سیده مارال بابایی نویسنده کتابهای «به نام نامی سر» و «عشقالگر» در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، گفت: از نوجوانی شروع به نوشتن کردم، در دوران دبیرستان چند مسابقه شرکت کردم، مسابقات داستاننویسی مختلف که چند جایزه گرفتم. از آنجا وارد دنیای حرفهای نوشتن شدم و به صورت تئوری و آموزشوار داستاننویسی را فرابگیرم.
نویسنده کتاب «عشقالگر» افزود: زمان گذشت و بنا به شرایط زندگی و روحیام، در محیط مذهبی قرار گرفتم. بنا به موقعیت خانواده، در شهر بسیار مذهبی کربلا زندگی میکردیم. هنوز هم خانوادهام آنجا ساکن هستند. همین سکونت باعث شد روی دور شناخت از آن منطقه بیفتم.
او با اشاره به اینکه در کربلا با افرادی آشنا شدم که کتابخانه داشتند، گفت: کتابخانههای بزرگی که عناوین مختلفی از مقاتل متنوع را داشتند، چه معتبر و چه غیرمعتبر. هر آنچه که درباره امام حسین و به صورت مقاتل نوشته شده بود را آنها نگه میداشتند. برایم جالب بود، آنها را مطالعه میکردم. منابع و عناوین تاریخی بسیاری درباره مقتل امام حسین را گریزی زدم و متوجه شدم جای چنین موضوعی در ادبیات داستانی خالی است و مخاطبان درباره آن چیز زیادی نمیدانند. آن هم ماجرایی است که بعد از واقعه عاشورا اتفاق میافتد.
نویسنده کتاب «به نام نامی سر» افزود: اتفاقات عجیبی که برای اهلبیت و اسیرانی که بعد از جنگ جان سالم به در بردند، افتاده است. همچنین رفتارهایی که با آنها شده و اینکه چه اتفاقاتی برای کسانی که بر علیه آنها اقدام کرده بودند. به همین دلیل تصمیم گرفتم عناصر داستانی را با تاریخ ترکیب کنم و با نثر ساده و روان و در قالب یک داستان بلند، داستانی بنویسم که مخاطبان در سنین مختلف بتوانند با او ارتباط برقرار کنند. اینگونه کتاب «به نام نامی سر» نوشته شد، که ماجرای یک سرباز کوفی است که از زاویه دید خنثی و بیطرف وارد ماموریت میشود تا اسرای کربلا را از کوفه به شام ببرد.
بابایی با اشاره به اینکه فضا و محیط کتاب جدید با کتاب اول متفاوت است، گفت: ماجرایی است که تجربه زیسته من در آن بسیار دخیل است. عنوان کتاب «عشقالگر» است. اینکه این عنوان را انتخاب کردم، به این خاطر است که اگر ما به یک شی یا شخص علاقه داشته باشیم و دل ببندیم، بخش عظیمی از ذهن و زندگی و روح و روان ما توسط آن اِشغال میشود.
او در ادامه با توضیح علت انتخاب عنوان عشقالگر گفت: من حس کردم هیچ عنوانی نمیتواند بهتر از این باشد. به اعتقاد من لزوم نوشتن این داستان، دلایل مختلفی دارد. سالیان سال پشت این تجربه زیسته و سختیهای بسیاری است.
بابایی تاکید کرد: کتاب من در بخش ادبیات مقاوت دستهبندی میشود. در این بخش به افرادی که در جنگ حضور داشتند اما زنده ماندهاند و برگشتند، خیلی کم بها داده میشود و از آنها سخن میگویند، بیشتر از شهدا و همسر و خانواده شهدا صحبت میکنند و خاطره بیان میشود.
او ادامه داد: داستان من روی آثار مخرب و حتی آثار مفید که جنگ روی شخصیت این آدمها گذاشته شده است. هیچ وقت از این افراد بنا به شرایط و صلاحدیدها چیزی گفته نمیشود که این افراد چه آسیبهای روحی روانی میبیند و چه مشکلات خانوادگی برایشان پیش میآید.
مارال بابایی درباره داستان کتاب گفت: «عشقالگر» داستان یک پسر جوان ایرانی را روایت میکند که مدافع حرم بوده که در سوریه اتفاقات مختلفی را از سر گذرانده است. او آسبیب و زخمهای روحی در جنگ دیده، دوستان زیادی را از دست داده، اما معتقد است جنگ به اتمام نمیرسد تنها جبههها تغییر میکنند.
این نویسنده ادامه داد: داستان وارد یک فضای نسبتاً امنیتی میشود که چند شخصیت از زاویه دید خود، داستان را پیش میبرند. من سعی کردم از شهدای مدافع حرم و کسانی که تجربه حضور در جنگ سوریه را داشتند، یادی کنم.
بابایی علت انتخاب روایت ایرانیها حاضر در سوریه را اینطور بیان کرد: من با مجموعههای مستندساز که رسالتشان همین بود صحبت کردم.حتی با کسانی که در جنگ حضور داشتند، حرف زدم. خاطرات کسانی را که چنین تجربههایی داشتند و برایشان مشکلاتی پیش آمده، شنیدم. اینها را با عناصر داستانی ترکیب کردم. نتیجه شد کتاب «عشقالگر». خیلی هم دوست داشتم از کسی که در این آسایش نسبی که بعد از چند سال در منطقه بوجود آمده یاد کنم و آن هم شهید سلیمانی بود. امیدوارم کم من را بپذیرند.
او ادامه داد: این کتاب داستان بلند است و رمالن نیست. به نظر من این روزها به دلیل فضای مجازی مخاطب جوان و نوجوان کم شده و برای خواندن کتاب وقت نمیگذارند. به همین دلیل سعی کردم داستان را در یک سیر معقول جمع کنم که همه بتوانند در شرایطی که هستند داستان را بخوانند و چیزهایی بیاموزند.
او در توضیح اینکه ترکیب مستند و تخیلات در این کتاب به چه شکل استُ گفت: میتوانم بگویم شاید تخیل در این کتاب ۲۰ درصد بوده است، اغلب وقایع یا تجربه زیسته خودم بوده یا مستندات. بخشی از داستان وارد فاز امنیتی میشود که من در پروندههای امنیتی و اتفاقات مختلفی، در شعبههای لبنان بررسی کردم و یکسری اتفاقات امنیتی واقعی را هم وارد داستان کردم. میتوان گفت بیشتر اتفاقات واقعی و مستند است.
نویسنده «عشقالگر» اشاره کرد: برای دسترسی به پروندهها سعی کردم خیلی وارد فضای بسته نشوم، جستجو کردم و به بزگورانی که کارشان ساخت مستند بود خیلی مصاحبه و گفتوگو کردم. سعی کردم داستان چیزی دور از واقعیت نباشد.
بابایی با تاکید بر اینکه این کتاب سفارشینویسی نبوده و نیست. اول اینکه نوشتن از اهلبیت و مستقیم نوشتن توفیق است و به هرکسی داده نمیشود، این توفیق نصیب من شد که کتاب اولم درباره وقایع بعد از عاشورا باشد، همیشه هم دوست دارم این روند را ادامه دهم تا جایی که در توان دارم تاریخ اهلبیت را مطالعه کنم و بنویسم. اما اینکه جرا داستان «عشقالگر» را نوشتم علتش کاملاً شخصی بود، ارتباطی با خودم و گذشته خودم دارد که نمیخواهم واردش شوم، سعی میکنم با هم پیش ببرم و جدا از یکدیگر نیستند. به نظرم کسی که در فضای نویسندگی ورود میکند، کسی است که بتواند در ژانرهای مختلف با توجه به نیاز و احوالات جامعه بنویسد.
بابایی در پایان گفت: کتاب «عشقالگر» ادامهدار بوده و جلد دوم خواهد داشت. طرح آن هم آماده است. یک طرح مذهبی دیگری هم دارم که اگر حس کنم نیاز به نوشتن دارد قطعاً نوشته خواهد شد.
نظر شما