دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۴:۳۷
از مسئله پیرنگ تا زمان افعال روایت در تداعی

شرکت‌کنندگان در دوره «آشنایی با نقد ادبیات داستانی» با تدریس محمدرضا سرشار، به‌جز بهره‌بردن از مباحث مطرح شده در فضای کلاس، معمولا آثار خود را نیز به او ارائه داده و از توضیحات این منتقد و نویسنده پیشکسوت پیرامون تولیدات ادبی خود نیز بهره می‌برند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، جلسه هفتگی «آشنایی با نقد ادبیات داستانی» با تدریس محمدرضا سرشار در خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار می‌شود. شرکت کنندگان در این دوره بجز بهره بردن از مباحث مطرح شده در فضای کلاس، معمولاً آثار خود را نیز به استاد سرشار ارائه داده و از توضیحات این منتقد و نویسنده پیشکسوت پیرامون تولیدات ادبی خود بهره می‌برند.

آن دسته از توضیحات و راهنمایی‌های استاد سرشار که ممکن است مورد استفاده عموم علاقه‌مندان به داستان‌نویسی قرار بگیرد، در کانال‌های این نویسنده در شبکه‌های اجتماعی نیز بازنشر می‌شوند. دو پست اخیر کانال «نوشته‌ها و اخبار محمدرضا سرشار» در پیامرسان بله نیز به پاسخ این آموزگار داستان‌نویسی به شاگردان خود اختصاص پیدا کرده است.

این متن‌ها را در ادامه بخوانید:

«امروز فصلی از یک کار بلند یکی از اعضای کلاس «آشنایی با نقد ادبیات داستانی» را به قصد نقد خواندم و متعاقباً در این مورد نکاتی را خطاب به ایشان نوشتم.

بعد دیدم اغلب این نکات می‌تواند به کار برخی دیگر از علاقه‌مندان به داستان نیز بیاید. لذا به بازنشر آنها در اینجا اقدام کردم.

فصل اول کارتان را خواندم.

در مورد آن، نکات ذیل قابل ذکر است:

بنا به یک نظر، در رمان و داستان بلند، هر بخش، در عین وابستگی به ساختار کل اثر، باید دارای یک پیرنگ کامل (ابتدا، میانه، پایان) باشد. یعنی در ابتدای بخش، مشکل و مساله‌ای مطرح شود. سپس قهرمان با مشکل درگیر شود. به‌تدریج شدت درگیری افزایش یابد. تا آنکه داستان به بحران، اوج و در نهایت گره‌گشایی برسد. این بخش شما فاقد چنین پیرنگی است.

هر بخش داستان باید آن را هم از نظر زمانی و هم موضوع، یک یا چند گام به جلو ببرد. از ابتدا تا انتهای این بخش کار شما، چنین پیشرفتی احساس نمی‌شود. آخر این بخش، تقریباً همان شرایط اول آن را دارد.

این بخش، فاقد مرکز ثقل به معنی دقیق آن است. یک علتش مشخص نبودن زاویه‌دید است. در اواخر این بخش شما رفته‌اید تا زاویه‌دید دانای کل محدود به هارون را محور کار قرار دهید، حال آنکه قبلش، زاویه‌دید، اغلب، دانای کل مطلق است. از ابتدا دانای کل محدود به هارون یا کس دیگری را انتخاب کنید و تا پایان به آن وفادار بمانید.

ظاهراً بنای پیرنگ کارتان را بر استفاده از سلسله‌ای از تداعی‌ها قرار داده‌اید. اما برخی از مهمترین اقتضائات این روش را رعایت نکرده‌اید. از جمله تداعی باید هدفمند باشد. یعنی داستان شما را در یک سیر مشخص از پیش طراحی شده به پیش ببرد. در اینجا شما صرفاً یک سلسله اطلاعات پراکنده را از آنچه بر سر قوم بنی‌اسرائیل آمده است بیان کرده‌اید.

تداعی نیاز به زمینه و بهانه و سرپل (منطق) دارد. یعنی یک عامل داخلی یا خارجی چیزی را به یاد قهرمان بیاورد. آن خاطره به یاد آمده، به نوبه خود ذهن قهرمان را به سوی خاطره‌ای دیگر سوق دهد. و به همین ترتیب، زنجیره‌ای از خاطرات در ذهن او شکل بگیرد که به سرانجام معینی برسد.

تداعی‌های شما فاقد این منطق است.

تداعی‌ها حتماً باید در ذهن یکی از اشخاص داستان رخ بدهند. در این بخش کار شما، این تداعی‌ها اغلب در ذهن نویسنده رخ می‌دهند، بدون اینکه او در داستان حضور و نقشی ذاشته باشد.

تداعی اغلب تصویری است. یعنی شامل صحنه است. تداعی‌های شما عمدتاً تلخیصی‌اند و صرفاً جنبه اطلاعات‌دهی به مخاطب را دارند.

زبان کارتان اشکال دارد و نیازمند یک ویرایش جدی است. از جمله اینکه بدون توجیه و منطق، زمان افعال روایت، مکرراً تغییر می‌کند.

توصیف‌هایتان باید جزئی‌بین‌تر، عینی‌تر و تصویری‌تر از این باشد. یعنی بلافاصله در ذهن مخاطب، تصویر ایجاد کند. برای دستیابی به این هدف، نیازمند مطالعات تاریخی و جغرافیایی بیشتری در زمینه کارتان هستید. برای مثال، تصویری که از محل زندگی قوم بنی‌اسرائیل در صحرا داده‌اید خیلی کلی و دم‌دستی است. همچنین «رایحه مسحورکننده» یا «آرامش سحرآمیز» و «بهترین روغن‌های زلال مدیترانه»، توصیف‌های عینی نیستند. یا «چشم و ابرو» چگونه می‌تواند اصالت خانوادگی را به رخ بکشد؟!

توصیه می‌شود نقطه شروع این بخش را، از صبح روز سی و یکم که قرار است حضرت موسی از میقات برگردد قرار دهید.

از استفاده از واژه‌های غربی (شوک) در داستان تاریخی اسلامی خودداری کنید.

برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد خصوصیات داستان‌های تاریخی، دو کتاب ذیل از نگارنده می‌تواند به شما بیشتر کمک کند:

داستان‌ها و افسانه‌های تاریخی مذهبی برای کودکان و نوجوانان، کانون اندیشه جوان

آنک آن یتیم نظرکرده (۴ مجلد)، سوره‌مهر»

پست دوم: درباره سوالاتی پیرامون زمان افعال روایت در تداعی

«پیرو انتشار نقد فصلی از داستانی بلند از یکی از اعضای کلاس آشنایی با نقد ادبیات داستانی، از سوی دیگر اعضای این کلاس دو پرسش مطرح شد.

پاسخ نگارنده به آنها به شرح ذیل بود:

زمان افعال روایت، در تداعی

اگر افعال روایت زمان جاری داستان حال است، در تداعی تصویری نیز، زمان افعال حال خواهد بود.

اگر افعال روایت زمان جاری داستان گذشته است، در تداعی تصویری نیز زمان افعال گذشته خواهد بود. به عبارت دیگر، در هر حال، در تداعی تصویری، زمان افعال روایت باید مطابق زمان افعال روایت زمان جاری داستان باشد، اما خاطرات، گاه تصویری به یاد انسان می‌آیند، گاه مفهومی و گاه تلخیصی.

هنگامی که تصویری به یاد می‌آیند انگار در همان لحظه‌ای که به یاد می‌آیند در حال اتفاق افتادن‌اند. در این حالت، زمان وقوعشان نیز انگار همان زمانی است که ما آنها را به یاد آورده‌ایم.

هنگامی که مفهومی و تلخیصی به خاطر می‌آیند، به عنوان چیزی به یاد می‌آیند که در زمانی قبل از زمان به یاد آمدن، اتفاق افتاده‌اند. لذا در این حالت، زمان افعال روایتشان یک مرحله قبل از زمان افعال روایت ماجراهای جاری داستان خواهد بود. مثلاً اگر زمان افعال روایت وقایع جاری داستان حال باشد، خاطرات تلخیصی به زمان گذشته ساده بیان می‌شوند.

اگر زمان افعال روایت وقایع جاری داستان گذشته ساده باشد، آن خاطرات به زمان گذشته دور بیان می‌شوند. اما مفاهیم، از آنجا که مجردند، بی‌زمان به خاطر می‌آیند. لذا پرسش از زمان افعال روایت در مورد آنها، محلی از اعراب ندارند.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها