سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در پاسخ به نیاز انقلاب برای داشتن بازوی نظامی همسو با خود تشکیل شد. اما شکلگیری این سازمان انقلابی در آغاز با دشواریهایی همراه بود و بعد هم در همان بدو تأسیس، کارآمدی آن در آزمونهایی سختی محک خورد.
پیش از او، چند نفر دیگر «در همان مکان مستقر شده بودند و در حال بحث و گفتگو بودند. عدهای از آنها مرا میشناختند و عدهای نه. وقتی وارد اتاق شدم آنهایی که مرا میشناختند از دیدن من تعجب کردند. رفتم و روی صندلی نشستم. قلم و کاغذی برداشتم و نوشتم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد: یک ـ محسن رفیقدوست. برگه را جلوی آنها گذاشتم، همه با دیدن این صحنه به همدیگر نگاه کردند. گفتم من از سوی شورای انقلاب آمدهام تا عضو سپاه باشم. همانجا یکی دو ساعتی بحث کردیم و قرار شد یک شورای فرماندهی موقت انتخاب کنیم. مدتی بعد علی دانشمنفرد بهعنوان فرمانده، حسن جعفری پرسنلی، سنجقی یک سمت دیگر و من مسئول تدارکات انتخاب شدیم.»
البته سازمانهای نظامی دیگری نیز، با اهدافی کموبیش مشابه اعلام وجود کرده بودند. یکی از مهمترین این سازمانها، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود. «این سازمان بهعنوان یک سازمان مسلح اعلام موجودیت کرد و فعالیتهای خودش را شروع کرد. از سوی دیگر محمد منتظری هم دست به کار شد. او از اول با دولت موقت و بازرگان و گروهش مخالف بود، لذا خودش رفت و گارد دانشگاه را در اختیار گرفت. حال این مسئله همزمان یا چند روز بعد از تشکیل سپاه بود که ما شنیدیم گارد دانشگاه در اختیار محمد منتظری است و او عدهای را دور خود جمع کرده، از جاهای مختلف مقداری سلاح به دست آورده و گروهی تشکیلاتی به نام پاسداران انقلاب اسلامی یا پاسا درست کرده است. از یک طرف هم عباس آقازمانی (ابوشریف) و عدهای دیگر هم که اغلب با آقای موسوی اردبیلی در ارتباط بودند پادگان جمشیدیه را در اختیار گرفته بودند و فعالیتهایی میکردند؛ کسانی مثل جواد منصوری و عباس دوزدوزانی و عدهای دیگر آنجا بودند.»
عباس دوزدوزانی نیز در مرور مشاهداتش از آن روزها، به همین اختلاف نظرها اشاره میکند و میگوید که بهتدریج، بخشی از ناهماهنگیها برطرف شد. گویا آن زمان، چهار سازمان نظامی در حالتی نیمهرسمی فعالیت میکردند و نمایندگانی از آنها، شورایی دوازده نفره را شکل میدادند. «حضور نمایندگانی از سوی شورای انقلاب در جلسات این هسته دوازده نفره نشان دهنده این بود که هم این جریانها جا افتادهاند و هم با توجه به ارتباطشان با شورای انقلاب حمایت این شورا را کسب کردهاند؛ البته در ابتدای کار طبیعی بود که هر جریانی به نظرات خود اهمیت میداد، ولی آرام آرام پس از چندین جلسه دیدگاهها به یکدیگر نزدیکتر شد و اعضای این شورا به وحدت رسیدند.»
سپس در آخرین روز فروردین ماه ۱۳۵۸در قم به دیدار امام(ره) رفتند و دستور شفاهی ادغامها سازمانهای موازی ذیل یک تشکیلات واحد، موسوم به سپاه پاسداران انقلاب را از ایشان گرفتند. دوزدوزانی اضافه میکند «در آن جلسه نیز دوستان به بنده ماموریت دادند تا بیانیه تشکیل سپاه پاسداران انقلابی را بنویسم و در روز دوم اردیبهشت ۱۳۵۸ این بیانیه در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید؛ ما در آن بیانیه ضرورت، اهداف و وظایف سپاه را شرح داده بودیم.»
کتابی درباره تشکیل سپاه، پژوهشی در حوزه تاریخ شفاهی
رفیقدوست در خاطراتش از جواد منصوری نام میبرد و همین نام، ما را به دنیای کتابها وصل میکند. منصوری به جز داشتن سابقه پاسداری و خدمت در این لباس به انقلاب و کشور، پژوهشگر توانمندی نیز محسوب میشود. او اوایل دهه ۱۳۹۰ کتابی درباره چگونگی تشکیل سپاه تألیف کرد و در آن، به مرور خاطرات و بررسی اسناد تأسیس این سازمان انقلابی پرداخت. این کتاب «تاریخ شفاهی تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» نام دارد و از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده و یکی از معدود کتابهایی است که در آن به شکل اختصاصی، به چگونگی تشکیل سپاه و مشکلات و چالشهای بدو تأسیس این سازمان پرداخته میشود.
منصوری در این پژوهش، به سراغ عدهای از کسانی میرود که هرکدامشان سهمی در پایهگذاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشتند و از بازخوانی خاطرات آنها، روایتی از چگونگی تشکیل سپاه ارائه میدهد. در کتاب «تاریخ شفاهی تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» بحث ادغام سازمانهای نظامی انقلابی در یکدیگر، زیر نام سپاه، نیز وجود دارد و به این پرسش هم پاسخ داده میشود که چگونه موازیکاریها و تشتت نیروها – نه به آسانی، اما سرانجام - ختم به خیر شد و همه آنهایی که قلبشان برای انقلاب و پاسداری از آن میتپید، در یک سازمان انقلابی دور هم جمع شدند. آنچه به چندپارگی پایان داد، فرمان حضرت امام (ره) در دوم اردیبهشت ۱۳۵۸ در تأسیس سپاه واحد پاسداران انقلاب اسلامی بود.
البته در کتاب «تاریخ شفاهی تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» مباحث و موضوعات دیگری نیز به چشم میخورد. مباحث و موضوعاتی مثل نقش و اهمیت سپاه در مبارزه با گروههای مسلح تجزیهطلب و ضدانقلاب که در چند استان کشور، دست به شرارت و آشوب زده بودند و بهاصطلاح به هیچ صراطی مستقیم نمیشدند. مواجهه با این گروههای مسلح، که برای تحقق اهداف شوم و خطرناکشان از هیچ جنایتی ابا نمیکردند، عملاً به آزمونی بزرگ برای اخلاص و کارآمدی سازمان نوپای سپاه تبدیل شد. میدانیم که سپاه در این آزمون سربلند شد، چه آنکه ضدانقلاب به آنچه در سر داشت نرسید و نظم و آرامش در گوشه و کنار کشور برقرار و تثبیت شد.
نظر شما