اعظم سبحانیان نویسنده داستان طنز «پهلوان بچهننه» درباره ویژگیهای یک طنزنویس گفت: نویسنده آثار طنز باید هوشمندانه بنویسد و با توجه به تمام چیزهایی که در نگاه تیزبین خود در جامعه میبیند، بفهمد با چه ابزاری میتواند در داستان لبخند روی لبهای کودک و نوجوان بنشاند. به نظرم خنداندن مخاطب چه کودک چه بزرگسال در این دنیای پر از هیاهوی امروز کار سختی است.
این داستان نوجوان با چهار داستان مجزا و متفاوت که همگی محتوایی بامزه و سرگرمکننده دارند برای بزرگسالان نیز مناسب است. ماجرای یک شکست عشقی و تحولات درونی جوانی به نام فرامرز تا نقشه گم شدن عینک ننی همگی وقایعی قابل درک و واقعیاند. چهار داستان اجتماعی و رئال که برای مخاطبان خاطرهانگیز و سرگرمکننده است. با سبحانیان درباره ویژگیهای نویسندگان آثار طنز و همچنین تاثیر خواندن داستان طنز بر کودکان و نوجوانان گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید:
ایده نوشتن این چهار داستان طنز، از کجا به ذهنتان رسید؟
کلا آدم شوخطبعی هستم و از نوجوانی مجلههای گل آقا و آثار طنازان را میخواندم و لذت میبردم. این تجربه زیستی خودم باعث شد بدانم که نوجوان با خواندن آثار طنز پنجرههای زیادی به رویش باز میشود و او میتواند با نگاه کردن از آن پنجره به جهان، راحتتر از پس حل کردن مشکلات و امور خود برآید. من همیشه با همین روحیه شوخطبعی و نوشتن و خواندن اثر طنز بهتر توانستهام با آدمهای دور و برم ارتباط برقرار کنم. قطعا آدمهای عبوس و اخمو هیچ جذابیتی برای من ندارند. قبل از این کار تجربه نوشتن فیلمنامه و شعر طنز و کار با مجلههای طنز را در کارنامهام داشتهام. این مجموعه اولین کار رئال من بوده است؛ چون عمده کارهای من چه برای بزرگسال و چه کودک و نوجوان سورئال و فانتزی است.
شخصیتهای مراد، فرامرز، پری و... از کجا به ذهنتان رسیده است؟
شخصیتهای داستان کسانی هستند که ما از آنها خواهش میکنیم قدمرنجه کنند و به جهان داستان ما پا بگذارند. خب بعضی از این شخصیتها حرف گوشکن هستند و نویسنده مشخص میکند که چه عملکردی در داستان داشته باشند؛ که به نظرم حرف گوشکن هستند ولی نتیجه زیاد جالب نمیشود. داستانی زیباتر میشود که شخصیتهای حرف گوشنکن هر آتشی شده در داستان میبارانند و راه خودشان را میروند. داستان طنز بیشتر از ژانرهای دیگر به این شخصیتهای خاص عجیب و غریب نیازمند است؛ که شخصیتهای این چهار داستان قبل از وارد شدن به داستان من، همگی در این مورد متفقالقول شدند. داستان طنزی به نظرم موفق است که علاوه بر مخاطب کودک و نوجوان، بزرگسال هم با خواندن آن لذت ببرد. این را زمانی متوجه شدم که دیدم مخاطبان مختلف هر کدام لذت خودشان را از این داستانها بردهاند.
این داستان برای کودکان و نوجوانان است؛ اما فضای داستان، فضای امروزی برای بچههای امروزی نیست؛ چرا در این داستانها از توصیف فضاهای قدیمی استفاده کردید؟
این که فضای امروزی در داستان نیست عمدا خواستم هم بچهها را با فضای قدیم آشنا کنم هم به بچهها با زبانی ساده نشان بدهم در سادگی زیستن و محدودیت هم میشود شاد بود و زندگی کرد. قطعا چیزی خندهدارتر از واقعیت نیست!
برای بچهها خواندن داستان طنز چه تفاوتی با داستانهای دیگر دارد و تاثیر آن چیست؟
طنز بیان واقعیت تلخ است به زبانی شیرین. آثار طنز در نظر من همیشه مثل یک لیوان آب خنک است که در گرمای طاقتفرسا به شما تعارف میشود. کودک و نوجوان امروز کاملا با کودک و نوجوان گذشته فرق دارد تکنولوژی چیزی را به کودک و نوجوان امروزی داده که هم خوب است و هم استفاده زیاد آن زیانبخش. آثار طنز دقیقا همان زنگ تفریح و همان لیوان آب خنک است میان این همه هیاهو. طنز به کودک و نوجوان یاد میدهد خوشبینانه به مسائل نگاه کند و با آدمها ارتباط بگیرد.
در خلق کاراکترهای داستان از ابعاد فردی و شخصیتی خودتان هم استفاده شده کدام یک از شخصیتهای داستان به خودتان نزدیکتر است؟
از آنجایی که واکنش شخصیتها طنز را به وجود میآورد؛ قطعا بخش بزرگی از زحمت نویسنده برای شخصیتپردازی خرج میشود. این اتفاق در شخصیتپردازیهای یک نویسنده در داستان میافتد. افرادی که با ما زندگی میکنند و حتی شخصیت خودمان به راحتی میتواند در داستانها نمود پیدا کند. این داستانها هم استثنا نبوده است. شخصیتهای اصلی این چهار داستان یک جورهایی به شخصیت خودم در کودکی برمیگردد. نه تنها شخصیت اصلی بلکه شخصیتهای دیگر هم کسانی بودند که از کودکی کنارم بودند؛ البته با دخل و تصرف.
نویسنده آثار طنز باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
طنز نوشتن کار سختی است. طنز نوشتن برای کودک و نوجوان سختتر. در تئاتر یا فیلمهای خندهدار رفتار بازیگران را دارید، صدای زمینه، افکتهای خنده و...؛ ولی نویسنده طنز فقط کلمه در اختیار دارد؛ بنابرین برای تاثیر آن باید سختی دوچندانی متحمل شود. نویسنده آثار طنز باید هوشمندانه بنویسد و با توجه به تمام چیزهایی که در نگاه تیزبین خود در جامعه میبیند. بفهمد با چه ابزاری در داستان میتواند لبخند روی لبان کودک و نوجوان بنشاند.
آیا نوشتن داستان طنز برای کودکان و نوجوانان در دنیای امروز کار راحتی است؟
به نظرم خنداندن مخاطب چه کودک چه بزرگسال در این دنیای پر از هیاهوی امروز کار سختی است. میتواند یک علت فاصله گرفتن نویسندگان از نوشتن آثار طنز، این باشد: جهان امروز ما غم و دردهایش بر دیگر عناصرش میچربد؛ که البته هر وقت زمانه بدتر باشد طنز رشد بیشتری دارد.
دغدغه ذهنی شما بیشتر به سمت چه موضوعاتی میرود و درباره چه مسائلی بیشتر مینویسید؟
از خودمان بپرسیم پرداختن به چه موضوعی و بازگو کردن چه چیزی برای کودک و نوجوان امروز ضرورت دارد. به تازگی داستان طنزی با عنوان «نیکو و مخوفترین دزد دریایی» را به انتشارات قدیانی سپردهام که چند مورد از دغدغههای جامعه امروز از نگاه خودم مثل بچههای کار و صلح در آن گنجانده شده است. داستان پیرزنی که مدرسه خیریه دارد و برای فراهم کردن رفاه بچهها به هر کاری دست میزند. وقتی در مجلهای میخواند بزرگترین دزد دریایی یک خانم است و کوهی از طلا دارد تصمیم میگیرد برود و او را راضی کند که مقداری از طلاهایش را به بچهها بدهد. کجا؟ وسط اقیانوس بزرگ. با چی؟ با یک قایق فسقلی. با چه کسی؟ یک کرهخر خیالی زبان بسته که از بخت بدش تصمیم گرفته دوستش بشود! نکات زیادی را سعی کردهام در خلال داستان به گوش بچهها برسانم که امیدوارم موفق بوده باشم.
توصیه شما به طنزپردازان جدید چیست؟
نویسندگانی مثل مارک تواین که درک عمیقی از ضعفها و سستیهای مشترک آدمها دارند، آثار ماندگارتری نوشتهاند؛ پس اگر میخواهید طنزنویس بشوید قبل از هر چیز تا حدودی ضعفهای انسانی خودتان را بدانید!
نظر شما