ایران شهر داستان شروع جنگ است. نویسنده از بیست و نهم شهریورماه سال ۱۳۵۹ داستان را شروع کرده اما به این مقدار اکتفا نکرده و برای خوب فهمیدن و باورپذیر بودن شخصیتهای داستانش گاهی به اجداد و گذشته شخصیت نیز پرداخته است. به همین سبب ما با بخشهایی از دوران پهلوی اول و دوم نیز مواجهیم. شهسواری در انتهای جلد پنجم مخاطب را به روز ششم شهریور رسانده است.
این کتاب از همه لحاظ یک نمونهای تمام عیار است. ما با یک کتاب زنده، جاندار و درست و درمان مواجهیم که به وسعت تمام مردم ایران نوشته شده است. شاید سالهاست که تاریخ جنگ و وقایع آن منتظر چنین کتابی بود؛ کتابی که بتواند در عین صداقت هم ضعفها را بیان کند و هم از قوتها، رشادتها، رنجها و ایستادگیها بگوید. کتابی که مورد توجه تمام سلایق قرار بگیرد و کسی را از کسی جدا نکند. کتابی که تاریخ را راحت، قابل فهم، دلچسب و کاربردی کند و همگان بتوانند از ان برای امروزشان بهره ببرند.
نویسنده تکلیف مخاطب را در همان ابتدای کار مشخص کرده و گفته است در این رمان از مستندات تاریخی فراوان و خاطرات مکتوب و شفاهی افراد بسیاری استفاده شده است تا در کلیات از واقعیت دور نیفتد اما تمام شخصیتهای این رمان در خیال نویسنده شکل گرفتهاند و وجود خارجی ندارند. ما با شخصیتهای ساخته شده در ذهن نویسنده روبهرو هستیم که مثل مهرههای شطرنج در یک واقعه مهم تاریخی چیده شدهاند و چقدر درست و دقیق در جای خود قرار گرفتهاند. به طوری که اگر صفحه اول کتاب را نخوانید، احتمالا به دنبال شخصیتها در دنیای پیرامونتون خواهید گشت.
آنقدر شخصیتهای کتاب دقیق و درست ساخته شدهاند که باید گفت شخصیتپردازی، نقطه قوت و وزنه سنگین کتاب محسوب میشود. شهسواری این دقت نظر را در تمام شخصیتهای بسیار زیاد کتابش به کار برده است او حتی به شخصیتهای چندگانه اصلی هم اکتفا نکرده است و شخصیتهای کوتاه و گذرای داستانش را با همین دقت به میدان فرستاده است.
نمیشود ایرانی بود اما ایران شهر را دوست نداشت. ما در ایران شهر با خودمان مواجهیم؛ نسخه اصل ایرانی. آنجا که وقتی مشکلی به وجود میآید دیگر اختلافها دیده نمیشود. آنجا که با وجود هر مسئله و مشکلی دست هم را میگیریم و وحدت خودش را نشان میدهد. ما مردمی هستیم که تاریخ به ایستادگی و مقاومت ما قسم خواهد خورد.
ایران شهر یادآور تمام ماست با هر سلیقه و اعتقادی
حتما برای شما پیش آمده که با یک ساختمان اکازیون مواجه شوید. ساختمانی که در موقعیت خوبی از شهر قرار دارد نقشهاش کمترین عیب و نقص را داشته باشد و عمده موارد رفاهی را دارد از نظر ظاهری هم بسیار زیباست و حالا به هر دلیل با قیمت مناسبی به فروش میرسد چه حسی دارید؟ قطعا اگر دنبال خانه باشید همه تلاش خود را به کار میبندید تا آن را تهیه کنید و اگر قصد خرید منزلی را نداشته باشید بهبه چهچه نثارش میکنید و به بقیه توصیه میکنید که منزل را بخرند.
شاید این بهترین مثالی است که میشود برای کتاب ایران شهر به کار برد، کتابی که یک نمونه تمام عیار است از اینکه هرکس در حیطه تخصص خود اگر درست کار کند. نتیجهاش میشود یک اثر جمعی قابل تامل و فاخر. کتابی که خروجی و حاصلش مخاطب را به وجد میآورد.
طراحی جلد در این کتاب بسیار زیبا و دقیق کار شده است ما در طراحی جلد با عکس یک دیوار روبهرو هستیم که گلوله خورده است. نکته جالب اینجاست که ترتیب مجلدات را از تعداد جای گلولههای روی هر جلد هم میتوان پیدا کرد.
ما در طراحی صفحات و فصول داخلی و حتی نوع چینش متن نیز همین میزان ظرافت، خلاقیت و توجه به جزئیات را میبینیم. این دقت نظر حتی در شمارهگذاری صفحات کتاب نیز رعایت شده است به طوری که ما به جای شماره صفحات، با زمان مواجهیم. هر صفحه، یک ثانیه محاسبه شده است. این شاید مفهوم شرایطی که مردم در دل تاریخ آن را تجربه کرده بودند را بهتر برای مخاطب تداعی میکند. اینکه مخاطب احساس کند چقدر هر ثانیه از اهمیت بالایی برخوردار بوده است و اگر دیر بجنبد خرمشهر قلب ایران سقوط خواهد کرد. خرمشهری که شهسواری در توصیفش در بخشی از داستان اینگونه مینویسد:
«خرمشهر یک فروتنی و حیایی داشت خاص خودش یک طور سختی و محرومیت خود خواسته مثل روزهداری یک مومن.»
نکته دیگر اینکه گذاشتن ضمیمه نقشه خرمشهر و آبادان و همین طور معرفی شخصیتهای هر داستان در انتهای هر جلد نیز جز مواردی بود که برای فهم بهتر داستان بسیار خلاقانه و کمک کننده بود.
امروز سوم خردادماه مصادف با آزادسازی خرمشهر عزیز است خرمشهری که برای آزادسازیاش مشقتها کشیده است.
برای درک بخش کوچکی از ان ایران شهر را بخوانید:
«ایران شهری که حرفش این است،
زمین سفت زیر پای هر ملتی برای رفتن به آینده فهم گذشته است.»
نظر شما