شنبه ۲۱ مهر ۱۴۰۳ - ۱۱:۳۶
صید معنا در مرز باریکِ خیال و واقعیت

داستان‌های بسیاری را می‌توان نام برد که عناوینی پرسشی و استفهامی دارند؛ اما این عناوین نسبتی با داستان و پیرنگ داستانی ندارند و صرفاً جنبه تهییجی برای برانگیختن کنجکاوی مخاطب دارند؛ اما عنوان پرسشی «آقاشیره کجا رفت؟» به معنای واقعی کلمه، استفهامی است. این عنوان، علاوه بر پیرنگ با درون‌مایه و کارکرد شناختی اثر نیز مرتبط است.

سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - یاشار هدایی، نویسنده و منتقد ادبی: خیال‌پردازی از ویژگی‌های اصلی کودکان است. این ویژگی، موضوعی گسترده است که مصادیقی بی‌انتها دارد. بنیان بخش بزرگی از آثاری که برای کودکان نوشته می‌شود و با عنوان گونه فانتزی شناخته می‌شود، بر همین ویژگی استوار است. نوشتن اثری فانتزی برای کودکان تلاشی سهل و در عین حال دشوار است. به عنوان مثال، وجود شخصیتی جانوری با ویژگی‌های انسانی در یک داستان کافی است تا یک اثر در جرگه آثار فانتزی درآید؛ اما سوژه‌ای که نویسنده انتخاب می‌کند و چگونگی پرداخت موضوع، کار فانتزی‌نویسی را دشوارتر و پیچیده‌تر می‌کند.

جعفر توزنده‌جانی، نویسنده داستان «آقاشیره کجا رفت؟» با انتخاب سوژه‌ای دقیق بر این دشواری‌ها و پیچیدگی‌ها غلبه کرده است. پرداخت خلاقانه این سوژه، حاصل همدستی او با الهام نرگسی‌وش، تصویرگر کتاب است.

داستان‌های بسیاری را می‌توان نام برد که عناوینی پرسشی و استفهامی دارند؛ اما این عناوین نسبتی با داستان و پیرنگ داستانی ندارند و صرفاً جنبه تهییجی برای برانگیختن کنجکاوی مخاطب دارند؛ اما عنوان پرسشی «آقاشیره کجا رفت؟» به معنای واقعی کلمه، استفهامی است. این عنوان، علاوه بر پیرنگ با درون‌مایه و کارکرد شناختی اثر نیز مرتبط است.

یکی از مصادیق خیال‌پردازی‌های کودکانه، داشتن دوست یا دوستانی خیالی است؛ دوستی که لزوماً جان‌دار نیست و کودک آن را می‌آفریند و با آن حرف می‌زند و تعامل می‌کند.(١) موضوع کتاب «آقاشیره کجا رفت؟» درباره یک دوستی خیالی است. تصور کنید کودکی را که با آقاشیره دوست است و هر روز با او به مدرسه می‌رود؛ داستان روایتی است از این دوستی. راوی داستان کودکی است به نام «سمانه» که شخصیت اصلی داستان است. تصویر کودک و شیر که روی جلد کتاب نقش بسته است، با موضوع کتاب هماهنگ است؛ اما به پرسش مطرح‌شده در عنوان کتاب پاسخ نمی‌دهد و در نتیجه داستان را لو نمی‌دهد.

پیرنگ داستانی بر اساس تعامل و گفت‌وگوی دو شخصیت یعنی «سمانه» و «آقاشیره» پیش می‌رود. این گفت‌وگوها در بستری از تعاملات روزمره و موقعیت‌های عادی زندگی انجام می‌شود: اما با چاشنی طنز. طنز در این داستان شامل طنز موقعیت و طنز کلامی است.

صحنه آغازین داستان، روزی است که راوی داستان قصد دارد آقاشیره را بیدار کند تا باهم به مدرسه بروند:

«… یک روز می‌خواستم بروم مدرسه، اما آقاشیره خواب بود. بیدارش کردم و گفتم: " بلند شو تنبل خان! مدرسه دیر شده." آقا شیره فوری پرید روی کولم و گفت: آخ جون مدرسه! …»

ادامه داستان با گفت‌وگوی سمانه و آقاشیره در مسیر مدرسه ادامه پیدا می‌کند:

«سر راه رفتیم مغازه‌ی اکبرآقا، کیک و شیر خریدم.

آقا شیره گفت: " آخ جون، کیک و شیر! بده برایت نگه دارم."

گفتم: " یک وقت شیرم را نخوری! "

گفت: " نخیر، نمی‌خورم… من خودم شیرم! "…»

موقعیتی مشابه و این‌بار با خرید «پاک‌کنی خوش بو» رخ می‌دهد:

«بعدش یک پاک‌کن هم خریدم.

آقا شیره دوباره گفت: " آخ جون، پاک‌کن! بده برایت نگه دارم، ببینم خوش بو است؟ "

گفتم: " آره، عطری است. یک وقت نخوری! "

گفت: " نه نمی‌خورم."…»

گفت‌وگوها به تدریج جنبه جدلی به خود می‌گیرد. در مسیر مدرسه، آقاشیره در واکنش به صدای بوق یک اتومبیل غرش می‌کند و سمانه در واکنش به این غرش او را مؤاخذه می‌کند. در پاره بعدی داستان، کشمکش بین سمانه و آقاشیره، گره داستانی ایجاد می‌کند. سمانه، پاک‌کن خوش‌بویش را پیدا نمی‌کند:

«سر آقاشیره داد زدم: " باز هم پاک‌کن‌ام را خوردی؟!"

گفتم: "… این سومین‌بار است که پاک‌کن‌ام را می‌خوری."

آقاشیره گفت: " من نخوردم، نخوردم، نخوردم…"»

ادامه ماجرا منجر به سکوت و قهر آقاشیره می‌شود:

«آقاشیره ساکت شد و دیگر چیزی نگفت.

با خودم گفتم حتماً متوجه اشتباهش شده که ساکت مانده؛ چون حرفی برای گفتن ندارد.»

در پاره بعدی داستان، از معمای گم‌شدن پاک‌کن گره‌گشایی می‌شود و به موازات این گره‌گشایی، هویت واقعی آقاشیره نیز برملا می‌شود:

«ظهر داشتم می‌رفتم خانه که مهشید بدو بدو آمد و گفت: سمانه … سمانه … این پاک‌کن افتاده بود زیر میزت …

گفتم: زیر میز چه کار می‌کرده؟ من گذاشتم توی جیب آقاشیره.

مهشید گفت: حتماً جیب کوله‌پشتی‌ات سوراخ است …»

به موازات اینکه گفت‌وگوی مهشید و سمانه پرده از کیستی و چیستی آقاشیره بر می‌دارد، تصویر برای نخستین‌بار، آقاشیره را در شمایلی دقیق از یک «کوله‌پشتی» نشان می‌دهد.

قهر آقاشیره با سمانه همچنان ادامه پیدا می‌کند و معذرت‌خواهی‌های مکرر سمانه از او هم گره‌گشا نمی‌شود تا اینکه یک روز صبح آقاشیره برای همیشه سمانه را ترک می‌کند:

«یک روز صبح که از خواب بیدار شدم، دیدم آقاشیره نیست.

او برای همیشه از پیش من رفته بود! …»

به این ترتیب، داستان در پایان‌بندی به عنوان و پرسش آغازین خود باز می‌گردد. این پایانِ باز به داستان جنبه‌ای تعاملی می‌دهد و مخاطب را وارد بده‌بستان با متن می‌کند؛ چندان‌که نویسنده در انتهای داستان با دو پرسش با مخاطب سخن می‌گوید:

«بچه‌ها شما فکر می‌کنید آقاشیره کجا رفته؟

بر می‌گردد یا نه؟ …»

پاسخ به این دو پرسش در گرو بازگشت به داستان و بازخوانی آن است؛ بازگشتی که می‌تواند دست‌کم به ارائه دو نوع پاسخ منجر شود:

پاسخ اول، حاصل بازخوانی روساخت اثر است. پارگی جیب کوله‌پشتی (یا آقاشیره) در روساخت اثر می‌تواند منتهی به این پاسخ شود که آقاشیره یا کوله‌پشتی برای دوخت‌ودوز و ترمیم پارگی رفته است و در نتیجه باز خواهد گشت.

پاسخ دوم اما، نتیجه توجه به ژرف‌ساخت اثر و مرتبط با کارکرد شناختی اثر خواهد بود. از قوه تخیل کودکان با ورود به مدرسه کاسته می‌شود. صاحب‌نظران دو دلیل برای این پدیده قائل هستند. برخی آن را با مسئله سن و رشد زیستی‌روانی کودک مرتبط می‌دانند و برخی دیگر آن را با مدرسه و شیوه آموزش واقع‌گرای آن توضیح می‌دهند. رفتن آقاشیره از نزد سمانه در داستان، از این زاویه توجیه‌شدنی است. بر این اساس، آقاشیره به خاطره‌ها پیوسته است و هرگز باز نخواهد گشت. در واپسین تصویر کتاب که تابلویی از آقاشیره و سمانه بر دیوار اتاق سمانه نقش بسته است، بیانی شمایلی از پیوستن آقاشیره به خاطرات سمانه را می‌توان خواند.

داستان «آقا شیره کجا رفت؟»، داستانی است که در مرز باریک دنیای خیالی و واقعی ایستاده است. جان‌دارپنداری کودک و دوستی خیالی با اشیای جان‌بخشی‌شده، سوژه‌ای است که دست‌مایه نویسنده شده است تا گذر از این مرز باریک را روایت کند و مخاطب کودک را در این روایت با خود سهیم کند. بنابراین هیچ پاسخی از سوی مخاطب بر دیگری برتر نیست. در پاسخ اول، مخاطب معما را با نشانه موجود در متن واژگانی حل می‌کند و در پاسخ دوم، شکاف داستانی را با استفاده از نشانه شمایلی موجود در تصویر پر می‌کند. هر دو پاسخ، نشانه صید معنا از متن و داستان از سوی مخاطب است.

پی‌نوشت و ارجاعات:

۱- برای شناخت بیشتر موضوع دوستان خیالی کودک می‌توانید به دو مقاله منتشرشده در سایت «ترجمان» رجوع کنید:

- مقاله اول از «لرن جی. یانگ» با عنوان «The truth about imaginary friends» است که در سایت «ترجمان» با عنوان «آیا باید نگران دوستان خیالی کودکان باشیم؟» و ترجمه علیرضا شفیعی‌نسب منتشر شده است.

- مقاله دوم از «تریسی گلیسون»، با عنوان «What should do if my child has imaginary friend» است که در سایت «ترجمان» با عنوان «اگر کودکم دوست خیالی داشت باید چه کنم؟» و ترجمه فاطمه رایگانی منتشر شده است.

۲- «لایه روساخت معنای آشکار متن است و لایه ژرف‌ساخت معنای پنهان متن را در بر می‌گیرد. متونی که فقط روساخت معنایی دارند، دلالت‌های معنایشان در حوزه همان متن قابل کشف است. اما متونی که ژرف‌ساخت دارند، برای کشف و دریافت دلالت‌های معنایشان نیاز است که آنها را به خارج از متن ارجاع داد.» (روش‌شناسی نقد ادبیات کودکان. محمدی، محمدهادی. ناشر: مؤلف. چاپ اول: ۱۳۷۸. صفحه ۸۳ و ۸۴)

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط