به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، قدمعلی سَرّامی در دوازدهمین جلسه از درسگفتارهای «سعدی خوانی»، که به همت دفتر پاسداشت زبان فارسی حوزه هنری برگزار میشود، ضمن بیان این مطلب دراین باره ادامه داد: این پنج چهره در عینحال که آدمهایی مختلف و متنوع هستند اما همه به گونهای نشان میدهند که وحدت در کثرت متجلی میشود و کثرت راهی جز بازگشت به آن گذشته ندارد. همان طور که مولانا گفته است:
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
وی درادامه خیام را شخصی بیمانند عنوانکرد و گفت: خیام، آدمی است که متوجه دوگانگیهای همه پدیدارهای عالم شده است. البته فقط خیام نیست که متوجه این دوگانگی شده است.
سَرّامی با اشاره به این بیت از حافظ که «مِی خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب / چون نیک بنگری همه تزویر میکنند» تاکید کرد: اینکه میگویند حافظ به واعظین انتقاد کرده، آن انتقادی نیست که ما سراغ داریم بلکه واقعیت کل عالم را اینگونه میپندارد.
وی دراین باره ادامه داد: این عالم بر اساس اندیشه زروانیسم که نخستین آیین ایرانی و به معنی اصالت زمان است، ناگزیر است که دو رو و دو رنگ باشد و خدعه داشته باشد.
این استاد دانشگاه ادبیات افزود: زمان ذاتیتی دارد که هیچکدام از ما نمیشناسیم و دانشمندان هم نمیشناختند؛ حتی ملاصدرا که یکی از بزرگترین خردمندان مسلمان است و دراین زمینه هم کتاب نوشته است.
سَرّامی با اشاره به اینکه زمان مؤبد است و هیچوقت نیست که نبوده باشد و یا که نباشد گفت: زمان چنان ناشناس است که دو صفت باریتعالی ازلی و ابدی است. این صفت، درگیر ماده وانرژی نیست و نمیتوانند در عناصر جدول مندلیف بگذارند.
وی با اشاره به اینکه زمان مرئی و پدیدار نیست اظهار کرد: خیام این حقیقت را که درک اولیه فرهنگ ایرانی است، بهخوبی درک کرده است. در فرهنگ ایرانی چیزی زیباتر از وقت نیست؛ به همین دلیل کلمه حال به معنی لحظه و اکنون را از عربی گرفته و تبدیل به لذت بردن کرده است.
سَرّامی در ادامه این بیت «عاشق و رِند و نظربازم و میگویم فاش / تا بدانی که به چندین هنر آراستهام» ازحافظ را خواند و سپس گفت: با اینکه حافظ میداند که رندی صفتی منفی است و معنی عامیانهاش نان به نرخ روز خوری است اما میگوید «حافظم در مجلسی دُردیکشم در محفلی / بنگر این شوخی که چون با خلق، صنعت میکنم»
وی در ادامه با اشاره به اینکه خیام هم به دورنگی عالم توجه دارد، افزود: خیام میگوید این عالمی که همه بد جلوه میکند و حقهبازی است، بدان که همه این ناقلاییها و شگفتکاریها، کار عشق است. وی سپس این رباعی از خیام را خواند:
سردفتر عالم معانی عشق است
سربیت قصیده جوانی عشق است
ای آنکه نداری خبر از عالم عشق
این نکته بدان که زندگانی عشق است
سرّامی دراین باره گفت: اگر در زندگی عشق نباشد، واقعاً ادامه پیدا نمیکند. اینکه هنوز انسانها ازدواج میکنند، نشاندهنده سلطه عشق است.
این استاد دانشگاه درادامه با اشاره به اینکه بسیاری از انسانها خیام را ملحد تصور میکنند تصریح کرد: صادق هدایت در مقدمه مبسوط کتاب معروف ترانههای خیام سعی بر این داشته که ثابت کند خیام اعتقاد دینی نداشته اما خیام در پی مبارزه با دیانت نیست و در تأیید آن هم تبلیغی نمیکند بلکه میگوید
«می خوردن و شاد بودن آیین من است
فارغ بودن ز کفر و دین دین من است
گفتم به عروس دهر کابین تو چیست؟
گفتا دل خرم تو کابین من است»
سرّامی ادامه داد: حافظ هم در این باره میگوید
«حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو،
که کس نگشود و نگشاید، به حکمت این معمّا را»
این استاد دانشگاه زبان و ادبیات فارسی با اشاره به اینکه خیام رسائل متعددی به نثر دارد گفت: خیام در این رسالات حرفهای دلش را زده و آنجا ما میفهمیم که خیام مرد خداپرستی است و اعتقادتی را که همه دارند او هم دارد اما در عین حال متضاد آن اعتقادات را هم اعلام میکند.
سرّامی در پایان ضمن اشاره به اندیشه اعتقاد به زوالپذیری عالم در اندیشه خیام و فردوسی و دیگر بزرگان عنوان کرد: از خیام و فردوسی یاد گرفتهام که در زندگی دو منطق برای زیستن نیاز داریم و حرفهای ضدونقیض را فقط در کتابها و آثار نمیخوانیم بلکه این ضدونقیضها در خود ما هم هست. این جهان از اضداد آفریده شده و از آگاهی آغاز شده و به آگاهی میپیوندد و این دوگانگی در آن رسوخ کرده است. اگر در اثری تناقض پیدا نکنیم، آن اثر مشکل دارد و اگر یک رنگ باشد، بدانید که با ریاکاری و تظاهر خیلی سنگین توأم است. تمام آثار حافظ دلالت بر دوگانگی دارد و میگوید: «یک قِصّه بیش نیست غمِ عشق، وین عجب / کز هر زبان که میشنوم، نامکرّر است.» این یعنی تمام متکثرات عالم در عین حال وحدت دارند.
نظر شما