به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در ساری، پژوهشگر فرهنگ مازندران شامگاه یکشنبه در نشست «فرهنگ مردم در زیستبوم و سبک زندگی امروز» در حوزه هنری مازندران، گفت: کارکردهای بسیاری را میتوان برای فرهنگ عامه ذکر کرد که از آن جمله ایجاد وحدت و همبستگی قومی و نژادی، حافظه جمعی، خاستگاه ادبیات و هنر، ارتباط فرهنگی نسلها با یکدیگر، انتقالدهنده دانشها، رفتار، کردار یک جامعه و مواردی از این دست است.
نادعلی فلاح اظهار کرد: هرچند فرهنگ و هویت مازندرانی از فرهنگ و هویت ملی و ایرانی جدا نیست اما از منظری تفاوتهای ماهوی دارد، بسیاری از آیینها و فرهنگها ملی است؛ مانند عید نوروز، اما بسیاری از این فرهنگها ویژه منطقه مازندران و هویت قومی و ملی محسوب میشود.
وی افزود: در این بین بعضی از اندیشمندان مازندرانی اصطلاحاتی مانند حماسه را جای منظومه جنگی، «سوت» را جای بعضی از سرگذشتها و ترانهها، «امیری» را جای تبری و بسیاری موارد مشابه به کار میبرند که به نوعی خدشهدار ساختن اصطلاحات ادبیات شفاهی است.
این پژوهشگر فرهنگ عامه گفت: در حقیقت این گروه از پژوهشگران بدون در نظر گرفتن شکلگیری و منشا این نوع اصطلاحات، خود به برساخت اصطلاحات جدید پرداختند و آنها را جایگزین اصطلاحات اصیل کردند، به نظر میرسد این پژوهشگران بدون قصد و غرض سعی کردند از اصطلاحات و ادبیات فارسی الگوبرداری کنند و نوعی همانندسازی ایجاد کنند.
فلاح با اشاره به اصطلاح حماسه یا منظومه جنگی تصریح کرد: حماسه یک شعر بلند روایی درباره رفتار و کردار پهلوانان و رویدادهای قهرمانی و افتخارآمیز در حیات یک ملت است که شامل مظاهر مختلف زندگی ملت نیز میشود اما حماسه را به حماسههای اساطیری و پهلوانی، منظومههای حماسی تاریخی و منظومههای حماسی دینی تقسیم میکنند.
این نویسنده ادامه داد: با توجه به تعریف حماسه و چشم انداز آن و همچنین ویژگیهای این ژانر ادبی، هیچکدام از منظومههای شفاهی غیرعاشقانه مازندران در ژانر حماسه قابل بسط و توصیف نیستند و نمیتوانند در چنین قالبی بگنجند.
این پژوهشگر درباره چرایی این امر خاطرنشان کرد: نخست اینکه منظومههایی که برای یاغیان و جنگجویان مازندرانی سروده شده ملی نیست، تخیلی قوی ندارد و قهرمان کاری خارق عادت انجام نمیدهد، مهمترین مسئله، قدمت این نوع منظومهها است که از یک قرن بیشتر نگذشته و هنوز برخی از افراد اگر خود از نزدیک این جنگجویان یا یاغیان را ندیده باشند، خاطرات و کارهای عرف و خلاف عرف آنها را از پدر یا پدربزرگشان شنیدهاند و به یاد دارند.
فلاح اظهار کرد: همچنین شعاع شهرت اکثر این منظومهها فقط در محدوده شرق مازندران است و هیچکدام از این سرگذشتها را افراد پا به سن گذاشته و عامی غرب مازندران نشنیدند، اگر امروز بعضی از افراد غرب مازندران، سرگذشت آنها را میدانند یا نامشان را شنیدهاند به دلیل فضای مجازی و از طریق موسیقیدانان حرفهای مازندران است که آنها را ساختند و خواندند.
وی افزود: پس طرح حماسه و اسطوره برای چنین منظومههای محلی که فقط در بخش کوچکی از استان شهرت دارد، چندان درست به نظر نمیرسد.
این پژوهشگر مازندرانی گفت: مازندران استانی غنی در زمینه فرهنگ مردم و ادبیات شفاهی است اما با مهاجرت ناخواسته از مازندران و ورود مهاجران به این منطقه فرهنگ مادی و معنوی دستخوش تغییرات عمدهای شده است.
فلاح تصریح کرد: باید فرهنگ توده را شناسایی کرده و آداب و آیینها را ثبت و ضبط کنیم، آنچه مثبت و قابل آموزش و برای حفظ فرهنگ لازم است ترویج کنیم تا به باد فراموشی سپرده نشود، این کار باعث میشود آن دسته از آداب و رسوم و خردهفرهنگهایی که پسندیده نیستند و در کتابها ثبت و ضبط نشده تا پژوهشگران رشتههای مختلف مردمشناسی، دینپژوهی و مانند آن تجزیه و تحیلیش کنند.
وی خاطرنشان کرد: امروز مشاهده میکنیم که بسیاری از جوانان به ویژه نسل دو سه دهه اخیر به دلیل نبود شناخت کافی و درست، نسبت به فرهنگ و زبان مادری خویش بیگانه هستند و تمایلی برای گفت و گو به زبان محلی و کسب آگاهی درباره پیشینه فرهنگیشان ندارند.
فلاح اظهار کرد: این در حالی است که بعضی از اقوام ایرانی مانند کرد، بلوچ و آذری سعی میکنند هویت فرهنگ و زبان خود را در شرایط مختلف حتی در سفر حفظ کنند.
پژوهشگر فرهنگ عامه درباره دلایل این امر، گفت: آنچه که گفته شد به چند دلیل مهم رخ میدهد، نخست کم اهمیت جلوه دادن زبان مازندرانی یا زبان مادری بهویژه در قشر تحصیلکرده، دختران و کمتر پسرهای دانشجو با دور شدن از زادگاه تمام اهتمامشان، فراموشی زبان مادری است و فکر میکنند اگر به فارسی تکلم کنند ارزش و منزلت بیشتری خواهند داشت و کمتر مورد سواستفاده قرار میگیرند.
او ادامه داد: در درجه بعدی مسئله به مدرسه و آموزش و پرورش باز میگردد، از آنجایی که زبان تعلیم و تربیت فارسی است خانوادهها سعی میکنند فرزندانشان را در همان دوران کودکی به آموزش زبان فارسی عادت دهند زیرا به زعم آنها، ندانستن زبان فارسی در دوره ابتدایی و تحصیل، باعث کاهش اعتماد به نفس میشود.
فلاح با اشاره به اینکه مسئله بعدی به رسانههای جمعی از جمله صدا و سیما باز میگردد که میتوان از ۲ منظر مثبت و منفی به آن نگاه کرد، افزود: تا یکی دو دهه پیش، تاثیر صدا و سیما به نسبت دیگر رسانهها بیشتر بود و در نتیجه، میتوانست در فرهنگها اثر بیشتر و مثبتی داشته باشد، اما به نظر میرسد که شرایط امروز صداوسیما همانند گذشته نیست، مجریان و کارشناسان این رسانه تلاش میکنند به فارسی صحبت کنند و اندک برنامههای مازندرانی هم کمتر مجریانی دارند که به مازندرانی گفتوگو کنند و بیشتر کلماتشان فارسی است.
وی عامل دیگر را ورود تکنولوژی و فناوری دانست و خاطرنشان کرد: با ورود تکنولوژی و فناوریهای جدید به جامعه بسیاری از ساختارهای جامعه دستخوش تغییر شدهاند، این موضوع حتی روی آشپزی و باقی مسائل فرهنگی نیز اثر داشته و به جای توجه به آیینها و سنتها و انواع سنن، به جشنهای غربی توجه نشان داده میشود.
این پژوهشگر با بیان اینکه باید ورود به دنیای مجازی را نیز در این مسئله گنجاند، گفت: در یکی دو دهه اخیر دنیای مجازی زندگی مردم و فرهنگ آنها را دستخوش تغییرات اساسی کرده و بنیان خانوادهها را لرزان ساخته است، در واقع اعتیاد نوین جایگزین اعتیاد سنتی شده، در آخر نیز نبود کارشناسان آگاه و خبره در فرهنگ مادی و معنوی را میتوان از دیگر دلایل توجه نکردن به زبان و فرهنگ مازندران دانست.
طنز و فرهنگ عامه
در ادامه این نشست، پژوهشگر فرهنگ عامه درباره کارکرد فرهنگ مردم در طنزآوری، اظهار کرد: با به وجود آمدن زبان، شوخیهای کلامی نیز آسان و رایج شد و انسان آموخت که لطیفه، حکایت، قصه، افسانه و مانند آن، که سرگرمکننده و شاد باشند را بسازد.
علی صادقی با بیان اینکه نیاکان ما به درستی دریافته بودند که میتوان با زبان کنایه، طنز و شوخی، تلخکامیها، نداریها و دشواریهای کاری را شیرین و تلطیف کرد، افزود: امری که امروز هم به آن نیاز داریم. به همین دلیل فرهنگ عامه سرشار از نکات و ظرایف طنزآمیز است.
وی با اشاره به اینکه فولکلور عادتها، رفتار و باورهای گروهی و جمعی است، گفت: فولکلور به طور شفاهی سده به سده انتقال یافت و به ما رسید، دریای بیانتهای فرهنگ عامه در زمان امروز میتواند به هنر و دانش ثانوی به ویژه به مضمونهای طنزآمیز و هجوکننده تبدیل شود.
این نویسنده تصریح کرد: فرهنگ عامه اگر در ظرف زیبای متایبه و طنز قرار بگیرد به کمک سبکهایی مثل وارونهگویی، نبود تناسب، اغراق، مشابهنویسی، هجو، نقیضه، کوچکنمایی و مانند اینها میتواند دلنشینتر و خواستنیتر شود.
وی با بیان اینکه شاد بودن نیازمند دانش است، ادامه داد: طنز ماهیتی پیچیده و چند لایه دارد که اگرچه در ظاهر میخنداند، در پس این خنده واقعیتی تلخ وجود دارد و مخاطب را به تفکر وا میدارد.
صادقی درباره مهمترین عناصر فرهنگ عامه با ویژگی طنزآوری، اظهار کرد: باورها، منظومهها و ترانهها، بازیها و سرگرمیها، فرهنگ غذایی و ترانههای عامیانه، لالاییها، مثلها، کنایهها، مقیاسها و مانند آن عناصر مهمی در این زمینه هستند.
وی درباره باورها، گفت: باورها و اعتقادات طیف گستردهای دارد که بخش قابل توجهی از آن به خرافات نزدیک است، با این وجود از جنبههای طنزآمیز برخی باورها نمیتوان گذشت.
این پژوهشگر درباره شکلهای طنزنویسی، افزود: طنز قالب مشخصی ندارد و مثل موم یا آب است و میتوان به آن هر شکلی داد و در هر ظرفی ریخت، البته طنزنویس با تکیه بر ذوق و استعدادش هر بار مناسبترین قالب و ظرف را انتخاب میکند تا تاثیر نوشتهاش بیشتر شود.
صادقی درباره مهمترین شکلهای طنز نویسی فرهنگ عامه، یادآور شد: مشابهسازی یا نظیرهنویسی، نقیضهنویسی یا پارودی و شعر عامیانه از مهمترین شکلهای طنزنویسی هستند.
وی خاطرنشان کرد: پیشنهاد میکنم برای بهرهگیری از ظرفیت طنز در ادبیات و فرهنگ عامه، صنعت لطیفهسازی و هنر کاریکلماتور، نمایشنامههای صحنهای و رادیویی، مسابقههای حضوری یا تلفنی، رمان و داستان کوتاه، استندآپ کمدی، فیلم، کوتاه، مستند، فیلم و تلهفیلم، موسیقی و کتاب تصویری کودک، گرافیک و نقاشی، موسیقی طنز و ترانه فکاهه اجرایی شود.
منظومههایی با وجه حماسی
همچنین دیگر پژوهشگر فرهنگ مازندران در این نشست گفت: استان مازندران به دلیل برخورداری از طبیعتی سرسبز، دشت و جلگههای پهناور و سرزمینهای کوهستانی از گذشته مورد توجه حاکمان محلی بود، در بسیاری از روستاها نظام ارباب رعیتی حاکم بوده که به واسطه آن از مردم روستا سوءاستفاده میشد.
عارف کمرپشتی به قیام طبقه فرودست علیه اربابان اشاره کرد و افزود: از این میانی کسانی علیه نظام ارباب رعیتی قیام کردند و به مبارزه برخاستند، مردم منطقه نیز در مظلومیت آنها سوگسرودههایی سرودند که هنوز بر سر زبانها است.
وی با بیان اینکه منظومهها در حافظه مردم، وجهی حماسی یافتند، اظهار کرد: منظومهها بار حماسی یافتند و قهرمانان آنها در اشعار برساخته مردم جاودانه شدند، برخی از این منظومهها داستان عشق و دلدادگی عاشقانی است که روزی نوای عشق خود را بر فراز کوهها و دل درههای آن فریاد زدند تا اگر روزی آنها را فراموش کردند، انعکاس صدایشان در کوه باقی بماند.
کمرپشتی منظومههای «شاهباجی»، «نوروز سلطون»، «هژبر سلطان»، «مشتی پروری (پلوری)»، «تقی یاغی»، «رشید خان»، «طالبا» و «حامد یا مست پلنگ» را مهمترین منظومههای مازندرانی معرفی کرد و درباره منظومههای فارسی در قالب دو بیتی یادآور شد: برخی منظومهها مانند «عزیز و نگار»، «فاطمه و عباس مسکین»، «نجما و رعنا» در اصل مجموعهای از چندین دو بیتی فارسیاند که در مازندران خوانده میشوند.
این استادیار گروه ادبیات دانشگاه آزاد بابل، درباره شیوههای حفظ و ثبت این منظومهها گفت: برگزاری نشستهای تخصصی برای بررسی و تحلیل و معرفی این گونه اشعار در صداوسیما، تبدیل دو بیتیها و منظومههای فولک به نماهنگ یا فیلم و سریال که البته نیازمند حضور مشاوران و متخصصان این حوزه است، دائر کردن رشته زبان و ادبیات عامه در دانشگاه مازندران، دستهبندی موضوعی اشعار و منظومهها، فرهنگسازی در زمینه توجه به فرهنگ و ادبیات بومی مازندران و کار روی اعضای خانوادهها بهعنوان نخستین و کوچکترین کانون گروهی که کودک در آن متولد میشود و در نهایت آموزش این زبان در فضای مدرسه و دانشگاه که مستلزم اجازه مجلس شورای اسلامی است میتواند در بقای زبان مازندرانی و فرهنگ و ادبیات عامه اثرگذار باشد.
نظر شما