شنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۲ - ۲۱:۱۷
رودخانه‌ی واژگون و آب جاودان

مجموعه «رودخانه‌ی واژگون» نوشته ژان کلودمورلوا با ترجمه نوید اعطارشرقی و زهره ناطقی از سوی انتشارات محراب قلم منتشر شدند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مجموعه دو جلدی «رودخانه‌ی واژگون» نوشته ژان کلودمورلوا با نام‌های «رودخانه‌ی واژگون 1؛ تومِک» با ترجمه نوید اعطارشرقی و «رودخانه‌ی واژگون 2؛ هانا» با ترجمه زهره ناطقی از سوی انتشارات محراب قلم روانه بازار نشر شدند.

ژان کلود مورلوا پس از فراگیری زبان آلمانی به دنبال پیشه‌ مورد علاقه‌ی خود، تئاتر، رفت. او نخست به بازیگری در نمایش‌های کمدی و سپس به ساخت فیلم روی آورد و سرانجام در زمینه‌ کارگردانی به فعالیت پرداخت و در حال حاضر مدتی است که وقت خود را به نوشتن کتاب برای نوجوانان، رمان برای بزرگسالان و ترجمه‌ی آثار نویسندگان دیگر می‌گذراند.
 
رودخانه‌ی واژگون 1؛ تومک
داستان کتاب «رودخانه‌ی واژگون 1؛ تومِک» در زمانی اتفاق می‌افتد که نه اتومبیلی وجود دارد و نه تلویزیونی. تومِک، پسرک ۱۳ ساله‌ای است که تنها خواروبارفروشی دهکده را دارد. در مغازه‌ تومِک همه چیز پیدا می‌شود و مردم دهکده از خواروبارفروشی تومک خرید می‌کنند.

روزی دختری هم سن‌وسال تومک وارد مغازه می‌شود، او یک آبنبات عصایی ساده می‌خرد و از تومک می‌پرسد که آیا در مغازه‌اش آب رودخانه‌ کجار پیدا می‌شود؟ تومک چنین رودخانه‌ای را نمی‌شناسد. دختر توضیح می‌دهد هر کس از آب این رودخانه بنوشد، هرگز نمی‌میرد و او به آب این رودخانه احتیاج دارد و حتما آن را پیدا می‌کند و سپس از مغازه بیرون می‌رود؛ اما تومک دیگر چیزی نمی‌شنود، او عاشق دختر ناشناس شده است.

تومک پیش دوستش، ایشام، می‌رود. ایشام کاتب دهکده است. تومک درباره‌ رودخانه‌ کجار از او می‌پرسد. ایشام برایش توضیح می‌دهد که سرچشمه‌ این رودخانه از اقیانوس است، یعنی به جای اینکه به اقیانوس بریزد، از آن خارج می‌شود. در ابتدا رودخانه‌ای پهن است. این رودخانه صدها کیلومتر در دل سرزمین‌های زیادی جریان پیدا می‌کند در حالی که دائماً باریک و باریک‌تر می‌شود. رودخانه سرانجام به پای کوهی به نام کوه مقدس می‌رسد، از کوه بالا می‌رود و در نهایت وقتی به بالای کوه می‌رسد، تنها به اندازه‌ی گودی یک سنگ آب دارد. خلوص این آب باورنکردنی است و این آب جادویی از مرگ جلوگیری می‌کند.
تومک برای پیدا کردن دختر ناشناس، تصمیم می‌گیرد رودخانه‌ کجار را پیدا کند، پس راهی سفری پرماجرا می‌شود. او ابتدا باید از جنگلِ فراموشی گذر کند. جایی که به محض ورود، همه او را فراموش می‌کنند. بعد از جنگل فراموشی، تومک باید از دهکده‌ عطرسازان، جزیره‌ موهوم، پرتگاه ساحلی و رودخانه هم عبور کند تا به کوه مقدس برسد.
آیا تومک موفق می‌شود تا در فراسوی دنیا، جایی که آن رودخانه‌ی افسانه‌ای در جهت مخالف در جریان است، دختر ناشناس را دوباره ملاقات کند؟
«رودخانه‌ی واژگون 1؛ تومک» داستان عاشقانه‌ای است که پسرک را از خواروبارفروشی کوچکش در دهکده، راهی سفری پرماجرا و پرخطر می‌کند. تومک در پی یافتن دخترک و دخترک در پی یافتن آب جادویی به سمت رودخانه‌ کجار حرکت می‌کنند.
انتشارات محراب قلم کتاب‌ «رودخانه‌ی واژگون 1؛ تومک» نوشته ژان کلودمورلوا با ترجمه نوید اعطارشرقی در 183 صفحه و به قیمت 40هزار تومان عرضه کرده است.
 
 رودخانه‌ی واژگون 2؛ هانا
«رودخانه‌ی واژگون 2؛ هانا» داستان دختری ۱۲-۱۱ ساله است که در جست‌وجوی آب رودخانه‌ کَجار راهی سفری طولانی و پرماجرا می‌شود. هانا در روز تولد شش سالگی‌اش مرغ عشقی از پدرش هدیه می‌گیرد. مرغ عشق هانا، یک پرنده‌ معمولی نیست، شاهزاده خانمی است که هزاران سال پیش جادوگری او را تبدیل به پرنده کرده است. پدر هانا تمام دارایی‌اش را برای خرید این مرغ عشق از دست داده بود. حالا بعد مرگ پدر، تنها یادگاری پدر برای هانا، همین مرغ عشق است.
هانا برای زنده نگه‌داشتن مرغ عشق، به دنبال آب رودخانه‌ کجار می‌رود. آب این رودخانه از مرگ جلوگیری می‌کند. هانا در جست‌وجوی آب رودخانه‌ کجار، رهسپار سفری طولانی می‌شود.
در ابتدا با پادو گرگوئر، پسرک ۱۶ ساله و اوریم، پیرمرد ۱۰۰ ساله همسفر می‌شود. آنها از جاده‌ پر پیچ‌وخم آسمان می‌گذرند و در شهر بن‌بئیتن از هم جدا می‌شوند. هانا بعد از جدا شدن از گرگوئر و اوریم، به تنهایی در بیابان به سمت جنوب به راه می‌افتد. سیزده روز در سکوت در بیابان راه می‌پیماید تا به دهکده‌ای می‌رسد که در آنجا با تومک آشنا می‌شود.
در ادامه‌ی سفر، زمانی که تومک به دنبال هانا در جست‌وجوی رودخانه‌ کجار به راه افتاده بود، هانا ماجراهای حیرت‌آوری را از سر می‌گذراند. حالا پس از تمام شدن سفر، زمان آن است که هانا ماجراهای سفرش را برای تومک تعریف کند.
«رودخانه‌ی واژگون 2؛ هانا» ، جلد دوم کتاب «رودخانه‌ی واژگون 1؛ تومک» است که این‌بار داستان سفر را از زبان هانا بازگو می‌کند.
 
در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:
گاری که عطرساز کوچکی به نام هلیگُم آن را هدایت می‌کرد، درست در مسیر ساحلی پیش می‌رفت. من عقب گاری نشسته بودم و حرف‌های قصه‌گو را درباره‌ی رودخانه‌ی کجار به خاطر می‌آوردم. او می‌گفت این رودخانه روی شنزار و آن‌سوی آب‌ها واقع شده است.
شنزار ... از آن گذشته بودم.
آب ... آن را از دور می‌دیدم که زیر نور خورشید پاییزی می‌درخشید، در حالی که زمزمه‌ی آرام امواج به گوش می‌رسید.
اقیانوس ... تمام این مدت، لحظه‌شماری کرده بودم تا به آن برسم. از خودم می‌پرسیدم: «حالا چگونه می‌توانم از وسط آن عبور کنم؟ واگر به آن سوی اقیانوس برسم، چه خطرهایی در انتظار من است؟ بگذریم که بالاخره بای دبرگردم ...»
غرق افکار خود بودم که ناگهان چشممان به بام‌های سنگی بندر افتاد.
 
انتشارات محراب قلم کتاب‌ «رودخانه‌ی واژگون 2؛ هانا» نوشته ژان کلودمورلوا با ترجمه زهره ناطقی در 162 صفحه و به قیمت 35هزار تومان عرضه کرده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها