دوشنبه ۱ آبان ۱۴۰۲ - ۱۰:۳۷
فصلِ زیتون برلبانت خنده جاری می‌شود

خراسان‌رضوی - شاعران محفل ادبی بهار کتابخانه عمومی شهید مطهری شهرستان مشهد شعرسروده‌های خود را در رثای شهدای مظلوم غزه خوانش کردند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در مشهد، در ابتدای این محفل مجتبی ابوالقاسمی، دبیر محفل ادبی بهار کتابخانه عمومی شهید مطهری شهرستان مشهد ضمن تسلیت حادثه غم انگیز شهادت جمعی از مردم مسلمان و مظلوم فلسطین در بمباران بیمارستانی در شهر غزه این عمل را جنایتی بزرگ از ستمکاران و خونخواران جهان عنوان کرد.

وی در ادامه با اشاره به هفته بزرگداشت مقام لسان الغیب حافظ شیرازی، حافظ را حافظه و قله شعر عاشقانه و عارفانه دانست و گفت: حضرت حافظ استاد سخن است و چگونه گفتن در شعر حافظ تبلور آسمانی دارد.

دبیر محفل ادبی بهار همزمانی و در زمانی را از ویژگی‌های مهم شعر و غزل حافظ دانست و افزود: حافظ به واقع فرزند زمان خویش است و به خوبی توانسته چگونه گفتن را در شعر فارسی آشنایی زدایی کند.

در ادامه محمدحقیقت خواه، مسئول انجمن نویسندگان اهل قلم مشهد نیز در این جلسه ضمن تسلیت وقایع ناگوار سرزمین فلسطین و غزه و شهادت تعداد زیادی از مردم در این منطقه به دت عمال رژیم اشغالکر قدس گفت: کسی که در حلقه شعر و شاعری قرار می گیرد نمی تواند نسبت به جامعه و حوادث آن بی تفاوت باشد.

وی ادامه داد: شاعر یک انسان متعهد است که تکلیف و هدف خود را بوسیکه قرایح و لطف سخن خود بیان می کند و همواره سعی می کند پرچم تعهد رابرای رنگ خدایی گرفتن بالا نگه دارد.

حسین سیدبر، شاعر و عضو انجمن محفل ادبی بهار نیز در ادامه این مراسم در خصوص شیوه هایی نویسندگی و بویژه نصایح بزرگان قلم در خصوص نوشتن مطالبی بیان کرد.

در ادامه این مراسم غلامرضا محمدی، علی طوسی، غلامرضا غلامپور دهسرخی، محمد حقیقت خواه، حسین سیدبر، معصومه حقدادی، زهرا عراقی، فاطمه آرمان، محیا آرمان، غزل سادات رحیم پور، پریسا هنری، اسماء حامدی یکتا، محمد صدوقی، حسن متین راد، محمود دولت آبادی به قرائت اشعار و متون ادبی خود پرداختند. دو مورد از این موارد در ادامه آمده است؛

فصلِ زیتون برلبانت خنده جاری می شود

غم مخور فصلِ خزان، روزی بهاری می شود

عاقبت روی لبانت خنده جاری می شود

پشتِ دشمن بشکند از صبر و از ایثارِ تو

عشق هم شرمندۀ این بردباری می شود

مسجدُالأقصی شهادت می دهد داغِ تو را

تیغِ آهت بر دلش چون زخمِ کاری می شود

می رهی از بندِ دشمن، پایداری دیدنی ست!

آسمانِ کشورت غرقِ قناری می شود

عاقبت عزمت چنان موجی به دریا می زند

حال و روزِ نخلهای تو بهاری می شود

می رسد پایانِ غم های تو ای اقلیمِ درد!

فصلِ زیتون برلبانت خنده جاری می شود

غلامرضا غلامپور دهسرخی

«جنگنده رسید»

مادر گفت: «وقت قایم موشک است». دوید و رفت زیر پله‌ها قایم شد ولی هیچ وقت پیدا نشد.

«آرزو»

باز گفتگو با زبان جنگ با زبان آتشینِ راکت و فشنگ.

کودکی که ناگهان بزرگ می‌شود. رد لِی‌لِی‌اش از میان کوچه‌ها پاک می‌شود.

آرزوی نورسیده‌ای که لابلای آهن و بتن ذره ذره خاک می‌شود.

مادرت عکس آخر تو را لحظه‌ای از خودش جدا نمی‌کند.

خنده‌های تو لحظه‌ای مرا رها نمی‌کند.

زهرا عراقی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها