود یکی نبود بهزاز خدای خودمون هیش کس نبود. هر کی بنده خدان بگه یا خدا. یک بزی بود که چهار بچه داشت به اسم شنگل، منگل، دوازکن و دسته گل. فصل زمستان و هوا خیلی سرد بود. بز و بچه‌هاش در خانه‌ای زندگی می‌کردند. بز هر روز خدا در خانه را به روی بچه‌های خود می‌بست و می‌رفت صحرا سی توشه و خیزم. بز به بچه‌هاش یاد داده بود که هر کی اومد پشت درو گفت که مو ننه شما هستم، درواز کن به حرفش گوش ندهند.
 
کتاب «متل‌ها و افسانه‌های ایرانی» تالیف و گردآوری سیداحمد وکیلیان با تیراژ یکهزار نسخه با 355 صفحه و قیمت 53هزار تومان از سوی انتشارات سروش به چاپ رسیده است.
 


کتاب دیگر «تمثیل و مثل» تالیف و گردآوری سیداحمد وکیلیان نیز از سوی انتشارات سروش به چاپ رسیده است. در این کتاب تعداد زیادی از ضرب‌المثل‌های فارسی به ترتیب حروف الفبایی شرح و بسط داده شده است. در مورد برخی از ضرب‌المثل‌ها جدید روایت آورده شده است. در شرح روایت اول ضرب‌المثل «خرس را واداشته‌اند آهنگری» آمده است: چون به کسی کاری رجوع کنند که شایسته آن کار نباشد و در ضمن نفس عمل اعجاب‌آور باشد، گویند خرس را واداشته‌اند آهنگری و قصه آن هم از این قرار است:
 
در زمان‌های خیلی قدیم توی شهری آهنگری زندگی می‌کرد که کارش خیلی سنگین بود؛ شاگردی هم پیدا نمی‌کرد که کمکش کند. یک روز که آهنگر رفته بود بیرون شهر توی بیابان، خرسی را دید که از گرسنگی آمده بود نزدیک آبادی بلکه غذایی پیدا کند. آهنگر فکری به خاطرش رسید. گفت: «خوب است خرس را ببرم به جای شاگرد استفاده کنم و منت این و آن را نکشم.» به دنبال این فکر ریسمانی به گردن خرس بست و او را به شهر برد و توی دکانش بست. یک خروس و یک گوسفند هم آورد پهلوی خرس بست. وعده تا وعده غذای هر سه تاشون را جلوشون می‌گذاشت می‌خوردند و می‌گفت: «یالا غذاتون را بخورید که باید چکش بزنید.» و خودش شروع می‌کرد به چکش زدن. خرس هم نگاه می‌کرد. از آن طرف مردم که از در دکان آهنگر رد می‌شدند و از ماجرا بویی برده بودند آهنگر را مسخره می‌کردند که «بله، خرس را برده آهنگری یادش بدهد.» آهنگر هم اصلا به روی خودش نمی‌آورد و کارش را انجام می‌داد.
 
کتاب «تمثیل و مثل» تالیف و گردآوری سیداحمد وکیلیان با تیراژ 500 نسخه با 230 صفحه و قیمت 80هزار تومان از سوی انتشارات سروش به چاپ رسیده است. چاپ اول این کتاب سال 1366 بود که در سال 1401 به چاپ هفتم رسید.
 
سیداحمد وکیلیان زمستان 1326 در خانواده‌ای فرهنگی در شیراز چشم به جهان گشود. پس از نوجوانی به تهران آمد. او علاوه بر جمع‌آوری و طبقه‌بندی فرهنگ عامه ایران در این زمینه بیش از 40 اثر هم تالیف و نگاشته است. کتاب‌های «قصه‌های مشدی گلین خانم»، «توپوزقلی میرزا و قصه‌های مردم به روایت دیروز و امروز» را هم با همکاری با ایران‌شناسان بین‌المللی از جمله آقای اولریش مارزولف و شین‌ تاکه‌هارا به رشته تحریر درآورده‌اند. در 1380 نخستین نشریه تخصصی فرهنگ مردم در ایران را پایه‌گذاری کرد و در 1394 بانی تجدید چاپ کتب گنجینه فرهنگ مردم استاد انجوی شد و پژوهش‌های تکمیلی از جمله تطبیق کدهای جهانی را به آن اضافه کرد. سیداحمد وکیلیان شامگاه 28 آذر زندگی را بدرود گفت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها