سرویس مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - محمدحسین عباسی: فرآیند ترجمۀ کتاب به زبانهای خارجی کار بسیار حساس، ظریف و گاه دشواری است. مؤلفههای زیادی در این فرآیند وجود دارند که در جای خود بسیار مهم بوده و نیازمند بحث و بررسی هستند، مثل؛ هدف از ترجمه، انتخاب آثار برای ترجمه، انتخاب مترجم، نیازسنجی، جامعه شناسی کشور مقصد برای انتخاب اثر، بازاریابی، چگونگی عرضه و معرفی کتاب ترجمه شده به جامعۀ مخاطب، انتخاب مدیر پروژه یا ناظر علمی و محتوایی، ارزیابی ترجمه توسط کارشناسان زبان و ادبیات، نظرسنجی دربارۀ کتاب ترجمه شده، نقش کتاب در ارتباطات فرهنگی دو کشور و غیره.
اما به نظر میرسد دو مؤلفۀ مهمی که پس از تکمیل شدن کارشناسانۀ این فرآیند، در تولید یک اثرِ ترجمه با کمترین نقص و خطا، نقش اساسی دارند، عبارتند از؛ تسلط کامل مترجم به زبانهای مبدأ و مقصد و تسلط مدیر یا ناظر پروژه به موضوع کتاب.
این یادداشت به بهانۀ ترجمه و انتشار کتاب فاخر «فرنگیس» به زبان بوسنیایی، قصد دارد برخی از این مؤلفهها را مورد بررسی قرار دهد.
۱. انتخاب اثر
کتاب فرنگیس با توجه به اقبال بسیار خوب مخاطبان در ایران و دو تقریظ مقام معظم رهبری بر آن، نیازی به تعریف ندارد. فرنگیس را میتوان یکی از کتابهای فاخر در حوزۀ ادبیات پایداری دانست که در کنار کتابهایی مثل «دا» و یا «من زندهام»، خودنمایی میکند. موضوع کتاب دربارۀ یک زن قهرمان، دلاور و مقاوم ایرانی است که در همان ابتدای جنگ یک حماسۀ بینظیر خلق کرد و در طول هشت سال جنگ با وجود لطمات فراوانی که دید، اما دست از مقاومت نکشید. از سوی دیگر کشور بوسنی و هرزگوین کشوری است که حدود چهار سال طعم تلخ جنگ را چشیده و زنان بسیاری در این جنگ حضور داشته و مورد ظلم و آزار و اذیت قرار گرفتند. زنان مقاوم و قهرمانی هم بودهاند که چه در زمان جنگ و چه بعد از آن حماسههایی را خلق کردند. به عنوان مثال شاید بتوان خانم فادیلا اُجاکویچ ژوتا [۱] یکی از زنان ارتشی و مسلمان بوسنی را با خانم فرنگیس حیدرپور مقایسه کرد. او در ماههای اول جنگ بوسنی در مقابل متجاوزان صرب، دلاورانه جنگید و توانست یکی از زنان اسیری را که صربها در مقابل نیروهای مسلمان از او به عنوان سپر انسانی استفاده کرده بودند نجات دهد و پس از آن خودش به شدت مجروح شده و بعد از دو روز به شهادت رسید. [۲]
بر همین اساس باید گفت انتخاب کتاب فرنگیس برای ترجمه به زبان بوسنیایی و انتشار آن در کشور بوسنی و هرزگوین یک اقدام هوشمندانه و دقیق بوده است. خوانندگان بوسنیایی به ویژه زنان میتوانند با شخصیت و قهرمان ایرانی کتاب و مهمتر از آن با داستانهای کتاب به راحتی ارتباط برقرار کنند. در واقع حس همزاد پنداری و اتفاقات مشابه در پذیرش یک اثر در میان مخاطبان بوسنیایی بسیار حائز اهمیت بوده است.
۲. مترجم
آقای نرمین هوجیچ [۳] مترجم کتاب است. نامبرده یکی از دانشجویانی است که در دهۀ هفتاد شمسی مدتی را در دانشگاه تهران تحصیل کرده است. بعد از بازگشت به بوسنی با ترجمۀ خیلی خوبِ تعدادی از کتابهای فارسی به بوسنیایی، تسلط خود به زبان فارسی و مهارتش به فن ترجمه را به اثبات رساند. آشنایی او با فرهنگ و آداب و رسوم ایرانیان باعث شده است تا فهم و درک بالایی از زبان عامیانه و اصطلاحات رایج فارسی داشته باشد. همین موضوع، تاثیرگذارترین عامل در موفقیت او برای ترجمۀ کتاب فرنگیس بوده است. به گواه بسیاری از خوانندگان بومی، ترجمۀ این کتاب، بسیار روان و قابل فهم است و خوانندگان آن بدون هیچ مشکلی با قصه و قهرمان کتاب ارتباط برقرار میکنند.
۳. نظارت فنی و محتوایی
کتاب، قبل از ترجمه توسط یکی از کارشناسان ادبیات پایداری مطالعه و نکات لازم برای دقت نظرِ مترجم به او منتقل شده است. این کار در ترجمۀ دقیقتر اثر بسیار لازم و ضروری است. در ادامه به هفت مورد از نکات کلیدی و حساسی که ناظر پروژه در ترجمۀ این اثر رعایت کرده است، اشاره میشود. توصیه میکنم آن دسته از ناشرانی که قصد دارند کتابهای حوزۀّ ادبیات پایداری را به زبانهای دیگر ترجمه نمایند، به موارد زیر که با ذکر مصادیق و مثالهای عینی آمده است، دقت نمایند:
۳-۱. طرح جلد:
طرح جلد کتاب در نسخۀ فارسی، تصویر چهرۀ خانم فرنگیس حیدرپور با نوعی مقنعه یا روسری محلی به رنگ مشکی است. اما این پوشش در نظر مردم کشور بوسنی، اغلب تداعی کنندۀ زنان داعشی است. به همین جهت از یکی دیگر از تصاویر خانم حیدرپور استفاده شد. برای انتخاب این عکس نیز از نظرات تعدادی از کارشناسان بوسنیایی به ویژه خانمها استفاده شد تا بهترین تصویر از ابعاد مختلف برای جلد در نظر گرفته شود.
۳-۲. پیشگفتاری برای مخاطب بوسنیایی:
مقدمۀ نویسنده برای خوانندۀ ایرانی به راحتی قابل فهم است اما برای خوانندۀ بوسنیایی به سختی قابل فهم است و هم اینکه قدری طولانی است. از سوی دیگر لازم بود اطلاعات اولیهای دربارۀ جنگ ایران و عراق به خوانندۀ بوسنیایی داده شود. چرا که بسیاری از مردم به ویژه جوانان بوسنیایی اطلاع دقیقی از جنگ ما ندارند. لذا از نویسندۀ کتاب خواسته شد تا یک مقدمۀ کوتاه برای مخاطب بوسنیایی بنویسد. خانم فتاحی نویسندۀ محترم و گرانقدر کتاب، این درخواست را پذیرفته و متن زیر را نوشتند که در کتاب آمده است:
به نام خداوند بخشندۀ مهربان
در تاریخ ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ (۳۱ شهریور ماه ۱۳۵۹) در حالیکه یک سال از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران میگذشت، ناگهان کشور عراق به ایران هجوم آورد و جنگی نابرابر آغاز شد. ارتش عراق تصمیم داشت که ظرف یک هفته به تهران برسد و ایران را اشغال کند. اما ایستادگی همۀ مردم ایران در برابر دشمن، این معادلات را به هم ریخت. زنان و مردان دوشادوش هم در مقابل نیروی دشمن ایستادند و این ایستادگی و شجاعت هشت سال طول کشید. حماسههای زیادی شکل گرفت و قصههای زیادی متولد شدند.
گرچه مردان ایرانی سینه سپر کردند و در مقابل دشمن ایستادند اما زنان هم بیکار ننشستند و با تمام وجود فعالیت کردند و از هر راهی که توانستند به جبههها کمک میکردند. گاه این حضور، غیرمستقیم بود و گاه مستقیم. گاه از مجروحان در بیمارستانها پرستاری میکردند و گاه در خط مقدم جبههها حضور پیدا میکردند. گاه فرزندان و همسران و برادران خود را به جبهه میفرستادند و گاه برای رزمندگان سنگر میساختند. در مساجد غذا میپختند. لباس رزمندهها را میشستند. از اسلحهها و مهمات رزمندگان محافظت میکردند و گاه خودشان نیز زخمی و شهید میشدند و یا به اسارت در میآمدند. گاه نیز همانند مردان اسلحه به دست میگرفتند و میجنگیدند.
یکی از این زنان بزرگ، خانم فرنگیس حیدرپور است که در استان کرمانشاه زندگی میکند. زمانی که نیروهای دشمن به ایران حمله کردند، او زنی جوان و هجده ساله بود که توانست با تبرش یکی از نیروهای دشمن را بکُشد و نیروی دیگر را به اسارت بگیرد. بعد از جنگ، تندیسی از ایشان ساخته و در پارکِ شیرین کرمانشاه نصب کردند.
این کتاب، داستان زندگی این خانم است که تقدیم حضورتان میشود. یکی از زنانِ بزرگ و ارزشمند ایران زمین. زنانی که با همراهی و همدلی و صبوری داستانهایی باور نکردنی و بزرگ و ستودنی را ساختند.
اکنون که کتابِ فرنگیس به زبان بوسنیایی ترجمه شده و قرار است مردم بوسنی این کتاب را بخوانند، از راه دور به مردم خوب بوسنی سلام میکنم و درود میفرستم و از این موضوع خوشحالم که کتاب مرا میخوانید. شما هم در سالهای گذشته مانند مردم ایران جنگی نابرابر را تجربه کردید و بسیار مظلومیت و رنج و ظلم دیدید. خصوصاً زنان بوسنیایی که مورد سختترین رنجها و آزار و اذیتها قرار گرفتند. البته همانند زنان ایران ایستادگی نموده و حماسههای بزرگی را آفریدند. در آن روزها از راه دور ماجرای مقاومت و فداکاریهای مردم بوسنی را پیگیری میکردم و از رنجها و غصههایشان ناراحت میشدم. بیشک تاریخ به وجود زنان و مردان شجاع و مقاوم که از وطن و ارزشهایشان دفاع میکنند افتخار خواهد کرد.
مهناز فتاحی
آبان ۱۴۰۱ – نوامبر ۲۰۲۲
۳-۳. مفاهیم مذهبی:
مردم مسلمان بوسنی، سنی مذهب بوده و اطلاعاتب بسیار کمی از مفاهیم و آموزههای شیعه دارند. بنابراین باید در ترجمۀ اینگونه مطالب خیلی دقت کرد. گاهی لازم است که برخی اصطلاحات و مفاهیم در پاورقی توضیح داده شود و گاهی تا جایی که به اصل داستان خدشه وارد نشود، آنها را معادلسازی کرد. شدت و حدت این کار بستگی به آگاهی مدیر یا ناظر پروژه از میزان شناخت جامعۀ مخاطب و حساسیتهای دینی و فرهنگی آنها دارد. همان جامعه شناسی مقصد، که در ابتدای متن اشاره شد.
مثلاً در صفحات ۱۶۲ و ۱۶۳ نوشته: «شب، الکل به گوش رحمان زدم و گوشش را سوراخ کردم. گوشوارهای را … به گوشش انداختم. پس از آن دعایم این بود: یا امام رضا این پسر غلام توست. کاری کن به پابوست بیایم… برای اولین بار به مشهد میرفتم. گوشوارۀ گوش پسرم را توی ضریح انداختم و پسرم غلامِ امام رضا شد.» این جملات و تعاریف همانقدر که برای یک خوانندۀ ایرانی و شیعه مثل روز روشن و قابل فهم است به همان مقدار برای یک خوانندۀ سنی مذهب، غیرقابل فهم و مبهم است و حتی ممکن است شبهاتی را نیز ایجاد کند.
۳-۴. اسامی و اصطلاحات خاص:
وقتی داستان کتابها مربوط به یک منطقۀ خاص با یک زبان یا گویش و فرهنگ متفاوتی میشود، کار مترجم خیلی سختتر میشود. حتی یک استاد زبان و ادبیات فارسی هم ممکن است بسیاری از اسامی و اصطلاحات خاص یک منطقه در گوشهای از ایران را نشنیده باشد. لذا بایستی این اسامی و اصطلاحات پیش از شروع ترجمه با مشورت یک کارشناس محلی ایرانی، به زبان معیار ترجمه یا معنی و مفهوم آن مشخص شده و به مترجم منتقل شود. در کتاب فرنگیس، موارد متعددی از این دست وجود دارد که با همکاری ناظر و مترجم اثر، اقدام لازم برای ترجمۀ دقیق آنها صورت گرفت. مثل؛ کاکه، دالکه، باوگه، براگم، ویلگانه، چیلی، پاغازه، کرهل.
هرچند برخی مواقع این مشکلات از طریق جستجو در اینترنت قابل رفع است، اما اولاً برخی اصطلاحات در اینترنت هم قابل دستیابی نیست و از سوی دیگر گاه اطلاعات فراوان و پراکنده میتواند مترجم را به خطا بیندازد. لذا ضرورت دارد که ناظر پروژه قبل از شروع ترجمه با دقت کافی نسبت به گویاسازی آن بخشها اقدام لازم را انجام دهد.
حتی بعضی از اسامی که ظاهراً خیلی روشن است، گاهی به تناسب جامعۀ هدف نیاز به توضیح دارد. به عنوان نمونه کلمۀ سپاه که بدون هیچ توضیحی در صفحۀ ۷۱ آمده؛ «وقتی که سپاه تشکیل شد، رفتند و عضو شدند»، در ترجمۀ بوسنیایی نیاز به توضیح دارد چرا که مردم بوسنی به ویژه جوانان امروزی نمیدانند منظور از سپاه چیست. و نمیتوان به جای سپاه از کلمۀ ارتش استفاده کرد. بدیهی این توضیح در حال حاضر برای کتابهایی که به زبان عربی و مثلاً برای مخاطبان عراقی ترجمه میشود، نیازی نیست. یا در صفحۀ ۲۴۶ مینویسد: «… توی روستا نمان.... عراقیها با منافقین حمله کردهاند». مخاطب بوسنیایی نمیداند منظور از منافقین چه کسانی هستند و حتماً باید بار اول که این اسم آورده میشود در پاورقی توضیحی در خصوص آن داده شود.
۳-۵. حذف مطالب غیر ضرور
برخی مطالب در برخی از کتابها وجود دارند که اساساً در کتاب فارسی هم نیازی به طرح آنها نیست و اگر کاری به نسخۀ فارسی آن نداشته باشیم، در ترجمه، حتماً نیازی به آنها نیست و باید حذف شوند. نمیدانم اسم این مطالب را چه باید گذاشت. مثال های زیر میتواند موضوع را روشن کند:
صفحۀ ۳۱۳ در بخش کلام آخر: «… فرنگیس… سالهاست که با یک دنیا رنج و سختی، بچههایش را بزرگ کرده است. علیمردان همسرش در سال ۱۳۸۰ به علت سرطان ریه فوت کرد. بالاخره از اردیبهشت ۱۳۹۳ سپاه گیلانغرب ماهی دویست هزار تومان برای فرنگیس در نظر گرفته است… نذر کرده بود اگر حقوقش درست شود، برج اول را بین مردم تقسیم کند.» به نظر من این مطلب هم در فارسی و هم در ترجمه اضافه است. خواننده ۳۱۳ صفحه داستان مقاومت و حماسۀ یک قهرمان را میخواند و در پایان انتظار دارد قهرمانِ کتاب در عالم واقع نیز به عنوان یک قهرمان جنگ مورد احترام بوده و حداقل امکانات زندگی و رفاهی را داشته باشد. اما در عوض میخوانی و میفهمی که قهرمانِ کتاب نه تنها بعد از جنگ فراموش میشود و فقط یک تندیس از او ساخته میشود بلکه حتی ۱۳ سال بعد از فوت شوهرش نیز هیچ منبع درآمدی نداشته و آنقدر اوضاع برایش غیر قابل تحمل بوده که برای درست شدن کارش نذر و نیاز میکند! و وقتی کار حقوقش درست میشود، چقدر حقوق برای او در نظر میگیرند؟ دویست هزار تومان!!! یعنی حداقل حقوق یک کارگر در آن سالها! یعنی....
شاید هضم این مطالب برای خوانندۀ ایرانی که با فرایند پیچیده و گاه مشمئز کنندۀ امور اداری آشناست، اندکی راحت باشد، اما میتوانیم تصور کنیم با آوردن این جملات و تشریح حال نذار قهرمانِ کتابمان، در ذهن مخاطب خارجی چه تصاویری و چه برداشتهایی نقش میبندند؟
چند مثال دیگر را در ادامه میآورم.
یکی از شخصیتهای مهمِ کتاب، ابراهیم برادر فرنگیس است. داستان حضور شبانهروزی ابراهیم در جنگ و تلاشهای فراوان او در کنار سایر رزمندگان برای مقابله با حملات عراق به شهرهای مرزی به تفضیل و با عکس در کتاب آمده است. تصویری که از ابراهیم در ذهن خواننده نقش میبندد، مردی است که در جوانی و در بهترین سالهای عمر خود، اسلحه به دست گرفته و بیهیچ چشمداشتی برای دفاع از وطن، به مجاهدت برخاسته است. اما در پایان کتاب متوجه میشویم بعد از ۲۹ سال، هنوز سوابق جبهۀ او مورد قبول واقع نشده و از حقوق ایثارگری محروم است!
صفحۀ ۳۱۴: «ابراهیم (برادر فرنگیس) … با اینکه سابقۀ ۷۴ ماه حضور در جبهه دارد بیکار است. برای بازنشستگی سپاه درخواست داده تا برایش حقوق برقرار کنند. سه فرزند به نامهای.... دارد. یکی از فرزندانش لیسانس دارد و بیکار است.»
شخصیت دیگری که در این کتاب توجه خواننده را به خود جلب می کند، سیما خواهر فرنگیس است. شرح ماجرای مجروح شدن او در کوران جنگ و درد و رنجهایی که این دختر جوان به واسطۀ این جراحت تحمل کرده و میکند، هیچگاه از ذهن خواننده پاک نخواهد شد. اما وقتی در پایان کتاب متوجه میشوی که این مجروح جنگی نیز همچون برادرش از حقوق اولیۀ ایثارگری محروم است، چه نتیجهای حاصل میشود؟
صفحۀ ۳۱۵: «سیما (خواهر فرنگیس) سالهاست که به دنبال تشکیل پروندۀ جانبازیاش است، اما هنوز کار جانبازیاش درست نشده است. سیما بیمه هم نیست و روزگار را به سختی میگذراند. پروندۀ جانبازی سیما در کمیتۀ بررسی گیلانغرب هنوز در حال بررسی است!»
یعنی در سال ۱۳۹۶ که کتاب چاپ شده، بعد از ۲۹ سال از پایان جنگ هنوز پروندۀ سیما که در جنگ به شدت مجروح شده و در این کتاب هم مفصل داستان آن آمده است، به سامان نرسیده و جانباز شناخته نشده و بالطبع هیچ حقوق و مزایایی از بابت ایثارگری دریافت نمیکند!
خارج از متن:
به جرأت میتوان گفت احساس غرور و افتخاری که با خواندن این کتاب به خواننده منتقل میشود، ناگهان در بخش آخر، جای خود را به خشم و بیزاری از مسئولین و سیستمی میدهد که بعد از سه دهه هنوز نتوانستهاند، حقوق اولیۀ این افراد را تأمین نمایند. در واقع خوانندۀ کتاب، به بخش آخر که میرسد، با خواندن این مطالب از خیلی چیزها ناامید و نسبت به خیلی چیزها بدبین میشود.
در اینکه مظلومیت فرنگیس، ابراهیم و سیما باید به گوش مسئولین رسانده شود، هیچ شکی نیست. اما آیا باید این اطلاعرسانی از طریق کتاب انجام شود؟ در هر صورت اکنون دو سؤال جدی مطرح میشود:
یک؛ آیا مسئولین امر بعد از خواندن این کتاب، به وظایف خود در قبال رسیدگی به وضعیت این افراد عمل کردهاند؟ به ویژه با توجه به ملاقات و تکریم خانم حیدرپور توسط مقام معظم رهبری و همچنین دو تقریظ ایشان بر کتاب.
دو؛ اگر جواب سؤال بالا مثبت است، آیا بهتر نیست ناشر متن فعلی بخش آخر کتاب را حذف و به جای آن، گزارشی از اقدامات خوب صورت گرفته برای فرنگیس، ابراهیم و سیما را منتشر نماید که بدون هیچ دغدغهای، قابلیت ترجمه هم داشته باشد؟
۳-۶. برخی اشکالات محتوایی
گاهی ممکن است اشکالاتی در نسخۀ اصلی کتاب وجود داشته باشد که از چشم ناشر به دور مانده باشد و در حالت عادی شاید مترجم نیز متوجه آن نشود. این موضوع ضرورت مطالعۀ دقیق ناظر را قبل از شروع ترجمه، دوچندان میکند. در چاپ شانزدهم کتابِ فرنگیس که ترجمه از روی آن انجام شد، چند اشکال مهم وجود داشت که ظاهراً انتشارات سوره هم بعد از ۱۶ بار چاپ، متوجه آن نشده است. به عنوان مثال:
در پاراگراف آخر صفحۀ ۲۳۲ نوشته: «دست، زیرِ تنِ کوچک لیلا انداختم. باند پیچی شده بود…» در حالیکه منظورش سیماست چون از صفحات قبل مجروح شدن سیما را روایت میکند.
در پاراگراف آخر صفحۀ ۲۷۵ نوشته: «در حیاط باز بود. عمویم یک خانۀ بزرگ داشت…» اما در ادامه همین روایت در صفحۀ ۲۷۷ پاراگراف دوم مینویسد: «… با اینکه خانۀ عمو کوچک بود اما آن شب را همه کنار هم ماندیم.»
در پاراگراف آخر صفحۀ ۳۰۵، زمان سفر مقام معظم رهبری به شهر گیلانغرب را پاییز سال ۱۳۹۱ قید میکند. در حالیکه در صفحۀ ۳۳۸ و زیرِ عکس مربوطه نوشته است سال ۱۳۹۰. با بررسی به عمل آمده تاریخ ۱۳۹۰ درست است.
۳-۷. ویرایش عکسها
در بخش پایانی کتاب، عکسهایی وجود دارند که به هیچ عنوان برای خوانندۀ خارجی معنی و مفهوم ندارد. مثل اولین عکس صفحۀ ۳۳۴ که هیچ زیر نویسی ندارد و فقط عکس یک بیابان است با یک تابلوی سیمانی که روی آن یک جملۀ فارسی نوشته است. یا تصاویر اسنادی که در صفحۀ ۳۵۳ آمده است. اینها نامهها و مدارک گواهی حضور در جبهۀ ابراهیم برادر فرنگیس و جانبازی خواهرش سیماست. اولاً مدارک به زبان فارسی است و اگر قرار باشد در کتاب بیاید باید متن آن هم ترجمه شود. ثانیاً این مدارک تکمیل کنندۀ همان مطالب غیرضروری است که پیشتر توضیح دادم. زیر این عکسها از قول فرنگیس نوشته شده:
«مدارک برادرم ابراهیم. پس از ۲۵ سال هنوز ابراهیم میخواهد رزمنده بودنش را ثابت کند.»
قابل توجه مسئولین مربوطه!
این جمله دومین جملۀ بسیار تلخ و ناامید کنندۀ کتاب برای خواننده است! با خواندن مشکلات و رنجهای اسطورههای این کتاب این جملۀ پیر جماران چقدر شنیدنی است:
«نگذارید پیشکسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمرۀ خود به فراموشی سپرده شوند.»
۴. یافتن ناشر بومی و مرتبط با موضوع اثر
انتخاب ناشر بومی برای انتشار کتاب فرنگیس نیز یکی از اقدامات مؤثر در مقبولیت این اثر در میان مخاطبان بوسنیایی است. این کتاب را انجمن مادران سربرنیتسا و ژپا منتشر کرده است. این انجمن بعد از جنگ بوسنی توسط عدهای از مادران و همسران شهدا تشکیل شد و در این سالها با طرح و پیگیری شکایتهای زنان آسیب دیده از جنگ در محاکم بینالمللی، تلاشهای فراوانی را برای احقاق حقوق آنها انجام داده و از این جهت انجمنی شناخته شده و قابل احترام در میان مردم است. حضور خانم سوباشیچ رئیس این انجمن در مراسم رونمایی که توسط رایزنی فرهنگی برگزار شد، نشان دهندۀ اهمیت این کتاب برای آنها و انتقال همین پیام برای مخاطبان است.
۵. برنامه رونمایی و معرفی کتاب
در کشور بوسنی مرسوم است که ناشران یا نویسندگان کتابهای ارزشمند خود را، پس از چاپ در مراسمی، معرفی یا به اصطلاح ما رونمایی میکنند. یکی از اتفاقات خوبی که برای ترجمۀ بوسنیایی کتاب فرنگیس افتاد، برگزاری مراسم معرفی آن در نمایشگاه رایزنی فرهنگی سفارت ج.ا.ایران در سارایوو بود. در این مراسم که با حضور خانم سوباشیچ، رئیس انجمن مادران سربرنیتسا به عنوان ناشر، رایزن فرهنگی و برخی دیگر از شخصیتها برگزار شد، مترجم کتاب صحبت کرد و ویدئو کلیپی که قبلاً توسط خانم مهناز فتاحی نویسندۀ کتاب، ارسال شده و به زبان بوسنیایی زیرنویس شده بود، در مراسم پخش شد. حضور چند رسانۀ مهم ملی و پوشش خبری این مراسم باعث شد تا اطلاعرسانی گستردهتری در خصوص انتشار این کتاب صورت گیرد.
تنظیم یک کلیپ دربارۀ کتاب به همراه صحبتهای قهرمان کتاب و نویسندۀ آن، و پخش آن در مراسم رونمایی و نیز انتشار آن در فضای مجازی، یکی دیگر از اقدامات ارزشمند برای معرفی کتاب به مخاطبان بوده است.
۶. ارزیابی
یکی از کارهای خوبی که برای ارزیابی ترجمۀ این کتاب انجام شده است، دریافت نظرات شفاهی و مکتوب برخی خوانندگان این کتاب است. مطالعه و استماع این نظرات نشان میدهد که مترجم در کار خود موفق بوده است. در زیر به چند نمونه از نظرات مکتوب اشاره میشود:
خانم آدیسا احمدسپاهیچ
حسابدار
... و بعد آنقدر در کتاب غرق شدم که متوجه اشتباه یا کلمات کمتر شناخته شدهای نشدم، کتاب واقعاً عالی و بسیار قابل درک است. با توجه به اینکه من خودم اثرات جنگ را احساس کردم، من را بسیار به آن دورهای که از چتنیکها و نارنجکها پنهان میشدیم برگرداند.
خیلی ممنون و با سلام و احترام، آدیسا
Poštovani,
U prilogu Vam dosatavljam slike grešaka koje sam ja uočila, uglavnom je to sdamo razmaci između riječi, a posle sam sde toliko uživila u knjigu da nisam primjetila ni greške ni manje poznate riječi, knjiga je zaista odlična I jako razumljiva. S obzirom da sam I sama osjetila ratna djestva mnogo me vratila na taj period kad smo se krili od četnika I granata.
Hvala Vam puno I lijep pozdrav,
Adisa
Mar 20, 2023, 10:25 AM
نظر یکی از ایرانیان مقیم و همسر بوسنیایی ایشان
من و خانمم مسابقه گذاشته بودیم من به فارسی و ایشون به بوسنیایی. دو سه روزه خوندیمش. خیلی عالیه.
دکتر آدیس کرانویچ [۴
رئیس جامعه ملی بوشنیاکهای زاگرب (کشور کرواسی)
کتاب فرنگیس را خواندم. من به دو دلیل خوشحالم:
۱. مدت زیادی است که کتابی نخواندهام که خواندن آن به این راحتی باشد و هر بار از من بخواهد که یک صفحۀ جدید ورق بزنم.
۲. فرنگیس به عنوان یک فرد با ظاهر خود قدرت مضاعفی می بخشد. شجاعت، پشتکار و شخصیت او چالش برانگیز است.
Pročitao sam knjigu "Farangis".
Oduševljen sam iz dva razloga:
1. Dugo nisam čitao knjigu koja je tako lako čitljiva i traži svaki put da okrenem novi stranicu
2. Farangis kao osoba daje dodatnu snagu svojom pojavom - hrabrost, ustrajnost i njena osobnost je izazovna
Adis Keranović
Apr 4, 2023, 11:21 PM
نتیجه گیری
در مجموع باید گفت ترجمه و انتشار کتاب فرنگیس در یک فرایند دقیق و کارشناسی شده انجام شده و بسیاری از مؤلفههایی که در ابتدای متن به آنها اشاره شد، در این پروژه رعایت شده است. امیدوارم همۀ ناشرانی که در حال ترجمۀ آثار خود به زبانهای دیگر هستند یا قصد انجام این کار را دارند، با دقت و ظرافت تمام و با پرهیز از شتابزدگی، اصول حرفهای را در کار خود رعایت کنند تا پیام و محتوای آثار به بهترین شکل ممکن به زبان مقصد ترجمه و مخاطبان خود را جذب نماید.
پیشنهاد
حضور نویسنده و راوی این کتاب در مراسمهای معرفی و رونمایی کتاب در کشورهای مقصد، از ابعاد مختلف، لازم و مفید به نظر میرسد. پیشنهاد میشود مسئولین امر در کشورهایی که این کتاب به زبان آنها ترجمه و منتشر میشود، به گونهای برنامهریزی نمایند تا نویسنده و راوی برای معرفی کتاب حضور داشته و بتوانند با بخشی از جامعۀ مخاطب به صورت مستقیم ارتباط برقرار نمایند. حضور زندۀ آنها در رسانههای بومی تأثیر بسیار بیشتری برای معرفی کتاب خواهد داشت.
نظرات