سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): سردار مهدی محبی متولد سال ۱۳۴۴ در عملیات بیتالمقدس در سال ۱۳۶۷ به اسارت نیروهای بعثی درآمد و در سال ۱۳۶۹ آزاد شد. او دوران اسارت خود را در اردوگاههای تکریت ۱۲ و ۱۶، که ویژه آزادگان مفقودالاثر بود، به سر میبرد و بعد از دوران آزادگی در ستاد نیروهای مشترک سپاه مشغول به فعالیت شده است. فرزانه قلعهقوند؛ معاون پژوهش و نشر پیام آزادگان و نویسنده و شاعر است که به صورت جدی در حوزه آزادگان فعالیت میکند. ازجمله آثار مکتوب او میتوان به کتابهای «گل کاشتی عباس»، «هفت خوان»، مجموعه ۳ جلدی کتاب پژوهشی «سفری کوتاه به اردوگاه»، «زمان ایستاده بود» و … اشاره کرد.
آنچه در ادامه از نظر میگذرانید بخش سوم و پایانی گفتوگوی مفصلی است که با حضور سردار مهدی محبی؛ آزاده جنگ تحمیلی و فرزانه قلعهقوند در اتاق گفتوگوی ایبنا برگزار شد.
یک نکته که بین کتابهای مؤسسه به چشم میخورد حجیمبودن آنهاست و شاید یک مخاطب معمولی سراغ آنها نرود، بهتر نیست این کتابها به سمت کتابهای کوچکتر و مجلدهای پشتسرهم تعریف شود؟ مثلاً کتاب سربازهای کوچک امام وقتی یک نسخه خلاصهشده نیز برای آن منتشر شد خیلی بیشتر دیده شد.
فرزانه قلعهقوند: حق با شماست، اما این موضوع الزاماً برای همه کتابهای ما نیست و حداقل در چند سال اخیر در حال حرکت به این سمت هستیم که جلوی کتابهای حجیم گرفته شود. پیام آزادگان یک تفاوت با باقی نشرها دارد، آزادگان اینجا را خانه خود میدانند، بنابراین توقعشان این است که تمام مطالبشان چاپ شود. چند روز پیش به عزیزی گفتم که این کتاب را خیلی خوب نوشتی، اما خیلی حجیم میشود. او گفت حتی اگر کتاب فروخته نشود و فقط ۱۰ جلد نوشته شود باید برای آیندگان بماند. گاهی نگاهها اینگونه است و درست هم هست، اگرچه زمان با سرعت و عجله در حال حرکت است و ما نیاز داریم که معمولاً خلاصه بگوییم و خلاصه بنویسیم.
قطعاً نویسنده مجرب این حوزه خاطرات مربوط به مثلاً ورزش، تئاتر و … کنار هم میگذارد و از بین خاطراتی که تقریباً مشابه هستند کاملتر و تأثیرگذارتر را انتخاب میکند، مسلم است کلام کوتاه و موجز خیلی تأثیرگذار است. اما اغلب خاطرات آزادگان خودنگاشت هستند و انتخاب بین خاطره مثل انتخاب بین بچههای آدم است. این خاطرات حکم فرزند او را دارد، اما بههرحال ما به سمت کتابهای کمحجم در حال حرکتیم.
سردار مهدی محبی: خلاصهنویسی یک هنر است اما در حوزههایی، مانند دوران اسارت، سخت است زیرا ضروری است که همه وقایع ثبت شود و از آن سمت هم انتظار دارند که همه چیز ثبت شود، اما اگر بتوانیم کتابها را برای یک قشری خلاصهنویسی کنیم و بعد برای نشر دیگر خلاصه دیگری بنویسیم و نهایتاً کتاب دوسه بار به صورت خلاصه و کامل منتشر شود، خوب است.
درخصوص موضوعینویسی چطور؟
فرزانه قلعهقوند: موضوعیکار کردن در حال حاضر یکی از اهداف ماست، در واقع نیازهای ما تعیینکننده است. ما بهعنوان تنها مرجع تخصصی نشر آزادگان مواجهه فعالی با رسانهها، پژوهشگران، سینماگران و … داریم که درخواست کتابهای موضوعی مانند بهداشت و درمان در اسارت، لحظه آزادی، تئاتر در اسارت، بانوان انتظار، رادیو و… دارند، که سفت و سخت و هدفمند در حال تهیه این آثار هستیم.
خودتان از چه سالی وارد مجموعه شدید؟
فرزانه قلعهقوند: من یک معلم بازنشسته هستم. بعداز بازنشستگی چند سالی در شهرداری و در مجموعه اداره کل امور بانوان شهرداری تهران فعالیت داشتم. سال ۹۲ از مؤسسه پیام آزادگان زنگ زدند و روند کارشان را توضیح دادند و گفتند: میآیی؟ به همین سادگی.
همان اسفند ۹۲ برای آشنایی به مجموعه رفتم و رسماً بعد از تعطیلات نوروز ۹۳ کارم را شروع کردم و مطمئنم که این موضوع اتفاقی نبود و کسی من را به اینجا هل داد.
قطعاً نگاه آقای ابوترابی من را به اینجا آورد. من همیشه گفتم ما یاران در گهواره امام بودیم و بعداً بچه انقلابی و بچه دفاع مقدس شدیم؛ یعنی یکجورهایی کل خانواده در جنگ بودند، مجروح یا جانباز و شهید شدند. اما وقتی وارد این دنیای متفاوت و شریف شدم، دیدم که چقدر اینها نمیشناسم. یادم است روز که در مدرسه شاهد بودم ظاهراً اگر اشتباه نکنم صحبت این بود حالا که آزادگان برگشتهاند نیازی نیست فرزندان آنها سهمیه داشته باشند، شاید هم بخشنامه بود، خوب خاطرم نیست. من هم با آن همراهی کردم که دیگر پدران آنها به کشور برگشتند، روزی اسیر بودند ولی حالا نیستند و برگشتند و این ماجرا دیگر تمام شده است، غافل از اینکه آن کسی که رفت، اصلاً همانی نبود که برگشت! شاید خدا بهسبب این تفکر خواست که من بروم، تجربه کنم و ببینم آیا واقعاً همینطور است، اما نبود. خیلی اتفاقات ریز و درشت در زندگی اسارتی آزادگان افتاده است که قطعاً باعث میشود آن کسی که رفته با آن کسی که برگشته خیلی تفاوت داشته باشد.
شنیدم که خودتان کتاب خاطراتتان را در دست چاپ دارید، درست است؟
سردار مهدی محبی: بخشهایی ضبط شده و هنوز تدوین نشده است. توسط دوسه مجموعه حدود ۱۵-۱۶ جلسه با من گذاشته شد که عمده آن با مؤسسه پیام آزادگان بود. تمرکز جلسات روی اسارت بود. البته دوسه جای دیگر هم بودند، زیرا من از لحاظ پرسنلی نیروی لشکر ۲۷ محمد رسولالله برای تهران بودم که الان تبدیل به سپاه محمد رسولالله شده و آنها در حال حاضر یک نشر دارند. آنها هم حدود ۱۷- ۱۸ جلسه ۲ ساعته با من داشتند که تمرکز آن بیشتر روی جنگ بود نه اسارت.
به همین میزان مسعود دهنمکی وقتی سازمانی برای خودش داشت، بیش از ۲۰ سال پیش، در بحث دائرةالمعارف مصاحبههایی با من داشت که در آن هم تمرکز روی موضوع اسارت بود.
اما اینکه جمع همه اینها انجام شود که بگویم تاریخ شفاهی من یا خاطرات من نوشته شود، نه اینطور نیست. خودم در این بحث تنبلی کردم، البته این روزها مسئولیتی بر عهده من است که دیگران را ترغیب میکنم که خاطراتشان را ثبت و ضبط کنند و ناخودآگاه خودم نیز به این بحث ترغیب شدهام.
مشخص نیست چه زمانی منتشر شود؟
سردار مهدی محبی: برای انتشار هنوز خیلی کار دارد. فعلاً برای جمعآوری آن نقص زیادی دارد.
فرزانه قلعهقوند: قطعاً با نظر خود سردار آن را چاپ میکنیم. در حال حاضر آن را به نویسندهای سپردهایم و کار را پیش میبریم. سردار خودش راضی نمیشد و من نهایتاً اردیبهشت تأیید را از ایشان گرفتم که این کار را انجام دهم و همان موقع کار را به نویسندهای سپردم، اما به دلیل اینکه مصاحبهها از چند جا جمعآوری میشود تدوین آنها سختتر است، زیرا مصاحبهها با چند هدف مختلف ثبت شده اما کار را سپردهایم که پیش برود.
ما زنان اسیر هم داشتیم چقدر در خصوص این زنان کار شده و اصلاً خاطرات اسرا علیالخصوص زنان سانسور شده و چقدر از آن بیان شده جدا از اینکه سانسور شده باشد یا نه؟
فرزانه قلعهقوند: ما اسرایی با جرمهای مدنی هم داشتیم که معمولاً خانواده بودند و بانوانی هم بینشان بود. منتها صلیب سرخ اسامی تعدادی از بانوان را گزارش کرد و به آنها شماره صلیب داد. ۴ نفر از آنها هم در جنگ بهعنوان امدادگر حضور داشتند، خانمها آباد، آزموده، بهرامی و ناهیدی؛ خانم میرشکار هم با همسرشان در حال مأموریت بودند، که همسرشان شهید و خودشان اسیر شدند. خاطرات سه نفر از آنها به چاپ رسیده است، اما دو نفر به دلایلی تاکنون اقدام نکردند. یکی از این دوستان معتقد بود که ما مثل ماشین عروس شدیم سالی یکبار به ما گل میزنند و کلاً سالی یکبار یادشان میآید اسیری هم بوده است.
باتوجه به تجربه چند سالهای که وجود دارد، در جنگ و اسارت بانوانی داشتیم که خیلی مظلوم واقع شدهاند؛ کسانی بودند که در خانه نشسته بودند و وسط جنگ و جبهه نبودند. بانوانی که همسر رزمندگان، جانبازان یا اسرا بودند، منتها بین آنها داستان همسر اسیر خیلی فرق میکند. کسی همسرش شهید شد، یک مراسم گرفته میشود، یک قبر نشانش میدهند و حالا یا ازدواج میکند یا نمیکند. فرزند چطور تربیت شود، درس بخواند یا … قرار نیست در این دنیا به همسرش جواب پس بدهد و پاسخگو باشد، اما در بحث همسر اسیر این موضوع متفاوت است، همسر آزاده مدام در برزخ انتظار زندگی میکند، میآید، نمیآید و....
در زندگی سنتی ما، به خصوص در محیط بسته و کوچک حرف و حدیث برای یک زن زیاد است. در همین دو ماه گذشته روی سه کتاب همسران آزادگان کار میکردم، واقعاً جگرم خون میشد، نمیتوانستم بخوانم. همسر آزاده مسلماً کمتر از خود آزاده دچار مشکل نشد، شاید هم بیشتر. فشار روانی او متفاوت با همسر اسیرش بود.
در سه کتاب زنان اسیر، همان کتاب «من زندهام» چقدر سانسور داشتیم؟
فرزانه قلعهقوند: یک بانو در یک جامعه سنتی مثل جامعه ما، یکسری ملاحظات دارد. طبیعتاً نسبت به مسائل شخصی زندگیاش، مسائلی را نمیخواهد بگوید و لازم هم نیست ما ورود کنیم، اما در زندگی اسارتی، که خاطرات مشترک هستند، خاطرات دیده و نقد میشوند، همان چیزی هستند که اتفاق افتاده بود، شاید ازبین چند اتفاق آنکه مؤثرتر بود، آورده شد، اما در مورد برخورد بعثیها، سختگیری و عسرت فراوان بود که آورده شد، اما هرگز بیحرمتی نداشتیم.
در بخشی از صحبتهایتان گفتید مصاحبه گروهی دارید، اینها قرار است چگونه منتشر شود؟
فرزانه قلعهقوند: همه موضوعات در اردوگاهها بررسی میشود. آن موقع مشخص است که مثلاً در اردوگاه ۱۶ چگونه شرایطی داشته و تفاوت اردوگاهها مشخص میشود. مجموعه این گفتوگوها کتاب میشود.
سردار مهدی محبی: در بحث موضوعی این کار جواب میدهد، اما آثار، خاطرات یا تاریخ شفاهی افراد باید به صورت خصوصی با فرد صحبت شود. البته این اقدام علاوه بر کتاب، برای صحتسنجی هم بسیار مفید است.
فرزانه قلعهقوند: موضوعاتی مانند ابتکار و خلاقیت، نگهبانان عراقی، سلوک سیاسی، قومی و فرهنگی، مدیریت و رهبری در اردوگاه، رسانه و … در دست اقدام است. بهنظرم کل دنیای اسارت دنیای ابتکار و خلاقیت است. همین که میگویید نانها را روغن میمالیدیم که تبدیل به شیرینی شود یا اینکه چگونه وسایل نوشتافزار درست میکردیم و… اینها ابتکار بود. این را همیشه گفتم که نسل امروز، نسل لقمههای آماده است، از این رو با وسایل آماده بازار، دیگر زحمت فکرکردن را نمیکشند و خلاقیت از آنها گرفته میشود.
برای کودک و نوجوان هم کتاب دارید؟
فرزانه قلعهقوند: بله. اما مجموعه ما الزاماً انتشارات کودک و نوجوان ندارد، اما در کنار دیگر کتابهایمان کتاب «شکوه مقاومت» را داریم. مجموعه چهار جلدی «ستارههای دنبالهدار» را داریم یا کتابهایی مثل «مهمان ناخوانده»، «بازمانده»، «مهمانی از آسمان»، اگر میشد به بادبادکها طناب بست»، «بچههای مرد» و «روزهای پاییزی» که در این حوزه کار شده است. ما قالبهای گوناگون را تجربه کردیم، مثل رمان، شعر، خاطره، تاریخ شفاهی و علمی پژوهشی برای این نسل انجام شده است، اما متأسفانه خیلی تمرکزمان را روی کودک و نوجوان نگذاشتیم، قبول دارم که کم کار شده و تصمیم داریم در این حوزه بیشتر کار کنیم.
حتی یک جشنواره کودک و نوجوان به نام «آزاد مثل آزاده» داشتیم و خروجی آن همین کتابهای «بچههای مرد» و «روزهای پاییزی» بود که خانم مهری ماهوتی آنها را نوشتند و آثاری در دست اقدام هم داریم.
کتابهای همسران شهدا چه زمانی روانه بازار میشود؟
فرزانه قلعهقوند: پیشتر از این ده جلد با عنوان بانوی انتظار داشتیم. کتاب موجود اگر امسال خدا بخواهد چاپ خواهد شد. مقدمات آن پیش رفته است و در مرحله صفحهآرایی میباشد.
همچنین در دفاتر ما در تبریز، مشهد، همدان، اصفهان، قم، تهران و اهواز مصاحبه با مادران و همسران اسرا در دست اقدام است که یکی از اولویتهای برنامههای امسال است، البته اولویت بیشتر ما مادرانی هستند که فرزندان شهید یا رزمنده دیگر یا بیش از یک اسیر داشته باشند. همچنین مصاحبه با همسرانی که قبل از اسارت همسرانشان باهم ازدواج کرده بودند، اولویت دارد.
سهشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۹:۲۷
نظر شما