مرجان فولادوند به مناسبت روز درختکاری گفت:
در تمام اساطیر جهان به نوعی پیوند خویشاوندی میان انسان و گیاه وجود دارد
مرجان فولادوند نویسنده داستان «من و یک گلدان خالی» معتقد است که گیاه در زندگی انسان مهمترین موجود جهان است. در تمام اساطیر جهان به نوعی پیوند خویشاوندی میان انسان و گیاه وجود دارد. از طرفی حضور آن در اطراف ما آنقدر زیاد است که دیگر از دیدن آن شگفتزده نمیشویم.
از روی جلد کتاب، روزنی باز شده که در آن یک جعبه گرد قرصهای قلب مادربزرگ دیده میشود. او برای دخترک راوی کتاب، تخمهای گل و گیاه گذاشته است. دخترک در این فکر است که با این تخمها چه کند؟ دخترک برای تخمهای گل و گیاه مادربزرگ رویاهای مختلف در سر میپروراند و داستان با انتهایی باز خواننده را دعوت به انتخاب از میان بذرهای توصیف شده میکند.
زیبایی رویاهای دخترک که نشان از تخیل قوی و کودکانه او دارند، با تصویرهای زیبا و رنگارنگ و خلاقانه دو چندان شدهاند.
این کتاب، افزون بر آشنا کردن کودکان با گل و گیاه و زیباییهای طبیعت، افزایش شناخت آنها از محیطزیست و توجه دادنشان به پاسداری از زیباییهای آن، به تحکیم و گسترش روابط کودکان و سالمندان کمک میکند و با گذاشتن تخم گلها در درون کتاب، علاقه و توجهشان را به کاشتن گل و گیاه و فعالیت لذتبخش و دلنشین باغبانی برمیانگیزد.
در میان کتاب کاغذی جدا برای توضیحات بیشتر در مورد ۴ گیاه نیلوفر، تربچه، اطلسی و چمن و شیوه کاشت آنها گذاشته شده است. بذرهای این ۴ گیاه در قوطی قرص مادربزرگ قرار دارند و کودک پس از پایان کتاب میتواند آنها را بکارد.
با مرجان فولادوند درباره این کتاب و انتخاب داستان با موضوع محیطزیستی و طبیعت صحبت کردیم و نظر او را درباره نقش گیاه در زندگیمان را پرسیدیم که در ادامه میخوانید:
داستان کتاب «من و یک گلدان خالی» درباره چیست؟ در نگاه اول یک داستان محیطزیستی است اما انگار در عمق معناهای دیگری را هم دنبال میکند؟
بله. کاملا درست متوجه شدید. داستان ظاهرا درباره کاشت چند تخم گل است و تخیلی که از پس این موضوغ میآید؛ اما درواقع نگاهی به زندگی و امکانات بینهایت پیش روی مخاطب است.
بخش مهم کتاب آشنایی کودکان با طبیعت و کاشت گیاه است؛ چرا این موضوع را انتخاب کردید؟
گیاه در زندگی انسان مهمترین موجود جهان است. در تمام اساطیر جهان به نوعی پیوند خویشاوندی میان انسان و گیاه وجود دارد. از طرفی حضور آن در اطراف ما آنقدر زیاد است که دیگر از دیدن آن شگفتزده نمیشویم. این داستان توجه دادن مخاطب به این شگفتی هم است. توجه دادن از طریق تخیلی بسیار رها و آزاد. تخیلی بدون محدودیت و شگفت.
رویاپردازی بسیار زیادی در داستان مشهود است و کل داستان براساس همین رویاپردازی جلو میرود؛ چرا؟
بله، درست است. داستان براساس رویاپردازی پیش میرود. رویاپردازی باعث میشود کودک خودش را در جهان داستان ببیند، در عین حال همراه با روایت خیال کند، فکر کند و تصویر بسازد.
به نظر شما رویاپردازی در داستان چقدر روی آموزش مسائل کلان تاثیر دارد؟
من باور دارم همه آنچه ما امروز داریم، تمام تمدن، روایتها و افسانهها، فلسفه و هنر و همه دانشهای بشری و اختراعات شگفت، محصول تخیل است، محصول رویا داشتن. تخیل این که اگر دانههای گل را لای موهایم یا روی نیمکت مدرسهام یا توی کیفم بکارم چه میشود؟ تلاش برای گریختن از منطق محدودکننده است. تمرینی که کمک میکند تخیل، تقویت شود، واقعیت سخت و مرزبندی شده، در ذهن ما نرم و قابل تغییر جلوه کند. این کار مهمی است که دوست داشتم این کتاب کوچک انجام دهد.
داستان با انتهایی باز تمام میشود؛ غیر از اینکه نتیجه را بر عهده کودک گذاشتید، چه هدف دیگری را دنبال میکردید نوعی نگاه فلسفی در این پایان وجود دارد؟
بله. جان داستان در این پایان است. در واقع این داستان را نوشتم تا این مفهوم را برسانم که در جهان تخیل امکانات ما بینهایت است. بیمرز و بدون محدودیت (درست مثل تخم گلها و سبزیها)؛ اما وقتی به جهان واقعی برمیگردیم، زمان، عمر و توان محدودی داریم. درست مثل گلدان انتهای داستان. باید با این انتخاب سخت روبهرو شویم که این عمر و توان محدود را صرف چه کاری، چه هدفی میکنیم. یک تصمیم دشوار و تعیینکننده. پس به همین دلیل داستان با این جمله تمام میشود: «حالا وقت انتخاب است.»؟
بله. دقیقا.
با این نگاه کتاب از نوع داستانهایی است که میتواند مخاطب همگانی داشته باشد.
بله. البته وجود تخم گلهای واقعی همراه کتاب باعث شده اغلب فکر کنند که این داستان فقط یک نوع آموزش کاشت گل است. متاسفانه!
کتاب با این جمله شروع میشود: «مادربزرگم در قوطی قرصهای قلبش برایم تخم گل فرستاد.»؛ آیا این جمله یک اشاره کوتاه اما پررنگ به رابطه کودک و سالمند است؟
بله. درست است. اشاره کوتاهی است؛ اما در تمام صفحهها هرجا تخم گل حضور دارد، انگار مادر بزرگ هم هست.
آیا چنین روزهایی مانند روز درختکاری باعث پیوند بیشتر نسل امروز با سالمندان میشود؟ به عنوان مثال کودک از پدربزرگ یا مادربزرگش بخواهد که در حیاط خانه آنها و به کمک آنها درخت بکارد.
البته که میتواند. بستگی به رابطه آنها و آگاهی بزرگترها از لزوم این ارتباط دارد؛ و این که کاشتن درخت میتواند راهی برای نزدیکی آنها با کودکانشان باشد.
خودتان تا به حال درختی کاشتید؟
بله. چندتایی بید مجنون، گردو و شببو و بادام.
بیشتر دوست دارید چه درختی بکارید؟
خب بستگی به جای آن دارد؛ اما من عاشق درختهای تناور و سایهدار و دیرزیست هستم. مثل چنار، سرو، سپیدار...
به مناسبت روز درختکاری یک پیشنهاد محیطزیستی به کودکان بدهید.
درختکاری فقط در کاشتن آن خلاصه نمیشود. باید از آن نگهداری هم کرد. پس برای اجرای یک مراسم یا تبلیغ یا مناسبت درخت نکارید. وقتی درختی را میکارید، باید مطمئن باشید که میتوانید از آن نگهداری هم بکنید. مطمئن شوید که درخت درست را برای جای درست انتخاب کردهاید. آب و خاک و آفتابش درست و فراهم است؛ وگرنه نتیجهاش فقط یک تبلیغ بیمعنی و آسیبزدن به زمین و درخت خواهد بود.
نظر شما