این کتاب به حمایت اداره کل حفظ آثار دفاع مقدس استان سمنان منتشر و در حوزه فیلمنامه نویسی فارسی و تاریخ دفاع مقدس و ادبیات پایداری دسته بندی میشود.
صفحه آرایی این کتاب را روح الله جلالی و طراحی جلد آن با نقش تمثال شهید سلیمانی را مجتبی صادقی انجام داده است.
محمد رضا ملکی متولد سال 47 در شهرستان شاهرود بوده و این فیلمنامه را 102 صفحه به رشته تحریر درآورده است او البته آثار دیگری نیز در حوزه ادبیات پایداری دارد. سبک این فیلمنامه رئالیستی با سیر داستانی خطی پیرامون یک داستان با ارتباط به روایتها و رفاقتهای دوران دفاع مقدس دارد. در حقیقت این داستان دو روایت موازی در دوران دفاع مقدس و تاریخ کنونی را در بر گرفته است که با هم ارتباط دارند.
در بخشی از کتاب آمده است: دخترک روی برانکارد خوابیده و چند دکتر و پرستار اطراف او هستند آنها با سرعت برانکارد را در طول راهرو حرکت میدهند. مرشدی کیف به دست کنار برانکارد حرکت می کند و نگران است.
دکتری جوان: شما پدر این دختر هستید؟
مرشدی: من من ... من ... نه من ...
دکتر: پس معطل نکنید و به خانوادهاش اطلاع بدید باید همین الان بره اتاق عمل.
مرشدی میایستد دکترها و پرستارها برانکارد را داخل اتاق عمل میبرند مرشدی کیفی که در دست دارد نگاه می کند به آرامی روی صندلی می نشیند
مرشدی به آرامی در کیف را باز می کند و کتاب فارسی دوم دبستان را از آن بیرون می آورد کتاب را ورق می زند و ناگهان از لای کتاب عکس بیرون می زند مات و حیران آنچه دیده خیره می شود. لای کتاب یک عکس است. عکسی سه نفره از او، سید و یوسف وسط کتاب است. مرشدی با چشمانی گرد به عکس نگاه می کند و می گوید: امکان نداره ...
این کتاب در قطع پالتویی همچنین قلم روانی دارد و برای علاقمندان به ادبیات پایداری می تواند بسیار مفید باشد.
نظر شما