سربازنامه این منظومه بلند و حماسی سروده افشین علا تلفیقی از اسلوب متون منظوم فارسی پیرامون افسانهها و اساطیر باستان و آموزههای دینی و انقلابی امروز ایران زمین است که به سبک و سیاق شاهنامه سروده شده و قهرمان آن سردار سلیمانی، کم از رستم فردوسی ندارد.
ادبیات حماسی در دو قرن اخیر سیری کاملا متفاوت داشته و میتوان آن را به دو دوره قبل از شعر نو نیمایی و دوره بعد از شعر نیمایی تقسیم کرد. در دوره قاجار و مشروطه حماسههای ملی، دینی و تاریخی از اردیبهشتنامه سروش اصفهانی، خداوندنامه و شهنشاه نامه فتحعلی خان صبا تا قیصرنامه ادیب پیشاوری جملگی به تاسی از شاهنامه در همان سبک زبانی و وزن و قالب سنتی سروده شدهاند که نوآوریهای چندانی ندارند و فقط میتوان آنرا را در ردیف آخرین مقلدان شاهنامه محسوب کرد اما ادبیات حماسی در دوره معاصر سیری تازه یافت که بعدها با نوآوریهایی در دوره انقلاب گامهای استواری در ایجاد فضای بهرهمندی از ظرفیتهای ادبی حماسی و بازگشت اسطوره به شعر و ادب برداشته شد.
با وقوع انقلاب اسلامی رستاخیز بزرگ فرهنگی ملت ایران نیز اتفاق افتاد چراکه این مبارزه خود ادبیاتی میطلبید که جنبههای پایداری و حماسی آن را به تصویر بکشد. در فضای ذهن شاعران و ادیبان این دوره، نمادهای تازهای چون شهادت و ایثار و انقلاب پدیدار شد و الگو و نمادهای تازهای از مفاهیم انقلابی و آرمانی شکل گرفت.
شاعران و نویسندگان متعهد انقلاب اسلامی نگاههای متفاوتی به ادبیات اساطیری و حماسی داشتند و گامهای استواری را در ایجاد فضای بهره مندی از ظرفیتهای زبان و ادب فارسی برداشتند که از جمله، بازگشت اسطوره به عرصه شعر و ادب فارسی بود و آثاری را با محتوای حماسی به وجود آوردند. از جمله نصرالله مردانی از پیشگامان شعر انقلاب بود که طرحی نو از ادبیات حماسی در دوره معاصر همراه با تلفیق آرمانهای انقلاب اسلامی و احساسات ملی ایجاد کرد.
اما آخرین منظومه حماسی ایرانزمین «سربازنامه» است، منظومهای بلند و حماسی سروده افشین علا با تصویرسازی محمدحسین صلواتیان که چند ماه پیش از انتشار رسمی از سوی افشین علا به رهبر معظم انقلاب تقدیم شده و مورد تمجید معظمله نیز قرار گرفته است.
سربازنامه منظومهای حماسی، ملی و آیینی، تلفیقی از اسلوب متون منظوم فارسی پیرامون افسانهها و اساطیر باستان و آموزههای دینی و انقلابی امروز ایران زمین است. قهرمان این فرزند خلف شاهنامه، رستم افسانهای نیست بلکه سردار عاشق و مجاهدی است که تا ابد یاد و نامش لرزه بر اندام دشمنان این آب و خاک میاندازد.
افشین علا در این مثنوی بلند به حماسههای کهن ایرانیان و نیزانقلاب اسلامی و دفاع مقدس اشاره کرده سپس در ادامه به وضعیت سالهای اخیر ایران و منطقه پرداخته و مجاهدتهای خالصانه سردار سلیمانی، قهرمان اصلی این اثر حماسی را مرور کرده است.
به عنوان نمونه بسیار زیبا به حماسه آرش اشاره کرده است، بزرگترین تیرانداز در اساطیر ایرانی که پرتاب تیر وی در زمان منوچهر پیشدادی مرز ایران و توران را تعیین کرد. پس از پرتاب تیر، جان آرش فدای ایران و سرنوشت قوم ایرانی شد. تیرش از بامداد تا نیمروز روز دیگر در پرواز بود تا اینکه برکنار جیحون بر ساقه درخت گردویی نشست و لشکر توران که نیمی از خاک ایران را گرفته بود به سرزمین پشت این تیر عقب نشست:
آرش چو به سوی قله روی آورد
از هر طرف آمد این ندا: برگرد!
میرفت و به راه خویش باور داشت
اندیشه ملک فارس در سر داشت
دلها همه، غرق بیم دشمن بود
او در پی فر و جاه میهن بود
میخواند به سوی خود، دماوندش
چون خواهش مادری ز فرزندش
میگفت: «بیا که وقت پیکار است
از هر طرف، آتشی پدیدار است
مگذار شود پس از هزاران سال
این خاک به سم دشمنان، پامال
دشمن، پی محو نام ایران است
نابودیاش آرزوی توران است
برخیز و بیا که وقت جانبازیاست
زیبنده این وطن، سرافرازیاست
بستهاست دوام او به ابرویت
اندازه مرزها به بازویت
با تیر و کمان بیا در آغوشم
من مام توام مکن فراموشم
سردار سلیمانی نیز توانست مثل آرش با وجود همه ملامتها در مسیر آرمان خود و اقتدار کشور بایستد و از تاثیرگذارترین بخشهای «سربازنامه» میتوان به این ابیات اشاره کرد که در توصیف عزاداری شیعیان در عزای سردار سلیمانی سروده شده است:
بر قامت عرش ارتعاش افتاد
بر گونه آسمان خراش افتاد
تنها نه به فارس شور محشر شد
اسلام در این عزا مکدر شد
برخاست عراق بهر تشییع اش
عازم، عتبات شد به تودیعش
هم بصره و حله از ثبات افتاد
هم دجله به دامن فرات افتاد
شد عرصه سوگواری آن گل
از بحر مدیترانه تا کابل
چون کوه شنید طاقتش کم شد
چون سرو شنید قامتش خم شد
نظر شما