نودوچهارمین نشست از سلسه نشستهای کتابخانه مرجع کانون پرورش فکری با محور آموزش زبان دوم به کودکان برگزار شد.
در ابتدای این نشست شهین واعظی، معاون اسبق آموزشی کانون زبان گفت: یکی از مهمترین و ضروریترین مسائلی که در آموزش زبان به کودکان باید به آن پرداخته شود، بستری است که از آن حرکت میکنیم. برای برنامهریزی مسیر آموزش ابتدا نیاز داریم از موقعیت فعلی به خوبی آگاه شویم. وی تأکید کرد: به محض شروع یادگیری زبان دوم در کودکان باید غنیسازی فرهنگی زبان مادر انجام شود. سؤالی که اینجا مطرح است این است که آیا میتوانیم زبان را از فرهنگ تفکیک کنیم یا خیر. درواقع فرهنگ درون یک زبان نهفته است، شاید بتوان غلظت فرهنگ را پایین آورد؛ ولی تفکیک کلی آن ممکن نیست.
واعظی ادامه داد: موضوع دیگری که برای خانوادهها مهم است، سن یادگیری است؛ اینکه از چه سنی باید برای کودکشان اقدام به آموزش زبان دوم کنند. درواقع در آموزش زبان دوم ضمانتی نیست که هرچه سن شروع یادگیری را کاهش دهیم کودک در زبانآموزی سریعتر و موفقتر شود؛ چرا که عوامل تأثیرگذار بر این امر بسیار زیاد است. با این حال با رعایت همه اصول ممکن است در درازمدت به این نتیجه برسیم که هرچهقدر زودتر آموزش شروع شود، حاصل بهتری خواهیم داشت.
عضو هیئت علمی گروه زبانهای خارجی دانشگاه علم و صنعت عنوان کرد: برخلاف تصور عموم، تدریس زبان خارجی مقوله بسیار مهم و پیچیدهای است. تدریس زبان به کودکان نیازمند چند ویژگی مهم است؛ اولین مورد دانش زبانی است. مورد دیگر صبر و بردباری است؛ مدرسی که صبر و بردباری نداشته باشد باعث میشود بچهها هم صبرشان کم شود. همچنین توانایی ارتباطگیری با زبانآموز مهم است. درواقع مربی باید با در نظر گرفتن آمادگی کودک و ویژگی فردی زبانآموز او را حمایت کند. مهدی پورمحمد، متخصص حوزه علومشناختی (روانشناسی زبان) بیان کرد: تا امروز در دنیا از طرف مراکز معتبر زبانشناسی ۲۷ تعریف از دوزبانه بودن ارائه شده که این یعنی معیارهای یکسانی برای دوزبانهها تبیین نشده است. پس در کل، دایره وسیعی از افراد میتوانند دوزبانه نام بگیرند؛ مثلا فردی که میگوید زبان ترکی بلد است؛ اما نمیتواند صحبت کند هم دوزبانه محسوب میشود.
وی ادامه داد: اگر بخواهم از نظر فیزیولوژیک به مغز دوزبانهها بپردازم باید بگویم که این افراد در ذهنشان ابتدا به معنی و مفهوم میپردازند و بعد به زبانی که میخواهند با آن، مفهوم را منتقل کنند. البته مواردی هم هست که دو زبان یک مفهوم را در ذهن منعکس نمیکند.
پورمحمد افزود: در سطح عصبی دو زبان همیشه بر اساس ظرفیتهایشان با یکدیگر رقابت دارند؛ برای مثال بروز آن را هم جایی حس میکنیم که متوجه میشویم داریم به زبان دوم صحبت میکنیم؛ ولی به زبان اول فکر میکنیم یا زمانی که در زبان دوم از نظر آوایی و واجی با اصول زبان اول پیش میرویم. این پژوهشگر اظهار کرد: سؤال بعدی این است که زبان دوم را باید از چه زمانی شروع کنیم. در این مبحث والدین گاهی اظهار نگرانی میکنند که اگر زبان دوم را پیش از هفتسالگی به کودکشان آموزش دهند، فرزندشان در مدرسه دچار مشکل شود. واقعیت این است که دادههای اخیر نشان داده که دوزبانه بودن مزیتهایی دارد؛ از جمله اینکه افراد دوزبانه بسیار راحتتر میتوانند نظرهای نو و دیدگاه سایر افراد را درک کنند.
وی افزود: مورد بعدی انعطاف ذهن در جایگزین کردن مفاهیم است. پیاژه در یک آزمایشی از کودکان خواست به آنچه روز در آسمان است بگویند ماه و آنچه را که شب در آسمان مشاهده میکنند خورشید بنامند. در این حالت مشاهده شد که کودکان دوزبانه در این آزمایش بهتر عمل کردند.
این مدرس دانشگاه بیان کرد: همچنین ثابت شده است که کودکان دوزبانه در یادگیری الفبا کمی از همسالان خود عقب میمانند؛ ولی این عقب ماندن در مقطعی بسیار کوتاه و به مقدار بسیارناچیز است؛ به طوری که به راحتی میتوان از آن چشمپوشی کرد. وی با بیان اینکه یادگیری زبان یک امر فیزیولوژیک است ادامه داد: یادگیری زبان به انعطاف مغز بستگی دارد. با گذشت زمان و در نتیجه شکلگیری و کامل شدن مغز این انعطاف هم کم میشود.
مهدی پورمحمد در پایان گفت: هر کدام از ما حدود ۴۰ تا ۵۰ هزار واژه از زبان اول بلد هستیم و ممکن است ۲۰ هزار واژه نیز از زبان دوم یاد بگیریم؛ نکته جالب توجه این است که هر دو زبان در یک ناحیه خاص مغز پردازش میشوند و ما در سطح عصبشناسی متوجه میشویم هر واژه مربوط به کدام زبان است.
نظر شما