به مناسبت 18 بهمن سالروز عملیات والفجر مقدماتی؛
والفجر مقدماتی، روایت آتش و خون/ زمین با ما جنگید نه نیروهای دشمن
نوشتهاند که بعثیها در پاییز و زمستان 1361، از وقفه بهوجود آمده در جبهههای نبرد حداکثر بهره را بردند و به کمک متحدان منطقهای و فرامنطقهای خود، خطوط دفاعی و مواضعشان را تقویت کردند. از اینرو ما در والفجر مقدماتی با دشمنی روبهرو شدیم که نسبت به قبل مجهزتر شده بود.
این نویسنده صاحبنام حوزه دفاع مقدس اضافه کرد «دشمن به فکر چاره افتاد که جلوی پیشرویهای رزمندگان ما را بگیرد. بنابراین با کمک مستشاران غربی و شرقی حمایتهای مالی کشورهای مرتجع منطقه تصمیم گرفت بهجای جنگیدن با نیروهای ما، زمین را مسلح کند که در عملیات رمضان با حجم کمتر این اتفاق افتاد. بعد در سومار و عملیات مسلمبن عقیل کمی بیشتر. نهایتا اوج ایجاد موانع و مسلحکردن زمین را در کانالها و زمینهای رملی فکه انجام داد که در واقع زمین با ما جنگید نه نیروهای دشمن، به همین دلیل اسم کتاب را «زمینهای مسلح» گذاشتیم.»
هفتههای پیش از عملیات، دشمنی که آمادهتر و مجهزتر شد
این توضیح بابایی، بسیاری از مسائل بعدی درباره نبردهای ما در جنگ تحمیلی را روشن میکند. آنتونی کردزمن، نویسنده کتاب «درسهای جنگ مُدرن» (ترجمه حسین یکتا، انتشارات مرز و بوم) نیز معتقد است در فاصله میان دو عملیات محرم و والفجر مقدماتی، یعنی از اواسط پاییز تا نیمههای زمستان 1361 از تأخیر ما در حمله به دشمن، فرصتی برای دشمن فراهم شد که مواضع و خطوط دفاعیاش را – با کمک و پشتیبانی متحدانش – ترمیم و تقویت کند.
کردزمن مینویسد: «این وقفه در جنگ به نفع عراق بود. این کشور از فرصت به دست آمده تا حد امکان استفاده کرد و با تقویت شبکه دفاعی خود در مرز، آن را به سراسر منطاق مرزی امتداد داد. سنگرها و استحکامات دفاعی نیروهای عراقی بهطور مستمر پیچیدهتر شد. در این استحکامات اتاقهای تفریحی، آموزشی، کلینیک و حتی آرایشگاههای موقت دایر شده بود. حکومت عراق همچنین خطوط دفاعی خط مقدم را به تجهیزات و امکانات مختلف، از جمله تلفن و تلویزیون مجهز کرد.»
به تعبیری، در آن مقطع، گذشت هر روز برای ما فرصتی بود که از دست میرفت و فرصتی بود که دشمن تقدیم میشد. بعثیها زمینهای زیادی را به میدان مین تبدیل کردند، بر تعداد توپخانههای پشتیبانی خودشان افزودند و شمار زیادی تانک، نزدیک به مناطق درگیری مستقر کردند. این را هم نباید ناگفته گذاشت که در همان مقطع از جنگ تحمیلی بود که حسن باقری شهید شد و ما از داشتن یکی از بهترین فرماندهان خودمان محروم شده بودیم.
والفجر مقدماتی، روایت آتش و خون
هرچند در برخی روایتها، روز آغاز عملیات والفجر مقدماتی را هفدهم بهمن 1361 نوشتهاند، اما عملیات در شب هجدهمین روز آن ماه و با رمز یاالله شروع شد. شب نخست، درست به دلیل همان تغییراتی که عراقیها در خطوط دفاعیشان داده بودند، پیشروی چندانی انجام نشد. تازه نزدیک صبح، در آستانه روشن شدن هوا بود که بخشی از موانع دشمن را پشت سر گذاشتیم. نیروهای دشمن موقتاً کمی عقب نشستند و به جای نفرات پیاده، توپخانههایشان با سنگینترین آتش ممکن، به استقبال نیروهای ما رفتند.
عجیب و ستودنی اینکه باز زیر آن گلولهباران سنگین، عزم نیروهای ما سست نشد. در چند محور به پیشروی ادامه دادند، به فتوحاتی هم رسیدند و چند پاسگاه از پاسگاههای بعثیها را گرفتند. اما هر ساعت که میگذشت، آمار شهدای ما بیشتر و بیشتر میشد و اصرار به ادامه عملیات با هیچ منطق و استدلالی جور درنمیآمد. مجبور به عقبنشینی شدیم و در رسیدن به اهدافی که برای عملیات تعیین کرده بودیم ناکام ماندیم.
ابتدای گزارش به کتاب «زمینهای مسلح» اشاره شد. این کتاب یازده فصلی، دربردارنده حوادث و اتفاقات جنگ تحمیلی با محوریت لشکر 27 محمد رسولالله، در بازه زمانی آبان 1361 تا فروردین 1362 است و دورهای شش ماهه را روایت میکند. چنان که روی جلد این کتاب دیده میشود، در همین دوره بود که نیروهای ما عملیات والفجر مقدماتی را در فکه جنوبی و والفجر یک را در فکه شمالی به اجرا گذاشتند.
همچنین بیستوسومین جلد از مجموعه کتابهای روزشمار جنگ ایران و عراق، عملیات والفجر مقدماتی را یکی از محورهای اصلی برای بازخوانی حوادث و اظهارنظرهای رسمی و رسانهای قرار میدهد. این کتاب که با عنوان «والفجر مقدماتی: دستگیری سران حزب توده و تیرگی روابط ایران و شوروی» به قلم علیرضا لطفالله زادگان تدوین و از سوی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر شده است، جنگ تحمیلی در دو ماه نخست زمستان سال 1361 را مرور میکند.
نظر شما