در کشور ما کتابهای زیادی راجع به بوسنی و جنگ بوسنی ترجمه شده است اما تقریباً همه آنها یا حداقل آن تعداد که من دیدهام همه مربوط به طرف بوسنیایی بوده و روایت صربها را نشنیدهایم.
گاهی هم به خاطر ثبت نشدن دقیق وقایع تاریخی هرکسی با تفسیر مورد نظر خود آن بخش از تاریخ را روایت میکند که در راستای اهداف خودش است. به هیچ عنوان نمیشود به حافظه شفاهی اعتماد کرد؛ مثلاً همین پاندمی اخیر. با اینکه هنوز تا حدودی درگیر آن هستیم اما بسیاری از جزئیات را فراموش کردهایم. مثلاً در چه تاریخی قانون منع رفتوآمد تصویب شد یا دانشآموزان در ابتدای مجازی شدن مدارس با چه اپهایی به کلاسهای درس متصل میشدند و بسیاری جزئیات دیگر. بعدها اگر کسی قصد داشته باشد درباره کرونا تحقیق کند نیازمند اطلاعات مکتوب است. این مکتوبات چه نوشتههای یک پزشک باشد یا بیانات یک سیاستمدار یا خاطرات یک زن خانهدار.
یکی دیگر از مشکلات ما ثبت نشدن خاطرات شفاهی دوران دفاع مقدس است. مثلاً درباره یک شخصیت یا یک عملیات یا یک تصمیم نظامی روایتهای مختلفی وجود دارد چون آن زمان کسی لازم ندیده که دانستههای خودش را مکتوب کند. اگر فرماندهان یا حتی سربازان مکلف میشدند که وقایع را حتی به صورت خلاصه و در حد چند جمله ثبت کنند. حالا بعد از گذشت بیش از سی سال از پایان جنگ یک دورنمای کامل از آن دوران داشتیم.
اما افرادی هم هستند که خودشان به صورت شخصی خود را مکلف میکنند به ثبت خاطرات شخصی. کاری که ژنرال راسم دلیچ بر خود واجب دانسته. ژنرال راسم دلیچ یک افسر مسلمان بوسنیایی بود. یکی از فرماندهان مؤثر نظامی. جنگ بوسنی هرزگوین با صربها هم یکی از حوادثی است که نقطه ابهام در آن زیاد است و هنوز که هنوز است سؤالات زیادی در رابطه با آن بدون جواب مانده است. ژنرال راسم دلیچ بعد از جنگ خاطرات مهم مربوط به دوران نبرد را در کتابی به نام «۱۰۱ خاطره جنگی» گرد آورده است.
به عقیده مترجمِ کتاب: «او از زاویهای کاملاً متفاوت اوضاع جنگ را برسی و از طرفی تلاش کرده خاطراتش را به صورت زنجیروار بیان کند؛ به گونهای که پس از پایان هر خاطره ادامه ماجرا را در خاطره بعدی دنبال میکند. و بدین ترتیب عملاً خواننده کتاب را به خواندن همه قسمتهای کتاب ترغیب میکند.» حُسن این کتاب در این است که از طرف کسی روایت شده که نه تنها مستقیم در دل جنگ حضور داشته بلکه تا حدود زیادی تصمیمگیرنده بوده. او حتی از برخی وقایع پشت پرده نیز آگاه بوده است.
در کشور ما کتابهای زیادی راجع به بوسنی و جنگ بوسنی ترجمه شده است. اما تقریباً همه آنها یا حداقل آن تعداد که من دیدهام همه مربوط به طرف بوسنیایی بوده و روایت صربها را نشنیدهایم. البته با توجه به ابعاد جهانی این اتفاق و جنایتهای صربها و اتفاقات بینالمللی قطعاً بوسنیاییها طرف مظلوم و مورد تجاوز بودهاند. اما نمیتوان مطمئن بود که همه کتابهایی که از طرف آنها نوشته شده است هم کاملاً منصفانه و غیرمغرضانه است. مخصوصاً که از طرف یک ژنرال باشد. یک ژنرال میتواند اغراق کند، مسائلی را پنهان کند یا حتی دروغ بگوید. البته با توجه به بقیه مطالعاتم در این حوزه به نظر میرسد که این کتاب یک کتاب قابل اعتماد است. مخصوصاً که حتی گاهی از انتقاد هم خودداری نمیکند. حتی اگر این انتقاد از شخص رئیس جمهور باشد. آن هم رئیس جمهور محبوبی مثل علی عزت بگویچ: «من نمیدانم که عزت بگویچ و خلیلویچ چطور اوضاع جبههها را رصد میکردند.» «اما آیا خلیلویچ دلیل خاصی داشت که نتوانست به وعدهاش عمل کند؟ به هرحال فرمانده نباید وعدهای بدهد که نتواند به آن عمل کند.»
بوسنی یک کشور مسلمان اروپایی است که مورد تجاوز قرار گرفته و به عقیده عده زیادی هدف اصلی این جنگ نسلکشی و اصلاح نژادی بوده گرچه برخی نظرات متفاوتی دارند. لابهلای صفحاتِ کتاب «۱۰۱ خاطره جنگی» اشتراکات زیادی با دوران دفاع مقدس پیدا میکنیم. مثلاً رشادت رزمندهها و از خودگذشتگیها و ویرانیها. یک پاراگراف از این کتاب من را به یاد ویرانی خرمشهر و آسیب دیدن مسجد جامع این شهر انداخت: «مجموعه فرهنگیورزشی زترا که نماد شهر سارایوو بود به دلیل آسیبهای جدی و وقوع انفجارها و آتشسوزیها به مخروبهای تبدیل شده بود و سایر تأسیسات شهری هم وضعیتی بهتر از زترا نداشت.» چون خاطرات مربوط به یک افسر است و عمده خاطرات مربوط به تصمیمات نظامی است. گویا او عامدانه از شرح مفصل فجایع انسانی خودداری کرده و فقط به یک اشاره بسنده کرده است. به نظر من این یکی از نقاط قوت کتاب است. چون مخاطب علاقهمند به بوسنی به اندازه کافی در کتابهای دیگر درباره این فجایع خوانده، اما با خواندن این کتاب دنبال دیتاهای جدیدتری است. خوشبختانه مخاطبی که با این رویکرد خاص این کتاب را دست گرفته باشد بعد از خواندن آن با رضایت کتاب را میبندد.
یکی از محاسن کتاب فصلبندی مناسب آن است. فصلهای کتاب کوتاه هستند و در هرکدام به یک واقعه مهم اشاره شده است. یعنی هم اطناب ندارد و هم از مطالب غیرضروری پرهیز شده است. هم سیر وقایع کاملاً مشخص است و هم فاصله زمانی بین ماجراها، اتفاقات، جلسات، دیدارها و تصمیمات.
نظم حاکم بر کتاب شبیه نظم حاکم بر زندگی یک نظامی است. ترجمه روان کتاب هم به خوشخوانی کتاب کمک زیادی کرده. ترجمه روان مترجمی که در مقدمه کتاب از مخاطبان درخواست کرده که برای شادی روح راوی کتاب فاتحه بفرستند. من هم با فاتحهای برای راوی کتاب، پرونده این کتاب را میبندم.
نظر شما