«اولین برف» داستانی کوتاه از پسر نوجوانی به نام حیدر است. حیدر با خلاقیت و جسارت خودش کرسی برقی درست میکند و مادر را از رنج هر روزه آمادهکردن زغال برای کرسی نجات میدهد. زیرزمین خانه، کارگاه حیدر و محلی برای رشد و شکوفایی اوست. شهر شلوغ است و سرما هم بیداد میکند. ۱۹ دیماه است و حیدر آرام و قرار ندارد. در سرداب خانه، خشتهای کف را کنده و اعلامیه و نوارهای حضرت امام خمینی(ره) را در آنجا پنهان کرده است. سرداب خانه محل کارهای مخفیانه هم هست.
آن روز با شور و هیجانی بیشتر از پیش به خانه آمد. عکسی را که به تازگی در عکاسی گرفته بود به دست مادر داد و سر سفره ناهار را تند و با عجله آش داغ را خورد تا به سخنرانی آیتالله نوری همدانی برسد. حیدر رفت و پدر هنوز مشغول رنگزدن درب خانه بود. صدای شلیک و فریاد و شعار به گوش میرسید. پدر به این صداها عادت داشت. سالهای آخر حکومت پهلوی بود و شهر هر روز شلوغتر و تظاهراتها پُرشورتر میشد؛ اما صدای یک تیر انگاری قلب پدر را نشانه گرفته باشد. قوطی رنگ از دستش افتاد و ... .
حیدر رضایی یکی از همان سربازانی است که حضرت امام خمینی(ره) سالها پیش وعدهشان را داده بود. او با سن کم و جثه ریزهاش هدیه حضرت علیبنموسیالرضا(ع) بود برای پدر و مادرش و اولین شهید دانشآموز انقلاب در قیام ۱۹ دی مردم قم.
کتاب «اولین برف» به قلم حجتالاسلام ابوالفضل هادیمنش با تصویرگری اسماعیل چشرخ برای گروه سنی نوجوان، در ۲۸ صفحه و به بهای ۳۵ هزار تومان از سوی انتشارات کتاب جمکران با همکاری کنگره ملی شهدای استان قم منتشر شده است.
نظر شما